فقال: یا أبا الحسن ! لم لا تشیر بشئ کما أشار غیرک ؟
وزمانی که امام علی (ع) نظر خویش را بیان می دارد، عمر نظر امام را می پسندد ولی با این حال طبق نظر خود رفتار می کند،
فقال له عمر: نعم ما قلت یا أبا الحسن ! ولکنی أحببت أن یکون أهل البصره وأهل الکوفه هم الذین یتولون حرب هؤلاء الأعاجم
ازآنچه مؤلف محترم نقل می کند؛ فهمیده می شود، بنا بر ادّعا، عمر، دست امام علی (ع) را باز نگذاشته بود چون عمر، ضمن اینکه نظر حضرت را می پسندد وتأیید می کند ولی در این مورد بر اساس صلاحدید خود رفتار می کند. امثال این جملات( أرید غیر هذا الرأی) نشان می دهد که عمربن الخطاب خودش را محور می دانست وبا تعبیر« اطلق ید علی (ع)» که نویسنده می گوید منافات دارد پس فقط مشورت بوده زیرا برای مشورت با ایشا ن اهمیت قائل بوده وعلت آن؛ غیر از جایگاه وموقعیت ایشان، توصیه های حکیمانه ومنطقی حضرت بوده است ذکر این نکته نیز خالی از لطف نیست که امام درضمن توصیه های خویش محور اصلی را مصالح مسلمانان می دانند وبه “حاکم” در این راستا نگاه ثانوی یا بهتر است بگوییم نگاه وسیله ای داشته اند، حضرت در ضمن یکی از مشورت های خلیفه به او می فرمایند :
فإن أظفر الله المسلمین فذلک الذی تحب وترید، وإن یکن الأخرى وأعوذ بالله من ذلک، تکون ردءا للمسلمین وکهفاً یلجؤون إلیه وفئه ینحازون إلیها [۲۶۸]
ثالثاً: در مورد عنصر سوم که ایشان از آن به (استکمال الفتوحات :تکمیل فتوحات) نام برده است تعبیر مناسبی به نظر نمی رسد، زیرا ایشان با توجه به وضع فعلی وشرایطِ موجود آنچه به نفع مسلمانان بود انجام می دادند، نه این که دامنه فتوحات را گسترش داده باشند واگر حضرت، حرکت نظامی هم در بخشی از مناطق مفتوحه انجام داده باشند، این به معنای تکمیل فتوحات وگسترش آن نیست، بلکه برای حفظ موقعیت ودستاورد وجایگاه مسلمانان در برابر دشمنان می باشد لذا ایشان پس از قرار گرفتن بر مسند خلافت به اصلاحات داخلی روی آوردند نه ادامه فتوحاتی که خلفاء آغاز کرده بودند و با وجود سه جنگ که زمان کوتاهِ خلافتِ امام را شامل می شد وبا توجه به رویکرد امام به اصلاحات داخلی؛ ادامه فتوحات در خارج از مرزها منطقی ومعقول به نظر نمی رسید.
توجیه برخی از پژوهشگران [۲۶۹] از نقش امام علیه السلام در جریان فتوحات آن است که خلیفه و یارانش میکوشیدند با شرکت دادن علی (ع) در فتوحات: -اعتبار و مشروعیت چنین اقدامی را در اذهان بسیاری از هواخواهان ایشان به ویژه بنی هاشم مستحکم سازند. - و از سوی دیگر از مهارتها و تجارب جنگی آن حضرت در فتح شهرها استفاده کنند. اما امام علی(ع) با عدم حضور و شرکت مستقیم در فتوحات هرگز مُهر تایید بر سیاستهای خلفا در این زمینه نزد و در یک کلام، مؤیّد خلفا نبود.
