تأثیر رضایت زناشویی بر فرزندان
در اینجا به این واقعیت باید توجه کرد که تحقیقات صورت گرفته تحت عنوان کیفیت زناشویی در بر گیرنده ی مفاهیمی هستند که به صورت متفاوتی نام گذاری شده اند نام هایی همچون رضایت, خوشنودی, هماهنگی , سازگاری, کیفیت زناشویی و… البته بین این مفاهیم , تمایزات اساسی وجود دارد و این سازه ها شاخص های الزامی تجارب ذهنی کلی طرفین ارتباط هستند . تعارض و ناهماهنگی نیز به عنوان بخشی از تجربه زناشویی مد نظر قرار گرفته اند . در حقیقت تعارض ممکن است در سه بعد تعریف شود: فرایند, محتوا وتداوم. تغییرات در هر یک یا تمامی این ابعاد می تواند تلویحاتی کاملاً متفاوت را برای پی گشتهای فرزند به همراه داشته باشد.
در حال حاضر, این روابط بالقوه به طورگسترده ای نامکشوف مانده اند. توافق همگانی برسر ان نکته که تجربه ی تعارض بین والدین با رشد اجتماعی فرزندان رابطه ای منفی دارد, جالب توجه به نظر می رسد.نکته قابل توجه آن است که محققان بین شدت ,تداوم, شیوه و اموری مشابه , افتراق فایل شده اند.توافق هایی در خصوص رابطه ی کیفیت زناشویی و یی گشتهای فرزند, ظهور یافته اند.
تجربه ی تعارض بین والدین با رشد اجتماعی و سلوک اجتماعی کلی فرزند نسبت عکس دارد. این مسأله که ناهماهنگی زناشویی به پیامدهای نامطلوب بسسیاری در فرزند می انجامد, براساس شواهد برگرفته از مطالعات تحقیقی متنوعی بنا شده است. از این مطالعات اینگونه برمی آید که تعارض مداوم بین والدین و نه طلاق بعدی این ادعای بنیادین را حمایت کرده و آنرا گسترش داده اند(استافور و به یر, ترجمه, دهگانپورو خرازچی, 1387).
در سنین اولیه فرزندان ظاهراً به ناهماهنگی زناشویی حساس هستند. کودکان 10 ماهه به عاطفه ی منفی دیگران پاسخ می گویند وپاسخ رفتار کودکان در طول زمان تغییر می کند. از نوزادی تا نوپایی افزایش فاحشی درپاسخ های مطلوب اجتماعی و کاهش قابل ملاحظه ای در نمایش های خشم به وجود می آید. کودکانی که تعارضات مداومی را بین والدینشان شاهد بوده اند, واکنش های آشفته بیشتری را طی سالهای اولیه مدرسه به نمایش گذارده اند. علاوه براین, رابطه ی بین افزایش تعارضات زناشویی و مسایل کودک, ظاهراً تا نوجوانی نیز ادامه می یابد. زمینه یابی های صورت گرفته در مورد کودکان و رفتار تکانشی بیش فعالی نوجوانان با افزایش زناشویی رابطه ی مستقیم دارد.
مطالعات چندی شواهدی را مبنی بر تأثیر ناهماهنگی زناشویی بر روابط والد و کودک فراهم آورده اند. مسأله مورد توجه این است که چگونه روابط بین والدین ممکن است به طور مستقیم یا غیر مستقیم بر تربیت, تعامل والد, کودکو یا روابط والد کودک تأثیر بگذارد. در کل طبق گزارشهای فرزندان,فروپاشی در روابط زناشویی یا روابط ضعیف والد- فرزند در ارتباط است. اگر چه بعضی از مطالعات تفاوتهای جنسی را در تأثیر پریشانی روابط زناشویی بر روابط والدین با دختران و پسران گزارش کرده اند, اما این امر ظاهراً مصداق کلی دارد.
بلکسی (1981) بیان کرد حمایتی که یک والد از همسرش دریافت می دارد, ممکن است تربیت مثبت را تسهیل کند. امروزه برای این ادعا شواهد محکمی در دست است. حمایت همسر عموماً با قابلیت تربیتی مادر رابطه ای مثبت دارد. پدر با حمایت از مراقبت های هیجانی مادر, ظاهراً محبت او نسبت به مراقبت مادر, وابستگی به وجود حمایت زناشویی دارد. به این ترتیب هرچه که مادر از رابطه ی زناشویی خود خشنودتر و راضی تر باشد, مشغولیت پدر با کودکان بیشترخواهد بود(استافور و به یر, ترجمه, دهگانپور وخرازچی,1387).