ج – انجام محدودیت های اسلام در حد امکان است «فاتو منه ما استطعتم »
د – اثبات حدود الهی شرایط سختی دارد و با نبود حتی یکی از شرایط و یا حتی ایجاد شک و شبه در یکی از آن شرایط، حد ساقط می شود و براساس اصل «در» تدر الحدود بالشبهات . یعنی حدود با شبه ای باطل می شود و ساقط می گردد این خود نیز یک آزادی است.
۲-۹-۱٫ قیام و مبارزه
همواره در طول تاریخ قیام ها ،جنبش ها و انقلاب های رهایی بخش یکی از جریان های تاثیر
گذار حوزه سیاسی بوده است. قیام علویان نیز از این قاعده استثناء نیست ؛ و از حرکت های تاثیر
گذار سیاسی در زمان خلفای اموی و عباسی بودند؛ که انگیزه رهبران آنها متفاوت بود. و به همین خاطر اهداف و انگیزه ها مواضع ائمه نسبت به آنها متفاوت بود ؛برخی قیام ها مورد تایید و برخی غیر قابل قبول بودند .
قبل از اینکه به صورت ریز به بحث قیام علویان بپردازیم به تعریف قیام و مباحث اندیشه ایی آن اشاره می کنیم و سپس در فصل مربوطه بطور مفصل آن را تشریح می کنیم.
مبارزه به معنی ایستادگی و قیام و تلاش مستمر با تمام توان برای عبور از تنگناهای حیات و رسیدن به انسانیت. انسان و کمال قرب حق ضرورتی اجتناب ناپذیراست. و هدف اصلی آن آزادی فرد وجامعه و رسیدن به مراحل کمال انسانیت است. و بدون مبارزه و قیام دستیابی به این اهداف مشکل است.
قرآن می فرماید: یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کادحا فملا قیه».(انشقاق – ۵).ای انسان تو با کوشش و مبارزه مستمر و مؤثر سرانجام به ملاقات پروردگارت خواهی رسید.
کدح به معنی یک حرکت عمومی و بسیج گونه که آمیخته با رنج و درد است.بنا بر این کدح و مبارزه برای رسیدن به کمال قرب الهی امری انسانی است و لذا حضرت امام خمینی مبارزه را امری ضروری،قطعی و بدیهی می داند زیرا در دنیا حق وباطل، شرک و توحید، ظلم وعدل وجود دارد. و تا زمانی که این وضعیت وجود دارد. مبارزه امری اجتناب ناپذیر است. «تا شرک و کفر هست،مبارزه هست. تا مبارزه هست، ما هستیم». (موسوی الخمینی ،۱۳۷۹، ج٢، ۸۸).
قیام در اندیشه امام خمینی (ره) خیزش و جهاد است. و نتیجه آن آزادی است. آزادی از بت های درونی و برونی، آزاد سازی خود در عرصه جان و اجتماع و آزادسازی اجتماع در عرصه وجود اجتماعی و جهانی و گام اولش در هر بعد «قیام الله» است. در تفسیر سوره حمد امام می فرماید:
«اول مرتبه قیام: (قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا الله)اصحاب سیرنیز این را منزل اول دانسته اند. شاید هم مقدمه باشد و منزل نباشد…. این که قیام کنید برای خدا. همه چیز… همه ی مسائل از این جا شروع می شود که قیام الله باشد.» ( موسوی الخمینی ،ص١۴۵). قیام الله است که موسی کلیم را با یک عصا به فرعونیان چیره کرد و تمام تخت و تاج آنها را به باد فنا داد و نیز او را به میقات محبوب رساند.(موسوی الخمینی ،ج١، ۱۳۷۹، ۲۱)
امام: مبارزه و انقلاب، مفهومی است عام که از تنبه و بیداری شروع می شود و تا رسیدن به کمال انسانیت انسان و قرب حق استمرار می یابد بر این اساس تمام حالات انسان مبارزه و قیام و خیزش است و اگر غیر این باشد نابودی است.
