در فروردین ۱۳۰۴، تقویم ایران به طور رسمی از هجری قمری به هجری شمسی تبدیل شد و پایان روز، مطابق رسم اروپائیان؛ نیمه شب ( ساعت دوازده شب ) و آغاز روز لحظه ای پس از آن اعلام شد. این تغییرات هرچند عمومیت یافت، اما تقویم سابق را یکسره از یاد نبرد و بیشتر امور دینی و مراسم مربوط به آن و همچنین علوم غریبه، همچنان بر مبنای تقویم قمری باقی ماند.
نکتۀ دیگری که رمالان و پیشگویان به آن آگاهی داشتند، گردش سال بود. هرسال بر روی یکی از حیوانات می گشت و این گردش تکرار می شد. این حیوانات عبارت بود از موش، گاو پلنگ، خرگوش مار، اسب، گوسفند، بوزینه، مرغ، سگ و خوک. هر یک از روزهای هفته نیز متعلق به یکی از ستارگان بود، شنبه روز زحل، یکشنبه شمس، دوشنبه قمر، سه شنبه مریخ چهارشنبه عطارد، پنجشنبه مشتری و جمعه زهره بود. هریک از کواکب نیز دارای یک عدد تعویذ بود، یک شمارۀ رمز یا یک طلسم که به فالخواه توصیه می شد آن را به همراه داشته باشد.
۳-۹-۳ آشنایی با قدرت حروف، کلمات و اسماء الهی
” گنج اسرار الهی حرف است گوهر مخزن شاهی حرف است
اثرش نا متناهی به دوام منتفع زو، چه خواص و چه عوام “
این بیت که منتسب به شیخ بهایی است، وصف بجایی از قدرت و خاصیت حروف از دیدگاه دانشمندان علوم غریبه است. با وجود گوناگونی که در شاخه های مختلف علوم غریبه وجود دارد حرف و عدد مهمترین وسیله برای بیان مطالب آن است. ” علم اسرار حروف ” و یا اعتقاد به خاصیت حروف، تاریخی طولانی و پرماجرا دارد و قدمت آن در بین مسلمانان به قرون اولیۀ اسلام می رسد.
عالمان علوم غریبه برای نوشته ها و نسخه های درمانی خود، خط های ویژه ای داشتند که اولین و مهمترین آنها خط ” ابجد ” بود و حروف آن را اعداد تشکیل می داد. بویژه، دعا و نسخه هایی که برای درمان و یا گشایش کار اشخاص تجویز می شد، بطور عمده با حروف ابجد نوشته می شد. حروف ابجد از در هم ریزی حروف فارسی و عربی شکل گرفته که در هم ریزی حروف و دادن نظم جدید به آنها، یکی از اساس علوم غریبه است و ” دوایر حروف ” نام دارد .
در حال حاضر هم، از حروف ابجد استفاده می گردد و استفاده از آن دارای محاسباتی است. برای هر حرف یک عدد در نظر گرفته می شود و حروف یک اسم، بر اساس این اعداد و جمع آنان محاسبه می گردد. بطور مثال : الف = ۱ ؛ ب = ۲ ؛ ج = ۳ ؛ د = ۴ و ………..عدد ،۱۱۰ که در حال حاضر برای نیروی انتظامی در نظر گرفته شده؛ در واقع نام امام علی ( ع ) به عدد حروف ابجد آن است. از آنجا که اسماء الهی متشکل از حروف است، این نتیجه حاصل می شود که بوسیلۀ حروف اسماء می توان بر اسرار طبیعت دست یافت و بر آنها اثر گذاشت. رمالان و دعا نویسان، به همۀ این امور آشنایی دارند و از آنها در کارشان بهره می گیرند.