۴/۴/۲-امام علی علیه السلام و تجویز فتوحات
برخی از فقها با توجه به روایتی، گفته اند امام علی علیه السلام فتوحات را اجازه داده اند، بر این اساس آیا می شود به چنین موضوعی قائل شد؟ [۲۷۰]
شیخ انصاری (رحمه الله) درکتاب مکاسب [۲۷۱] این روایت را از خصال نقل می کند که بر اساس آن می توان استفاده کرد که فتوحات به امر حضرت علی علیه السلام بوده است:
فی روایه «الخصال» عن أبی جعفر (علیه السّلام)، عن أمیر المؤمنین (علیه السّلام) إنّ القائم بعد صاحبه یعنی عُمَر، کان یشاورنی فی موارد الأُمور و مصادرها، فیصدرها عن أمری، و یناظرنی فی غوامضها، فیمضیها عن رأیی [۲۷۲]
مضمون این روایت این است که خلیفه دوم با امیر مؤمنان علیه السلام در مورد فتوحات مشورت می کرده وتمام حرکت های نظامی را با نظر وامر حضرت علی علیه السلام به پیش می برده است.
امام خمینی (رحمه الله) در پاسخ به استدلال شیخ انصاری (رحمه الله) می فرماید :
از این روایت نمی توان استفاده کرد که نیرو های نظامی به امر امام (علیه السّلام) به جنگ می رفته اند، وآنچه ظاهراً استفاده می شود آن است که عمر با امام (علیه السّلام) مشورت می کرده وهنگامی که قانع می شده نظامیان را حرکت می داده، وامر حضرت در اینجا مانند امر والی وامیر نبوده بلکه امر مشاور وناصح بوده است، در نتیجه امر در روایت به معنایِ حقیقی خود استعمال نشده است [۲۷۳]
علاوه بر این آیه الله خوئی (رحمه الله) این روایت را از نظر سند ضعیف دانسته [۲۷۴]، واضافه می کنند که عمر در رأی ونظر خویش مستقل بوده ودر بسیاری از امور مهم خصوصاً آنجا که مربوط به دین می شده با امام علیه السلام مشورت نمی کرده، علاوه استدلال به این روایت فقط در محدودۀ اراضی می باشد که در زمان خلافت عمر فتح شده ودر غیر آن جاری نمیشود. [۲۷۵]
۵/۴/۲-حضور اصحاب علی علیه السلام در فتوحات
موضوع دیگری که در این راستا قابل طرح است حضور اصحاب ویاران خاص علی علیه السلام در فتوحات است؛ آیا حضور آنان مجوزی برای برخی رفتارهای خلفاء به حساب می آمده یا نه؟
آنگونه که از مراجعه به متون تاریخی به دست می آید حضور برخی ازاصحاب امام چون: سلمان فارسی،هاشم بن عتبه (المرقال)، قیس، أشتروحذیفه در فتوحات تعیین کننده بوده است[۲۷۶]
وبدیهی است که حضور اصحاب خاصِ آن حضرت نمی تواند بدون اذن از امام(ع) باشد وقطعاً این حضور به خاطر مصلحت اسلام ومسلمین بوده وشرایط چنین اقتضایی می کرده وبعید نیست حضور این افراد از سوی امام (ع) به جهت کنترل بیشتر اوضاع وجلوگیری از خود کامگی برخی از افراد بوده باشد تا حتی المقدور تصویر بدی از اسلام در بین مردم مناطق مفتوحه ایجاد نشود.
به عنوان نمونه طبق برخی از متون، ابوذر صحابی گرانقدر پیامبر (ص) در فتح شام وفتح مصر وقبرس حضور داشته است[۲۷۷] و در جای خود ثابت شده که ابوذر شخصیتی داشته که در برابر بی عدالتی وظلم ساکت نمی نشسته است
در اینجا مناسب است به رأی برخی از صاحب نظران درراستای همین بحث اشاره کنیم؛ استاد سید جعفر مرتضی عاملی بنابر مبنا ومفروض خویش در مورد فتوحات که عبارت است از:
المفروض أن علیاً وشیعته کانت لهم الید الطولى فیها، إن لم نقل إنّ انجاز ما هو اساسیّ منها، قد تمّ على أیدیهم، وتدبیرهم، ومشارکتهم القویه والعمیقه فیه. [۲۷۸]
“فرض آن است که حضرت علی علیه السلام وشیعیان آن حضرت ید طولایی در فتوحات داشته اند، اگر نگوئیم: اساس فتوحات به دست آنان وتدبیر ومشارکت آنها انجام شده است “.