«شما موظفید خود را بسازید،انسان کامل شوید. و در مقابل نقشه های شوم دشمنان اسلام ایستادگی کنید اگر منظم و مجهز نگردید و به مقاومت و مبارزه علیه ضرباتی که هر روز بر پیکر اسلام وارد می آید نپردازید هم خود از بین می روید و هم احکام و قوانین اسلام را فانی می سازید»( موسوی الخمینی ،۱۳۷۴ ، ۶٢)
امام خمینی از قیام و مبارزه تعبیر به جهاد می کند. خواه این مبارزه در میدان نفس باشد. و خواه در میدان اجتماع و برای نجات،رهایی و آزادگی بندگان خدا،تحقق کلمه الله، احقاق حق و ابطال، باطل صورت گیرد.( جمشیدی ،۱۳۸۸ ،٣٩١ )
ترک قیام و مبارزه از دیدگاه امام یعنی ترک ضرورت حیات انسان، که انسان و جامعه را به روز سیاه می کشاند و سلطه جباران و ستمگران را برانسان و جامعه ممکن می گرداند و عدم مبارزه در راه خدا و اعتلای انسانیت نتیجه ای جز سقوط اسفل السافلین ندارد. خود خواهی و ترک قیام برای خدا ما را به این روزگارسیاه رسانده و همه جهانیان را بر ما چیره کرده و کشور های اسلامی را زیر نفوذ دیگران درآورده.قیام برای منافع شخصی است که روح وحدت و برادری را در ملت اسلامی خفه کرده…( موسوی الخمینی ،ج١، ۱۳۷۹، ۲۲).
امام نسبت به افراد بی تفاوت:.سکوت در عدم مبارزه نتیجه ای جز تباهی و انحطاط به بار نمی آورد. و سکوت نشانه فقدان ایمان یا به قولی نشانه ضعف ایمان است. وخطاب به علما و روحانیون می فرماید: وای بر این مملکت، وای براین هیات حاکم، وای بر این دنیا، وای بر ما، وای بر این علمای ساکت، وای بر این نجف ساکت، این قم ساکت، این تهران ساکت، این مشهد ساکت، این سکوت مرگبار اسباب این می شود که زیر چکمه اسرائیل به دست همین بهاییان؛ این مملکت ما، این نوامیس ما، پایمال شود. وای بر ما! وای بر این اسلام! وای بر این مسلمین! ای علما، ساکت ننشینید…(همان ،ج۱، ۲۱۳)
از نظر امام خمینی قیام ونهضت فصل مشترک سیاست، اخلاق و عرفان است. یعنی انسان عاقل و مختارمی تواند هم برای تهذیب نفس قیام کند. و هم در جهت تهذیب جامعه گام بردارد. بر همین اساس قیام یک امری سیاسی، معنوی و اخلاقی است. و این سیره تمام انبیا و اولیاء الهی است.(جمشیدی ، ۱۳۸۸،٣٩۶).
سیره انبیاء همین بوده است که اگر چنانچه یک سلطانی جائر بر مردم حکومت می خواهد بکند بایستد در مقابلش….( موسوی الخمینی ، ج۴ ،۱۳۸۹، ١۵٢)
۲-۹-۲٫ جنگ
جنگ واژه ی شناخته شده ای است که در مورد برخوردهای مسلحانه و خشونت آمیز بین دو یا
چند دولت یا گروه حاکم اطلاق می شود. پدیده جنگ نه تنها مسئله دیروز بلکه مسئله آینده
جهان نیز هست. اگر جنگ را فقط یک پدیده ضد ارزش تلقی کنیم. حداقل یک پیش داوری غیر
منطقی را قبول کردیم.