« از علومی که نیاز به شناخت ابجد داشت تقویم، گردش ماه و آفتاب، حرکت سیّارات استخراج بروج و جداول نجومی بود که مطابق رسوم آن زمان به طور عمده با حروف ابجد و یا ترکیب این حروف با حروف فارسی و عربی ثبت می شد و در نزد منجمین به ” جُمَل ” معروف بود. » ( تناولی، ۱۳۸۵ :۲۴)
۳-۹-۴ جادوی اعداد
مصریان و فلاسفۀ مکتب فیثاغورثی نیز طرفدار دانش اعداد بودند و هنوز هم در جایی که اعداد یا اشکال هندسی در دایره های جادویی و طلسم ها دیده شوند، می توان رد پای آنها را دید. « پلوتارک می گوید اعداد چیزی را بیان می کنند که بنیان گذار این مکتب، در معابد مصری مشاهده کرده بود. آنها به مراسمی که در این معابد اجرا می شد و یا به نمادهایی که آنجا نماینده می شدند، دلالت می کنند. » (گلسرخی، ۱۳۷۷: ۱۰۰)
یکی از عملیات مهم علوم غریبه و مباحث شیرین این علم، ” صنعت وفقی ” یا ” مربعات ” است که عبارتست از تقسیم یک مربع به مربعات کوچکتر با خانه های مساوی در طول و عرض و پر کردن خانه ها با اعداد، به طوری که حاصل جمع اعداد همۀ ردیف های افقی عمودی و اریبی، با هم مساوی باشند. تقسیم مربع به مربعات کوچکتر بر طبق تعداد خانه ها نامیده می شود. برای مثال، مربعی که به سه قسمت تقسیم شده باشد و جمع خانه های آن ۹ باشد مثلث، مربعی ۴ x 4 که جمع خانه های آن ۱۶ باشد مربع، ۵ x 5 مخمس، ۶ x 6 مسدس و…..خوانده می شود. طریقۀ انتخاب اعداد برای خانه های مربعات، محاسبه ای ساده اما دقیق دارد برای مثال: برای یک مثلث وفقی که جمع خانه های آن ۹ است، اعداد یک تا نه را انتخاب می کنند و برای مربعی که تعداد خانه های آن ۱۶ است، از ۱ تا ۱۶ و…..حال باید این اعداد را طوری در خانه ها جا دهند که حاصل جمع همه ردیف ها یکی باشد. در یک مثلث وفقی ۸ ردیف خانه وجود دارد، ۳ ردیف افقی، ۳ ردیف عمودی و ۲ ردیف اریب . حاصل جمع همۀ ردیف ها باید یک عدد، بطور مثال ۱۵؛ شود که این عدد را ” عدد وفق ” می خوانند.
اگر کسی خواب و آرام نداشته باشد و مربعی ترسیم کند و داخل آنرا با حرف ” ب ” ( که معادل ابجد آن ۲ است ) پر نماید به آرامش و خواب دست می یابد و حرف ” ت ” و معادل آن که ۴۰۰ است، برای سر درد خوب است.
۳-۹-۵ دعا و دعا نویسی
الف – دعاهای دستۀ اول دعاهایی هستند که از حروف و اشکال عجیب بهره می جویند و از نظر اسلام منفورند. در آنها از حروفی برای طلسمات استفاده شده است که همگانی نبوده و برای همه کس قابل درک نیست و بیشتر مورد استفادۀ رمالان، دعانویسان و عالمان علوم ریمیا و سیمیا قرار می گیرد. این حروف ” حروف لایقرایی ” که به معنی غیر قابل خواندن است، نامیده می شود. از دیگر حروفی که در این حوزه کاربرد دارد، حروف بی نقطه یا صامت است و بیشتر در بستن زبان اشخاص مؤثرند. حروف صامت نقش مهمی در برخی طلسم ها دارند و در امتزاج و ترکیب اسامی افراد جهت نزدیک یا دور کردن آنها از هم؛ اثر دارند.
اساس دستۀ دوم از حروف طلسمی بر نقطه و خط استوار است. استفاده از نقطه و خط قرن هاست برای علم رَمل استفاده می شود و در گذشته برای ارسال پیام یا همان علامت ” مورس ” نیز از آن استفاده می شد که سرآغازی در مخابرات بود.
سومین گروه از حروف طلسمی، ریشه در خط عربی – فارسی دارد. برای این نوشته ها جدول خاصی نیست بلکه رمال و سیمیاگر برخی از کلمات و حروف را به ترتیبی که صلاح بداند، کش و قوس می دهد.
ب – دعاهای دستۀ دوم دسته ای از ادعیه هستند که بر اساس آیات قرآنی نوشته می شوند و اسلام آنها را توصیه می کند:
در این دسته از ادعیه، تکرار حروف از اهمیت ویژه ای برخوردار است. اعتقاد بر این است که تکثیر یک کلمه یا عدد بر قدرت و کارآیی آن می افزاید. برای مثال: گفتن یکبار ” یا رحمان ” گرچه نیکوست اما اگر همین کلمه ۴۰ بار تکرار شود، به همین تعداد بر قدرت آن می افزاید. در اکثر ادعیه و اجرای مراسم ویژۀ مذهبی تکرار وجود دارد مانند : ۷۰ مرتبه تکرار” استغفر ال….. ربّی و اتوب الیه ” که از دعاهای شب های احیا، در ماه مبارک رمضان است.