بر این اساس شبهه ای را مطرح می کند:که بسیاری از پیروزیها وموفقیت های در جریان فتوحات از نظر شرع وانسانیت مقبول ومرضی نبوده است؛ آیا حضرت علی علیه السلام مسئولیت آنها را می پذیرد؟! [۲۷۹]
و خود در پاسخ می گوید:
خطاها واشتباهات در جنگهایی درمحدودۀ کوچک اتفاق افتاده است
ویا اینکه خطاها بعد از فتوحات واستقرار در مناطق واجرای ِاحکام ناروا به وجود آمده است
که ارتباطی به علی علیه السلام وشیعیان آن حضرت نداشته است.
آنچه در باره استدلال فوق می توان گفت آن است که جایی برای طرح چنین شبهه ای وجود ندارد که
بخواهیم به امام (ع) وشیعیان آن حضرت چنین مظالمی را نسبت دهیم؛ مگر در تاریخ چیزی جزچند مشورت خلیفه اول ودوم با امام (ع) در مورد فتوحات وجود دارد؟!، وآیا حضور برخی از شیعیان حضرت در جریان فتوحات که آن هم به جهت سلامت وکنترل اوضاع وحفظ اخلاق وانسانیت صورت گرفته، مسئولیت خطاهای دیگران را متوجه آنان می کند که بنا بر فرض چنین سؤالی مطرح شود؟!؛ وچقدر مناسب بود محقق محترم این سؤال را از حاکمان وقت وکسانی که در مسند قدرت نشسته اند بپرسند که آیا مسئولیت خطاهای سپاهیان وفرماندهان متوجه آنان می شود یا نه ؟!که در پاسخ بگوئیم :بلی قطعاً می شود.
۶/۴/۲-حضور امام حسن و امام حسین علیهماالسلام در فتوحات
برخی نویسندگان شیعه از حضور امام حسن وامام حسین علیهماالسلام در برخی فتوحات یاد کرده اند، که در این باره باید گفت، این موضوع ابتدائاً در برخی کتب تاریخی اهل سنت وارد شده که به تبع آن برخی نویسندگان شیعه نیز آن را نقل کرده اند.[۲۸۰]
اما باید دانست آنچه را نسبت به حضور امام حسن وامام حسین علیهما السلام در فتوحات جرجان وافریقا می دهند در سایه ای از شک و تردید می باشد علاوه بر اینکه برخی از کتب تاریخی که اسامی شخصیت های حاضر در فتح افریقا را ثبت نموده اند نامی از امام حسن وامام حسین علیهما السلام ذکر نکرده اند با این که این دو بزرگوار از شخصیت هایی مهمی هستند که انگیزه برای ثبت نام آنها در تاریخ بوده است
علاوه بر اینکه امیرالمؤمنین (ع) در جنگ صفین دو فرزندشان را از شرکت در معرکهی جنگ صفین منع میکردند. لذا روزی که حضرت متوجه شدند فرزندشان امام حسن (ع)خود را آماده شرکت در کارزار کرده، بلافاصله فرمود:
جلوی این پسررا بگیرید که من از آمدن این دو به میدان کارزار دریغ دارم، مبادا به خاطر آمدن این دو به میدان، نسل رسول خدا قطع شود [۲۸۱]
با این وصف چگونه امام علیه السلام راضی می شوند که فرزندشان تحت فرمان یک امیر اموی یا غیر اموی در فتوحات شرکت نمایند! [۲۸۲]
برخی نیز چنین استدلال نموده:
این موضوع در مصادر عامه وارد شده و در اخبار ما ذکر نشده ونزد امامیه حجت نمی باشد وعلامت دستکاری وتحریف در آن وجود دارد قرائن قطعی بر بطلان آن می باشد علاوه بر این که مرسله است واز این نظر دچارضعف می باشد وعمل به این اخبار با ضعفی که دارد گویای نظر شیعه نمی باشد واگر این مسئله درست بود پس چرا امیر مؤمنا علی بن ابی طالب مدت بیست وپنج سال در خانه نشستند وفرزندانشان از ایشان جدا نشدند؟! [۲۸۳]
۷/۴/۲-دعا برای مرزداران
نقش جهاد در گسترش اسلام در سدۀ اوّل ۹۲۱