جنگ به همان اندازه که مخرب است. در طرف دیگر زمینه شکوفایی در میدان علم و پیشرفت فرهنگ ها وتمدن ها را نیز فراهم آورده است. جنگ هر چند موجب ویرانی می شود ولی از جهت دیگر به محرومان و ستمدیدگان اجازه می دهد؛ که از این طریق حقوق از دست رفته خود را احیاء نمایند. و بحث مشروعیت جنگ از همین جا نشأت گرفته است.
بیشتر کسانی که در زمینه علل و ریشه های جنگ به بحث پرداخته اند. در صدد راه یابی به نتایج ارزشی آن بوده و خواسته اند از این رهگذر به تشخیص جنگهای مشروع و نامشروع دست یابند.
اسلام در بررسی ریشه های جنگ در روابط بین ملتها و دولتها به نتیجه گیری در زمینه مشروعیت و یا عدم مشروعیت جنگ بسنده نمی کند. حتی در جنگ مشروع هم سعی بر آن دارد. که از گسترش آن جلوگیری نماید.
ریشه های جنگ از نظر اسلام که در صحنه زندگی اجتماعی بشر ظاهر گردیده است. نشأت گرفته از فطرت و سرشت انسان در کیفیت بهره گیری از مواهب زندگی است. تفاوت انسانها در بهره مندی از قدرت موجب گردید. که قویتر، از زیردستان سود ببرد. بدون آنکه به ضعیف اجازه دهد که وی عمل متقابل انجام دهد. روند استخدام و بهره کشی دو پدیده منفی را در جامعه بشری به وجود آورد.
۲-۹-۳٫ جهاد
جهاد از ماده جهد به معنی کوشش کردن و جهاد مصدر باب مفاعله به معنی کار زار کردن،مبارزه کردن در راه خداو دین و جنگیدن است. و در اصطلاح جهاد به معنی جنگیدن و مبارزه کردن در راه خدا، با مخالفان دین اسلام اعم از کفار،مشرکین و ظالمین است.(سیاح،ج۱،۱۳۷۳،ص۲۵۲، و
قریشی، ج۲، ۱۳۸۹، ص۷۸، و شرح العاملی (شهید دوم)،کتاب جهاد،ج۲، بیتا، ص۳۷۹)
دفاع و جهاد – که آن نیز نوعی دفاع از فطرت توحیدی است – از احکام خلل ناپذیر عقلی و نقلی اسلام است. قران کریم زندگی بی دفاع از حریم دین را همراه با آلودگی و تباهی یاد می کند و منشأ فساد جامعه را ویرانی مراکز عبادت و تربیت توسط طاغیان می داند. یعنی هدف اولی و مقدمی خصم متهاجم تعطیل مجامع دینی و سپس تخریب مراکز مذهبی است و هدف ثانوی او گسترش فساد در زمین است. از این جهت خدا می فرماید: « و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الأرض و لکن الله ذو فضل علی العالمین» (بقره ، ۲۵۱) اگر دفاع الهی نمی بود و خداوند به وسیله صالحان روی زمین، طالحان آن را دفع نمی کرد هر آینه زمین فاسد می شد. ولی خداوند نسبت به جهانیان تفضل دارد و به سبب مردان وارسته تبهکاران را هلاک می کند.
همان گونه که به منظور برطرف شدن فتنه های انحرافی ، دستور قتال در قران کریم صادر شد تا هرگونه فتنه اعتقادی از بین برود: « و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه و یکون کله لله» (بقره ، ۱۹۳ ) و با آنها پیکار کنید تا فتنه از بین برود. همچنین اعلام خطر شد که اگر با دشمنان دین قتال و ستیز صورت نگیرد فتنه های دینی و انحرافهای فکری که فساد کبیر و مهم است فراگیر می شود.
