قاعده اقدام
طبق این دلیل، شخصى که از طریق معاوضه فاسد مالى را اخذ مىکند در ضمن معامله و معاوضه، التزام به تسلیم عوض داشته است و این التزام، در حقیقت اقدام به تعهد ضمنى است و به اصطلاح فقهى «اقدام به ضمان»، عوض مال مقبوض است و این اقدام، موجب ثبوت مسؤولیت است. به عبارت دیگر، قابض با ورود به معامله، مىپذیرد که مالى را بگیرد و عوض آن را بدهد و قصد اخذ مالى را به طور مجانى نداشته باشد. بنابراین، حال که معامله فاسد و عوض قرارداد باطل شده است، چنانچه عین در ید وى باشد موظف به ردّ آن و چنانچه در ید او تلف شود، ضامن قیمت واقعى آن خواهد بود.
اشکالی که به این استدلال وارد میباشد اینست که اولاً؛ آنچه طرفین بدان اقدام کردهاند عوض مسمّی است که شارع مقدس آن را امضا نکرده است (فساد عقد کشف شده است) و آنچه ما در صدد اثبات آن هستیم عوض واقعی است یعنی مثل یا قیمت مقبوض که طرفین بدان اقدام نکردهاند و به اصطلاح «ما قُصِد لَم یَقع و ما وَقع لَم یَقصُد». ثانیاً؛ این قاعده جامع و مانع نیست، زیرا گاهی اقدام بر ضمان هست ولی ضمانآور نیست مانند مورد تلف مبیع قبل از قبض که مشتری بر ضمان اقدام کرده است ولی برعکس بایع ضامن آنست، و گاهی اقدام بر ضمان نیست و در عین حال ضمان وجود دارد مانند صورتی که مشتری شرط کند حتّی در صورت تلف مبیع در دست او بایع ضامن باشد، چه در این حالت با اینکه مشتری سلب ضمان از خود کرده با وجود این خود ضامن است نه بایع، مشابه این حالتی است که بایع متاع خود را بدون ثمن بفروشد یا موجر خانهاش را بدون عوض اجاره دهد.
در ردّ این ایرادات پاسخهای مختلفى داده شده است. از جمله اینکه قابض اقدام به عوض المسمّى کرده و این اقدام در واقع متضمن دو مطلب است: یکى اقدام به اصل عوض و دیگرى اقدام به عوض معین. به عبارت دیگر قابض در اینجا نخست، به این اقدام کرده که مال را به طور مجانى تصرّف نکند، بلکه به طور معوّض تصرّف کند و دیگر آنکه عوض را در گفتگوهاى ضمن عقد مشخص کرده است. اکنون با معلوم شدن فساد معامله، ضمان قابض فقط نسبت به عوض المسمى ساقط شده، و این امر مستلزم مرتفع شدن اصل ضمان نیست. به تعبیر دیگر، به علت فساد معامله، فقط معین و مشخص بودن عوض از عهدهی قابض ساقط مىشود، اما اصل ضمان و به عبارت دیگر عوض کلى، یعنى تأدیه عین در فرض بقا و در فرض تلف مثل یا پرداخت قیمت واقعى که عوض واقعى عین مقبوض است، همچنان بر عهده قابض باقى است.
در ایراد به پاسخ فوق ممکن است گفته شود: از نظر شرعى دلیلى بر اینکه این اقدام و این التزام موجب ضمان است وجود ندارد و نمىتوان از نظر شرعى ثابت کرد که اقدام به ضمان عوض المسمى، در صورت فساد معامله، موجب ثبوت ضمان به عوض واقعى است. به علاوه، دلیل اخص از مدعاست؛ چرا که قبل از قبض، اقدام انجام شده، در حالى که ضمان وجود ندارد و چنانچه اقدام موجب ضمان بود، باید در فرض عدم قبض هم، ضمان متصوّر باشد، در حالى که چنین نیست.
پاسخ این است که:
اولاً؛ بنابر آنچه در تعهدات یکجانبه اختیار کردیم در فرض شمول ادلّه شرعیه، نظیر عمومات شروط، کلیه تعهدات الزام آورند و بنابراین اقدام ضامنانه که یکى از مصادیق الزام محسوب مىشود غیرالزامآور و نافذ خواهد بود. در نتیجه شخص با اقدام ضامنانه متعهد و ملتزم شده است که در فرض مستحق للغیر در آمدن مبیع از عهده خسارت آن برآید و بىتردید این تعهّد قبل از قبض هم محقق است؛ ولى ناگفته پیداست که مفاد الزام و تعهد به جبران خسارت ناشى از درک مبیع است، یعنى برگرداندن عین ثمن در فرض وجود و بدل آن در فرض تلف و نیز سایر خسارات وارد آمده.
ثانیاً؛ با توجه به وجود اراده صرف مقابل این مسؤولیت را مىتوان داخل در مسؤولیتهای قراردادى محسوب کرد و هر چند عقد به علت فقدان شرایط صحّت فاسد است، ولى مىتوان مفاد توافقى را که در ضمن آن انجام گرفته به قوت خود باقى دانست.
در مورد تلف مبیع قبل از قبض هم باید گفت که جزء دوم علت ضمان که استیلاء و قبض عین است وجود ندارد و در مورد شرط ضمان مبیع بر بایع در صورت تلف پس از قبض، چون نفس بیع اقدام بر ضمان است بنابراین شرط مزبور با قصد بیع سازگار نیست.
در مورد بیع بلاثمن و اجاره بدون اجرت هم باید گفت که: ظاهراً این قبیل بیع و اجاره در حقیقت بیع و اجاره واقعی نیستند هر چند که به لفظ بیع و اجاره انشا شده باشند بلکه نخستین هبه و دومی عاریه است پس اینها نمیتوانند نقض بر قاعده به شمار آیند.
ـ محقق داماد، سیدمصطفی، قواعد فقه بخش مدنی، جلد 2، ص 224.
ـ انصارى، مرتضى، المکاسب (المحشّى)، جلد 7، چاپ سوم، مؤسسه مطبوعاتى دارالکتاب، ایران ـ قم، 1410 ه .ق، ص 144.
ـ همان، جلد 7، ص 145؛ خویى، سیدابوالقاسم موسوى، مصباح الفقاهه، جلد 3، ص 96.
ـ انصاری، مرتضی، المکاسب، جلد 3، ص 181.
ـ محقق داماد، سیدمصطفی، قواعد فقه بخش مدنی، جلد 2، ص 226.
ـ گرجی، ابوالقاسم، مقالات حقوقی، جلد 1، ص 130.