چهارمین و آخرین گروه را باید حروف عربی یا ترکیب حروف عربی با حروف ابجد و یا یکی از حروف طلسمی دانست. خط عربی برای رمالان و دعانویسان همیشه خطی پر جاذبه و با کاربرد بوده است بویژه که اسماء الهی و آیه های قرآنی با این خط نوشته می شود.
یکی دیگر از روش های نوشتن دعا، روش ترکیب حروف است که بویژه بکار گیری آن با اسم افراد اثرات زیادی در نزدیکی آنها با یکدیگر دارد و بطور مثال برای نزدیک کردن و به معشوق رساندن مورد استفاده قرار می گیرد. برای این منظور ابتدا حروف دو کلمه را از هم تفکیک کرده، معادل ابجدی آنها را با هم ترکیب می کنند و برای آنکه اینکار با قدرت بیشتری انجام شود، نام واسطه ای را در بین نام طالب و مطلوب قرار می دهند. کلمۀ ” ودود ” که از صفات خداوند می باشد، یکی از بهترین اسماء واسطه برای ایجاد محبت است که معنای ” محبت و دوستدار ” می دهد.
یکی از بخشهای مهم علوم غریبه فراگیری اسماء الحسنی ( نام های زیبا ) است. این نام ها جملگی متعلق به ذات الهی و هریک دارای خاصیت و قدرت ویژه ای می باشند: « علم الحروف که با هدف ارزیابی اسماء الهی و کلمات مقدس بنیان گذاشته شد، به تدریج با علم اعداد و صنعت مربعات تلفیق و از ماحصل آن هنری بی نظیر بوجود آمد. این هنر، که به احتمال آغاز آن به آغاز دولت صفوی ( و همچنین عثمانی ) می رسد؛ کار را با نوشتن آیات قرآنی و اسماء الهی بر پیراهن سلاطین شروع کرد و با تحولاتی که پیش آمد به آثار دیواری ختم شد. » ( تناولی، ۱۳۸۵: ۳۶ )
دعاهای اسماء الحسنی بر پوست، کاغذ و پارچه نوشته شده اند. این دعاها را در دوران قاجاری در قاب گرفته و در تالار خانه ها می آویختند تا خانه و اهالی آن را از هر نوع گزند و چشم زخمی محفوظ بدارد. قابل توجه است که دست کم تا اوایل پادشاهی رضا شاه، هنر اسماء نویسی از جایگاه بالایی برخوردار بوده است.
۳-۹-۶ علم تعبیر خواب
” هر که در خواب بیند مرغ و ماهی یا به دولت می رسد یا پادشاهی “
« زبان ناخودآگاهی، زبان رؤیاست. به یاری رؤیاست که ناخودآگاهی نهفته، خویش را بر ما آشکار می سازد. از این روی، رؤیا دروازۀ رازهاست. دروازه هایی است که بر جهان پیچ در پیچ و تاریک و رازناکی که جهان ناخودآگاهی است، گشوده می شود یا اگر بر باورها و اندیشه های کهن در رؤیا بنیاد کنیم، دروازه ای است به سوی جهان هایی دیگر همچنان رازآلوده و ناشناخته در فراسو. » ( دماوندی، ۱۳۸۸: ۳۰ )
رؤیا در روزگار ما از دید روانکاوی و راه بردن به نهفته های ناخودآگاهی و درمان گره های روانی ارزش و کاربرد یافته است. این نگرش نو به رؤیا و بهره جستن از آن در روانکاوی و روان درمانی، با “زیگموند فروید” آغاز شد. او در کتابش به نام ” دانش رؤیاها ” که در سال ۱۹۰۰ از چاپ درآمد دیدگاه های خویش را پیرامون رؤیا و کاربرد آن در روانکاوی بیان کرد. از دیدگاه فروید، رؤیاها و کابوس های ما بر گرفته از ضمیر ناخودآگاه و امیالی سرکوب شده اند که در طول روز، بوسیلۀ مغز یا ضمیر خودآگاهمان محبوس شده و مجال تجلی نمی یابند. بررسی این رؤیاها می تواند درونیات نهفتۀ شخص را، که گاهی خود نیز از وجود آنها بی خبر است؛ آشکار ساخته و روانکاو را به اصل و ریشۀ بیماری و مشکل برساند. شیوۀ خواب مصنوعی و یا ” هیپنوتیزم ” نیز بر همین اساس استوار است.