«الا تفعلوه تکن فتنه فی الارض وفساد کبیر»(انفال،۷۳) اگر این دستور را انجام ندهید فتنه و فساد بزرگی در زمین روی می دهد. « و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله کثیرا ولینصرن الله من ینصره ان الله لقوی عزیز» (حج،۴۰) اگر خداوند بعضی از مردم (باطل گرایان) را به وسیله بعضی دیگر (مؤمنان) دفع نکند،دیرها،معابد و مساجدی که نام خدا در آن بسیار برده می شود ویران می گردد و خداوند کسانی که او را یاری کنند (دین او را) خداوند توانا و شکست ناپذیر است.
این حکم اختصاص به بعضی از ادیان و مذاهب یا برخی ازابنیه و مراکز مذهبی ندارد.بلکه در هر
عصر و سرزمینی طاغیان آن زمان و مکان بر ضد دین رائج آن منطقه و مرکز مذهبی آن تهاجم می کنند و تا ویرانی کامل آن از پا نمی نشینند.
در ضرورت دفاع همین بس که از ارکان اصیل اسلام به شمار می رود امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود:«الایمان علی اربع دعائم: علی الصبر والیقین و العدل والجهاد.» (علی(ع) ، ۱۳۸۰، کلمات قصار ، ۳۱) ایمان بر چهار پایه استوار است ، صبر ، یقین ، عدل و جهاد اکنون که در ضرورت مبارزه بر ضد کفر و طغیان تردیدی نیست ، در ضرورت رهبری آن توسط امام معصوم یا اذن او در دوران حضور و در عصر غیبت امام معصوم (ع) توسط اسلام شناس متخصص و پرهیزکار یعنی فقیه جامع الشرایط نیز شکی نخواهد بود. چرا که شایسته ترین فرد نسبت به این امر، نزدیکترین انسان به معصوم که « اولی بالمؤمنین من أنفسهم » (احزاب ، ۶) می باشد همان فقیه جامع الشرایط است.(جوادی آملی ،۱۳۹۱، ۱۷۵-۱۷۳)
در منطق اهل بیت هر جهادی مقدس نیست. بلکه ارزش جهاد به آن است، که تحت لوای رهبری حق و عدل باشد یعنی تحت نظر رهبری امام معصوم (ع) یا کسانی که رهبری جامعه اسلامی را عهده دارند و از ناحیه امام معصوم (ع) اجازه رهبری داشته باشند مثل ولی فقیه در عصر غیبت که از ناحیه امام معصوم ماذون است بر همین اساس امام رضا(ع) در بیان جامع احکام شریعت وقتی به شرح جهاد می پردازد تاکید می کند:
«وَالجَهادُ واجِبٌ مَعَ امام عادِل و مَن قاتَلَ فَقُتِلَ دُونَ مالِهِ وَ رَحلِهِ وَ نَفسِهِ فَهُوَ شَهیدٌ وَ لا یَحِلُ قَتلُ اَحَدٍ مِنَ الکُفارِ فی دارِ التَقیَّه اِلا قاتِلٌ اَو باغٍ وَ ذلِکَ اذا لَم تَحذَرعلی نَفسِکَ» (حرانی ،۱۳۹۰، ۹۲۴،- عاملی ، ج۱۱، بی تا، ۳۵)
جهاد در رکاب حاکم عادل واجب است ، و هر که برای دفاع از مال و متاع و جانش بجنگد و کشته شود شهید است. کشتن احدی از کفار در جای تقیه جایز نیست مگر اینکه او قاتل یا باغی باشد و
قتلش خطر جانی نداشته باشد.
در سخنان امام رضا با صراحت جهادی را واجب می داند. که تحت نظر امام عادل باشد. و در این
راه نیز اگر جان از دست بدهد شهید است. و امام از جهاد در حال تقیه منع می کند. زیرا حفظ جان مسلمان را واجب تر می داند. حتی در دو مورد که استثناء قائل است. که جهاد با قاتل و ستمگر در حال تقیه است. آن را نیز مشروط می کند؛ که خطر جانی برای جهادگر نداشته باشد.