علم تعبیر خواب، حوزۀ خاصی از علوم را در بر گرفته و بیشتر جزو علوم غریبه است و هیچ راه و روش علمی و مستند برای آن وجود ندارد چرا که خواب، با بینندۀ آن و احوال و شرایطش رابطه ای مستقیم داشته و بر این اساس، دیدن هر چیز در خواب ممکن است تعابیر مختلف و گاه متضادی داشته باشد. بطور مثال: دیدن مار بزرگ و تنها را زنی فریبنده دانسته اند که جذاب و در عین حال دشمن است اما دیدن مارهای در زیر فرش یا زیر زمین خانه، تعبیر مال دارد.
دیدن حیوانات در خواب مفاهیم ویژه ای دارد از جمله: اگر کسی در خواب ببیند بر شیری سوار است و نمی ترسد، بر دشمن پیروز می شود یا اگر ببیند سر شیر را می خورد، به شاهی می رسد. دیدن خرگوش در خواب ملاقات زن زیبایی را به دنبال دارد، موش در خواب نشان دزد است و……….
اهمیت رؤیاها بیشتر در تفسیر درست آنهاست و کسانی که در گذشته از این موهبت برخوردار بودند، پاداش قابل توجهی دریافت می کردند. اهمیت آن از اینجا پیداست که در دربار هر پادشاهی وجود معبّر و گاه چندین تن از آنان جزو ملزومات بود و عاملی که یوسف ( ع ) را از زندان رهانید همان تعبیر خواب بود.
در این زمینه کتب بسیاری نگاشته شده و آنکه در ایران بیشتر از همه شناخته شده است ” ابن سیرین ” بوده که بر اساس تعابیر دانیال نبی ( ع ) نوشته شده است. کتاب تعبیر خواب اثر ” آرتمیدوروس دالدیانوس[۸۹] ” ( معاصر بلیناس ) نیز شهرت بسیار یافت. آرتمیدوروس می گوید: « بسیاری از رؤیاها تصاویری ساده و مستقیم از حوادثی هستند که پیشگویی می شوند اما دیگر رؤیاها نمادهایی هستند که باید معنی آنها را معلوم کرد. خواب گزار باید جزئیات رؤیایی را که می خواهد تفسیر کند بداند. اگر آغاز رؤیا مغشوش بود باید از انتها شروع کرد و به آغاز رسید و مهمتر از همه آنکه خواب گزار باید به حالت فکری، موقعیت اجتماعی و سلامت جسمی بینندۀ رؤیا آگاه باشد. دانستن اینکه بینندۀ خواب ارباب است یا برده، ثروتمند است یا فقیر، جوان است یا پیر بسیار مهم است زیرا خواب های آنها اگرچه مشابه باشند اما در تفسیر متفاوتند. » ( گلسرخی: ۱۳۷۷، ۱۱۳)
۳-۹-۷ احضار ارواح و دیگر موجودات ماوراءالطبیعه
احضار ارواح و اجنه نیز از فنون اهل علوم غریبه است. بیشتر رمالان، فالگیران و دعانویسان مدعی این هستند که دارای جن تحت فرمانند و این جن، به آنها در پیشگویی و حل مسائل مراجعه کنندگان کمک می نماید. البته بخصوص در ادیان، چهرۀ شناخته شده ای وجود دارد که روایت است بر جن و انس و کائنات فرمان می رانده و او سلیمان نبی ( ع ) می باشد. در تمامی ادیان الهی آمده است که حضرت سلیمان، زبان حیوانات را می دانست و اجنه و دیوهای زیادی را تحت فرمان داشت. به این امر، بویژه در داستانهای هزار و یک شب؛ بسیار اشاره شده است.
احضار ارواح نیز با شرایط خاصی توسط افرادی که خود را اهل فن می دانند، انجام می گردد و البته زمینه ساز شیادیهای بسیار از طرف این گروه است. یکی از روش های آن اینست که در فضایی تاریک نور شمع روشن نموده و کسانی که می خواهند روح کسی را احضار کنند، بهمراه احضار کننده؛ دور میزی می نشینند. احضار کننده بعد از درخواست سکوت کامل برای تمرکز، با خواندن اورادی کار خود را شروع می کند. همزمان دست راست او و یا یکی از متقاضیان، بر روی بشقاب گردی است که بر روی صفحه ای از حروف و کلمات قرار دارد. وقتی بالاخره روح احضار شد، متقاضیان می توانند آنچه می خواهند از او سؤال نمایند و البته او مجاز به پاسخگویی به سؤال هایی که جوابشان از اسرار آن دنیاست نمی باشد. امر احضار، بویژه احضار ارواح؛ در اسلام و سایر ادیان الهی برای مردمان عادی امری نکوهیده و تقبیح شده است و قرآن بر کسانی که دست به این کار می زنند لعنت می فرستد چرا که در شریعت آمده، این کار روح مردگان را در عذاب قرار می دهد.
فن ” احضار مردگان[۹۰] ” به وسیلۀ جادوگر، با احضار شیاطین رابطۀ نزدیکی دارد. مردگان به درخواست احضار کننده از قبر خود بر می خیزند و از آینده به او خبر می دهند و یا جای گنج هایی را که در زمان حیات خود مخفی کرده اند، آشکار می کنند. مردگان البته گاهی بدون احضار قبلی در شب ظاهر می شوند و گاهی هم بطور مرموزی دسته جمعی، در شهر وحشت زده؛ به راه می افتند.
۳-۹-۸ فالگیری و کتاب بینی
فالگیری و کتاب بینی طرق مختلفی دارد. بر خلاف امروز که روز تولد، ماه و سال آن میزان کار است در گذشته نام اشخاص و اولیای آنها میزان قرار می گرفت. بطور مثال می گفتند: ” فلانی فرزند فلانی”، که البته بیشتر نام مادر مد نظر بود.
فال در ادب فارسی، شاید پرکاربردترین واژه در حوزۀ زبانی ایرانیان است و دیوان شعری نمی توان یافت که از فال در آن سخنی نباشد. دربارۀ فال زدن و فال گرفتن در شاهنامه هم رد پاهای بسیاری دیده می شود. تناولی اشاره می کند که فال و تفأل نیاز به علم و آداب ویژه ای داشت: « رمال خوب کسی بود که به اموری چون ارقام کواکب، طبایع بروج، رقوم هفته، رقوم ماه، شرف کواکب، هبوط کواکب، درجات شرف، درجات افلاک، ارباب نهاری، ارباب لیلی، ارباب ساعات، علم جفر و دهها امر دیگر آشنایی داشت. » ( تناولی، ۱۳۸۵: ۵۸ )
در حال حاضر هم فال به روش های گوناگون انجام می شود و معروفترین آن با کارتهایی است که به اشکال مختلف منقش است و ” تاروت ” نام دارد. فالگیران با خواندن دعاها و اورادی بر روی کارتها، از فالخواه می خواهند که نیت کرده و تعداد معینی از آنها را انتخاب کند، سپس رمالان، با بهره گرفتن از تصاویر؛ تعابیری را نموده و به قول خود آینده را پیشگویی می کنند. فالگیری در بین مردم، در هر سطح و طبقه ای؛ طرفداران بسیار دارد و با روش هایی چون فال قهوه، ورق، شمع و ………. گرفته می شود. تفأل با حافظ و قرآن نیز بسیار متداول است و نیاز به اهل فن دارد.
یکی از رشته های مهم علوم ماوراءالطبیعه ” کتاب بینی ” بود. کتاب بینان کتابی داشتند که معتقد بودند در آن اسرار طبیعت نوشته شده است. این کتاب ها، اغلب با تصاویری از انسان، حیوان فرشتگان و اجنه همراه بود و آنان ضمن پیش بینی احوال فالخواه، این تصاویر را به او نشان می دادند. موسی پور در این باره می گوید: « “مَلاحِم ” عنوان دیگری است که برمجموعه های مکاشفه ای و پیش گویانه اطلاق می شود. این عنوان، در واقع برای آن دست از نوشته ها که از روی آنها آینده به صورت منظم پیش گویی می شود (مثل کتاب دانیال) و نیز کتاب هایی از این دست که اعتبارکمتری دارند، به کارمی رود. » ( موسی پور،۱۳۸۷: ۳۰)
آنچه که در این فصل شرح آن رفت، تنها خلاصه ای از مکاشفات و تحقیقاتی بود که در باب طلسم و جادو رفته است. دنیای جادو چنان گسترده و گاه با مباحثی چون علم و دین، چنان آمیخته است که بازشناسی آنها از هم کاری بس مشکل بوده، نیاز به تحقیقات گسترده دارد و در این مقال نمی گنجد. در این فصل، جادو، بویژه با توجه به دو جنبۀ علم و دین؛ بررسی شد چرا که هدف، بررسی این مقوله در افسانه های هزار و یک شب است و این سه عنوان، جادو علم و دین در این افسانه ها به دلایلی که در فصل بعد به آن پرداخته خواهد شد، از پیوند ویژه ای با هم برخوردارند. با توجه به مباحثی که در میان آمد و بخصوص بحث معنای لغوی واژه ها، از این فصل به بعد به جای کلمۀ جادو از معادل آن در زبان فارسی، یعنی افسون؛ استفاده می شود که در معنای امروز خود، تمام جنبه های جادو را در بر می گیرد.