یک مسلمان حق جو و مبارز ، قبل از اینکه برای مبارزه با ظلم و فساد سلاح به دست گیرد باید عدل را بفهمد و امام عادل را بشناسد. و الا ممکن است. در رکاب رهبران طاغوتی مبارزه نماید و خیال کند که جهاد می کند.
برهمین اساس فقهای اسلام جهاد ابتدایی و آزادی بخش را مشروط به حضور امام معصوم می دانند؛ و معتقدند که در زمان غیبت امام معصوم (ع) و ولایت فقها، مسلمانان می توانند جهاد دفاعی بکنند.
در جهاد ابتدایی که مخصوص عصر امام معصوم (ع) جهاد است. بر زنان واجب نیست. اما در جهاد دفاعی اولاً اذن و اجازه امام معصوم یا نائب خاص و عام او (فقیه) شرط نیست. و این جنگ بر هر مکلفی اعم از زن و مرد واجب است.
البته در جهاد دفاع شرط است که مهاجم یا کافر و مشرک باشد. و یا از مسلمانان اهل بدعت و منحرف باشند. و حتی فقهای شیعه جهاد دفاعی برای حفظ اسلام را، پشت سر حاکم غیر عادل را نیز جایز می دانند. و نمونه آن صلاح الدین ایوبی در جنگهای صلیبی است. که وی فاقد شرایط رهبری جامعه اسلامی بود. لکن برای آزادی مسلمانان و سرزمینهای اسلامی جنگیدن در کنار او را جایز دانستند. (شکوری ، ۱۳۷۷، ۳۶۹-۳۶۸)
بیشتر قیام علویان بر اساس اصل فقهی جهاد ، تبرا و تولی شکل می گرفت و و اگر قیام ها ی آنها کالبد شکافی گردد شاهدیم که عمده آنها به خاطر دفاع از حقوق اهل بیت و ولایت پذیری آنها شکل می گرفت و یا به خاطر دفاع از حقوق خودشان بود.
فصل سوم
رهبری جامعه اسلامی و
ولایت عهدی در سیره
سیاسی امام رضا (ع)
۳-۱٫بخش اول:رهبری جامعه اسلامی از منظر امام رضا (ع)
۳-۱-۱٫تشکیل حکومت اسلامی
دربررسی سیره اهل بیت مهمترین چیزی که کمتر مورد توجه قرار گرفته بحث مبارزه سیاسی آنهاست. بخصوص در نیمه ی دوم قرن اول که خلافت اسلامی به طور آشکار شکل سلطنت به خود گرفت. و رهبری دنیا اسلام به حکومت جابرانه پادشاهی تبدیل شد. این مبارزات که در هر دوره با شیوه متناسب با اوضاع و شرایط زمان خود انجام می گرفت بزرگترین هدفش تشکیل حکومتی اسلامی و تاسیس حکومتی بر پایه امامت بود.( حسینی خامنه ای ،۱۳۸۹، ص ۶ ) که ائمه در میان طوفان های سخت هوشمندانه و شجاعانه تشییع را همچون جریانی کوچک اما عمیق و پایدار از لا به لای گذرگاه های دشوار و خطرناک حکومت اموی و عباسی نجات دادند و با شهادت امامان جریان امامت استمرار یافت.
برهمین اساس یکی از مباحث سیاسی که ائمه هیچگاه درباره آن کوتاه نیامده بحث امامت و رهبری است. و در طول حیات آنها هیچ گاه در مورد آن نیز تقیه نکردند و در صدد اثبات و تبلیغ آن خط فکری بر آمدند. و همیشه مدعی بودند که حق امامت و رهبری از آن آنهاست.