۴-۱ قصه ها و افسانه[۹۱] ها
« واژۀ افسانه به معنی فسون، سحر، رام گردانیدن، در فارسی میانه به صورت afsay برگرفته ازupa-saya ایران باستان، مشتق از ریشۀ (sav)say است که به دومعنی به کارمی رود: توانا کردن، نیرو بخشیدن و نیزساییدن، تیزکردن (سودن). ازهمین ریشه، واژۀ متأخرsrav به معنی: از بَرکردن، سرودن ساخته شده است. دراین جا معنی مشترک سرود افسانه، ساییدن، کنایه از زنده کردن است. چون می دانیم که تمیزکردن خنجر یا شمشیر مانند پاک کردن آینه ازغبار، و برشنوم و وضو، باز- زنده شدن است. » ( مهندس پور، ۱۳۹۰: ۱۰۵ )
وقتی از قصه به عنوان یک عنصر لاینفک از باور مردم سخن به میان می آید، بی تردید باید گفت که ادبیات شفاهی و عامیانه بخشی مهم از آن بوده و نقش ویژه ای را ایفا می کند. قصه ها آینۀ تمام نمای هر جامعه ای است که می توان از لابلای آن، تمام تاریخ گذشتۀ یک قوم را دید و با دنبال کردن ردپای قصه ها و تحلیل آنها، قطعه های گمشده در محدودۀ تاریک و ناشناختۀ هر ملت را پیدا نمود.
میرصادقی در تعریف قصه چنین می گوید: «به آثاری که در آن ها، تأکید بر حوادث خارق العاده بیشتر از تحول و پرورش آدم ها و شخصیت هاست، قصه می گویند. » ( میرصادقی، ۱۳۷۶: ۴۴ )
۴-۲ قدمت و خاستگاه
« قصه و افسانه اگر قدیمی ترین اثر و کهن ترین تراوش ذهن بشر نباشد، جزو کهن ترین آثاری است که از اندیشه و تخیل بشر بر جای مانده است. افسانه، قرن ها پیش از آغاز زندگی تاریخی بشر پدید آمده است از همین روی تنها روزنۀ نورانی و پرتوی روشنگری است که به تاریک خانۀ قرون و اعصار قبل از تاریخ می تابد. » ( محجوب، ۱۳۸۲: ۱۲۴ )
افسانه های عامیانه بی تاریخ و زمان اند. عشق به افسانه سرایی و شنیدن آن، در تمام طول تاریخ تمدن با آدمی همراه بوده است. افسانه های عامیانه به آسانی با هر محیط اجتماعی و محلی خود را سازگار ساخته و در عین کهنگی، تازه اند چرا که به صورت نقل سینه به سینه منتقل شده و رنگ و بو و حال و هوای دوران خود را به ادوار دیگر برده اند.
« قصه های عامیانه به قصه هایی اطلاق می شود که به صورت شفاهی یا مکتوب، در میان یک قوم از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است. » (داد، ۱۳۷۵: ۲۳۴)
در بررسی های انجام شده در باب قدمت افسانه ها گفته شده که قدیمی ترین آنها، ” قصه ی دو برادر” یا ” باتا و آنوبیس “، متعلق به ۱۲۵۰ قبل از میلاد؛ در مصر باستان است اما ” برادران گریم[۹۲] ” در کاوشهای خود به این نتیجه رسیدند که افسانه های پهلوانی و جادویی را اقوام هند و ژرمنی ( هند و اروپائی ) ابداع کرده اند و اقوام دیگر، آنها را از راه مهاجرت یا ارتباطات فرهنگی از آنها گرفته اند.
اما در این گذر، مدارکی در دست است که نشان می دهد ایرانیان باستان، از دوران کهن صاحب اشعار و ترانه های عامیانه بوده اند که این اشعار بر حماسه های ارمنی نیز تأثیر گذاشته است: « قدر مسلم این است که ایرانیان باستان ترانه های عامیانه، افسانه های پهلوانی اساطیری و ابداعات نظیر این داشته اند. شاید چیزی از آن بصورت تغییر یافته در آثار شاعرانی که بعداً افسانۀ شاهی ایران باستان را ساخته اند و همچنین در آثار چند نویسندۀ یونانی ( گزنفون، هرودوت، کتزیاس[۹۳] و جز اینها موجود باشد…..اشعار حماسی بر حماسه های ارمنی نیز تأثیر گذاشته که از آن قطعه ای در یک قسمت سرود ” واهاگن[۹۴] “( صنم کهن ارمنی از دوران بت پرستی که به ایرانی “ورثرغن[۹۵] “گویند ) به جای مانده است. » ( ریپکا، ۱۳۸۱ : ۵۱-۴۷ )
زبان فارسی میانه ، بخصوص زبان ارمنی را متأثر ساخت چنانکه در زبان ارمنی، هزار و پانصد واژۀ دخیل ایرانی از آن دوران یافت می شود.
« ” تئودور بنفی[۹۶] ” ( ۱۸۰۹-۱۸۸۱ ) پدر تحقیقات تاریخی و تطبیقی در قصه های عامیانه در سال ۱۸۹۵ ” پنجا تنترا ” را به زبان آلمانی ترجمه کرد و مقدمه ای ششصد صفحه ای بر آن نوشت. در این مقدمه بنفی، تمام گونه ها و تحریرهای مختلف هریک از قصه های پنچا تنترا را تجزیه و تحلیل نمود و به استثنای قصه های حیوانات مأخوذ از اصل یونانی سرمنشاء همۀ قصه های جادویی و پریان را به ادبیات تعلیمی هندی – بودایی باز برد. بنا بر نظر او، این قصه ها در نتیجۀ غلبۀ مسلمانان بر اسپانیا ، آمد و شد تجار و سوداگران سواحل شرقی مدیترانه و بیزانس و همچنین از طریق حملۀ مغولان، به اروپای شرقی راه یافته اند و از آنجا به همۀ سرزمینهای غربی پراکنده گشته اند. » ( پراپ، ۱۳۶۸ : چهار )
” ژوزف بدیه[۹۷] ” نیز از راه تجزیه و تحلیل به این نتیجه رسید که مشابهت میان افسانه ها فقط در مشخصه های کلی است و آنها، سرمنشاء و خاستگاه های متعددی دارند.
«” اندریو لانگ[۹۸] ” ( ۱۸۴۴ – ۱۹۱۲ ) با بهره گرفتن از نظریات یک مردم شناس انگلیسی به نام ” ادوارد. ب. تایلر[۹۹] ” موتیف های قصه های اروپایی را با قصه های آریایی و اسطوره های کلاسیک مقایسه کرد و به این نتیجه رسید که بنیان و اصل قصه ها به آداب و رسوم و معتقدات انسانهای پیش از تاریخ می رسد. ” یرزلی[۱۰۰] ” در کتاب فولکلور قصه های پریان مهمترین این باورهای اعتقادی را چنین می شمارد: طبیعت گرایی، جاندارانگاری اشیاء و حیوانات، مسخ ، بت پرستی، اژدها، خواب و رؤیا، تجدید حیات، سحر و جادو و تابوها. به عقیدۀ او از طریق مطالعه این باورها روشن می شود که چگونه اعتقادات راسخ نیاکان ابتدایی ما موضوع اصلی قصه های زنان کهنسال را تشکیل می دهد. » ( خدیش،۱۳۸۷: ۱۸ )
هنگامی که تایلر، مردم شناس مکتب بریتانیائی؛ بیان نمود که اسطوره های اقوام بدوی در میان عامۀ مردم جوامع جدید بازمانده است و مراحل تحول و تکامل آنها را نشان داد، بررسی قصه های عامیانه بنیادی مردم شناسانه یافت.
« پیدایش و نگارش قصص و افسانه ها نشانگر آرزوهای صعب الحصول و نمایانگرخواسته های نهانی و جلوه ای از ناکامی های دنیای درونی است. آدمی نواقص و کمبود های زندگی خویش را با تخیل و درعالم تصویر، در قالب قصه ها و افسانه ها ریخته و برای جبران محرومیت های خویش داستان های رویایی می آفریند که دردنیای بیکرانۀ خیال، بر واقعیت های تلخ زندگی پیروزگردد. » ( عطارد،۱۳۸۳: ۸۴ )
ادب شفاهی، همگام با آثار ارزشمند ادبی مکتوب؛ بازتاب فرهنگ و اندیشۀ مردم جهان است. یکی از انواع ادب شفاهی، یعنی قصه ها و افسانه ها؛ گنجینه ای از اعتقادات و باورها و آداب و رسومی را در دل خود نهان کرده اند که گاه به دست فراموشی سپرده شده است. افسانه ها در بر دارندۀ لایه های درهم تنیده ای ازاندیشه ها، خواسته ها، آرزوها، ترسها و خرافه ها اسطوره ها، باورها و آیین های کهن هستند.