در سیره سیاسی امام رضا (ع) نیز به صورت ویژه به این موضوع پرداخته شده است که در این فصل ابتدا لازم است بصورت خلاصه زندگانی امام رضا(ع) را بیان نموده و در ادامه درباره سیره و رفتار آن حضرت در بحث رهبری جامعه اسلامی بصورت مفصل مطالبی را بیان نمود.
۳-۱-۲٫زندگانی امام رضا (ع)
۳-۱-۲-۱٫تولد
درباره تاریخ ولادت امام رضا(ع) اختلاف است و دو زمان را برای ولادت آن حضرت بیان کرده اند.
مرحوم شیخ یعقوب کلینی و طبرسی تاریخ ولادت آن حضرت را سال یکصد و چهل هشت ه.ق بیان فرموده است. (گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم (ع) ،ج۳ ،۱۳۸۶ ، ۳۴۷) وکفعمی ، ابن الوردی و ابن اثیر همین نظر را دارند. (عطاردی ،ج۱ ،۱۳۸۸ ،۲۲) اربلی و مرحوم ابوجعفر ابن بابویه ولادت آن حضرت را روز جمعه یازدهم ذی القعده سال یکصد و پنجاه و سه پنج سال پس از شهادت امام صادق (ع) بیان نموده است. (گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم (ع) ،ج۳ -۳۴۷)
اربلی ، حافظ عبدالعزیز جنابذی ، محمد بن طلحه ، مسعودی تاریخ ولادت آن حضرت را یازدهم ذی القعده سال یکصد و پنجاه و سه پنج سال پس از شهادت امام صادق (ع) بیان نموده اند. (عطاردی ، ج۱ ،۱۳۸۸، ۲۲ )
مرحوم شیخ عباس قمی در منتهی الآمال می فرماید: مشهور آن است که امام رضا در روز یازدهم ذی القعده سال یکصدو چهل هشت در مدینه متولد شد. (قمی ، ج۲ ،بیتا ، ۴۵۵)
۳-۱-۲-۲٫پدر و مادر امام رضا
پدر امام رضا (ع) موسی بن جعفر(ع) امام هفتم شیعیان و مادر آن حضرت کنیزی با تقوا و زنی عفیف و خردمند بود نام های مختلفی برای او بیان کرده اند. که عبارتند از: نجمه ، طاهره ، اروی ، سکن ، سمانه ، تکتم ، خیزران ، نجیه و پس از تولد امام رضا ، طاهره نام گرفت .
علی بن میثم از پدرش روایت کرد چون حمیده مادر موسی بن جعفر ، مادر امام رضا نجمه را
خرید ، حمیده گفت: رسول خدا را در خواب دیدم که به من فرمود «ای حمیده! ببخش نجمه را به فرزندت موسی پس به زودی متولد شود از برای موسی از نجمه بهترین اهل زمین» پس حمیده نجمه را به موسی (ع) بخشید. چون حضرت رضا (ع) متولد شد. امام کاظم (ع) اسم نجمه را طاهره نامید. (القمی (صدوق) ، ج۱، ۱۳۸۷، ۱۵)
۳-۱-۲-۳٫القاب امام رضا (ع)
نام شریف وی علی و لقب مشهورش رضا و کنیه اش ابوالحسن است. البته القاب دیگری نیز برای آن حضرت بیان کرده اند که عبارتند از: سراج الله ، نورالهدی ، قره عین المومنین ، مکیدَهُ الملحدین ، کافی الخلق ، الرضی ، الرضا ، رب السریر، رب التدبیر، الفاضل ، الصابر، الوفی ، الصدیق(الطبری ،۱۳۸۳ه.ق ،۱۸۳ به نقل معینی ،۱۳۸۹ ،۱۴ )
درباره لقب رضا نقل هایی بیان کرده اند برخی از مورخان مثل ابن اثیر و ابن کثیر گفتند: این لقب را مأمون به او داد و پس از ولایتعهدی او معروف به این لقب گردید ولی آنچه از روایت بیان شده خلاف این را بیان می نماید.