اولریش مارزلف دراین باره می نویسد : « قصه، نمودارقسمت مهمی ازمیراث فرهنگی هرقوم و ملتی است. ارزشهای سنتی و زمینه های فرهنگی و روان شناختی و همچنین حوادث و سوانح اجتماعی در آن انعکاس پیدا می کند. تحقیق و مطالعه در قصه های ملل، ازطرفی به این علت مهم است که بتوان به برداشت هایی از زندگی که مبنا و پایۀ این قصه ها ست پی برد و از جانب دیگر بتوان به کشف روابط بین فرهنگ ها نائل شد و برآن پرتو افکند. » ( مارزلف،۱۳۷۶: ۱۵)
چندان مشخص نیست که افسانه های عامیانه چرا خوانده یا شنیده می شوند یا در صورت داشتن چه خصوصیاتی، به یک افسانه، عامیانه گفته می شود؟ کدام یک ازعوامل می تواند عامیانه بودن آن را تعیین کند: محتوا و مضمون ؟ سبک نگارش و کلمات و اصطلاحات به کار رفته ؟ مخاطبان و علاقه مندان؟ باید گفت که اصطلاح افسانۀ عامیانه رواج عام دارد بی آنکه هیچ ملاک و معیاری برای سنجش عامیانه بودن یا نبودن آن وجود داشته باشد.
تسوجی، در مقدمه ای که بر کتاب خود نوشته؛ در مورد خاستگاه قصه چنین نقل می کند: « حکیمان را رسم و آیین چنین است که گاهی به رسم افسانه سخن گویند و گاهی از زبان دد و دام حدیث کنند و مقصود از آن همه، پند گفتن و حکمت شنیدن است ولی این حیلت را به کار برند که عامۀ طباع را به گفتۀ ایشان رغبت افتد. چنانچه مؤلف الف لیله و لیله نیز بدان نمط سخن رانده و عجایبی چند از احوال پیشینیان و غرایبی چند به عنوان افسانه از زبان جانوران یاد کرده است. » ( خدیش،۱۳۸۷: ۱۳ )
۴-۳ اهمیت افسانه ها و تأثیر آن بر انسان و جامعه
« قصه های پریان با به کار بردن الگوی روانکاوانۀ شخصیت انسان، پیام های مهمی را به ضمیر آگاه نیمه آگاه و ناآگاه می رسانند. صرف نظر از اینکه هریک از اینها در زمان شنیدن یا خواندن قصه در چه سطحی عمل کند. این داستانها که با مسائل همۀ انسانها، بویژه مسائلی که ذهن کودک را به خود مشغول می کند؛ سر و کار دارند با ” من[۱۰۱] ” شکوفای او سخن می گویند و به پرورش آن میدان می دهند، در حالی که همزمان از فشارهای ضمیر ناآگاه و نیمه آگاه او می کاهند. این داستانها در حینی که پیش می روند به فشارهای ” نهاد[۱۰۲] ” عینیت و باوری آگاهانه می بخشند و برای ارضای این فشار، راه هایی نشان می دهند که با نیازهای ” من ” و ” ابرمن [۱۰۳] ” همسان باشد. » ( بتلهایم، ۱۳۸۱: ۲)
میرصادقی در تعریف قصه و قصه پردازی می گوید: « هدف قصه ها، به ظاهر خلق قهرمان و ایجاد کشش و بیدار کردن حس کنجکاوی و سرگرم کردن خواننده یا شنونده است و لذت بخشیدن و مشغول کردن، اما در حقیقت درونمایه و زیربنای فکری و اجتماعی قصه ها، ترویج و اشاعۀ اصول انسانی و برادری و برابری و عدالت اجتماعی است. » ( میرصادقی، ۱۳۷۶: ۵۸ )
فروید در کتاب تعبیر رؤیاها به روانکاوی انسان و خواب هایش پرداخت. قصه ها را نیز بر همین مبنا تحلیل کرد و ریشه و خاستگاه آنها را خاطرات و احساسات سرکوب شدۀ کودکی دانست. در اصطلاحات خاص او قهرمان قصه، تجسم یک آرزوی تحقق یافته و نیروهای شرّ مظهر غریزه ها ی ناخودآگاه و سرخورده هستند.