عواملی که در پیرامون زندگی انسان هستند، میتوانند در بروز یا تشدید پرخاشگری و تخفیف یا تعدیل آن اثرگذار باشند، برخی از اینگونه عوامل عبارتند از:
۱) زندگی در ارتفاع خیلی بلند و تغذیه ناقص: پژوهشهای به عمل آمده در میان یکی از قبایل سرخپوستی، که به پرخاشگرترین انسانهای روی زمین شهرت دارند، حاکی از آن است که پرخاشگری این قبیله سه دلیل دارد:
الف: زندگی در ارتفاعات خیلی بلند، کمبود مواد غذایی و بالاخره تغذیه ناقص.
ب: جویدن برگ کوکا[۱۱۲] که محتوی کوکائین و نوعی مخدر است، سبب میشود مصرف کنندگان آن بطور موقت احساس آرامش میکنند. اما اثرات مصرف دراز مدت آن برای سوخت و ساز بدن زیان آور است.
ج: هنجار بودن پرخاشگری. در جامعهای ممکن است، پرخاشگری، یک رفتار «هنجاری[۱۱۳]» تلقی شود (در مقایسه با جوامعی که چنین وضعیتی را ندارند).
۲) تقویت پرخاشگری به علت ضرر و زیان اجتماعی- فرهنگی: در بعضی مواقع به علت جنگ یا عوامل دیگر، پرخاشگری در جامعه تقویت میشود. بدیهی است در چنین وضعیتی، پرخاشگری با فراوانی بیشتر در افکار با تخیلات و اعمال افراد آن جامعه مشاهده میشود، چون جامعه به دلیل مقتضیات زمانی و مکانی خود، پرورش آن را ضروری میداند.
۳) مشاهدات اجتماعی: مشاهده وقایع و اتفاقاتی که در جامعه رخ میدهد مانند درگیریهای اجتماعی، محدودیتهای اجتماعی، تبعیضات و بی عدالتیها، سبب ایجاد خشم و پرخاشگری میشود.
۴) نقش رسانههای گروهی: از عوامل اجتماعی- فرهنگی دیگر که در پیدایش و تقویت پرخاشگری نقش دارند، رسانههای گروهی بویژه تلویزیون است. درجه تأثیر پذیری افراد از برنامههای تلویزیون به شرایط اجتماعی- اقتصادی و بسیاری از عوامل دیگر بستگی دارد. اثر فیلمهای خشونت آمیز، در ایجاد رفتار خشونت آمیز و پرخاشگرانه در مطالعات محققین مورد تائید قرار گرفتهاست.
۵) نقش بازیهای ویدئویی در پرخاشگری: پژوهشهای مختلف نشان میدهد که انجام بازیهای ویدئویی پرخاشگرانه، پرخاشگری بعدی را به خصوص در بین کودکان افزایش میدهد (اکبری، ۸۱).
انواع رفتارهای پرخاشگرانه
طبق نظر مویر (۱۹۷۶) پاسخ های پرخاشگرانه انواع گوناگون دارد که محرک های درونی و بیرونی مختلف آنها را بوجود می آورد. به دلیل همپوشی این طبقات امکان تمایز میان انواع این رفتارها به سهولت امکان پذیر نیست، لذا این احتمال وجود دارد که رفتار پرخاشگرانه، حاصل تلفیقی از دو یا چند عامل زیر باشد (صادقی، حقیقی، ۱۳۸۵).
۱)پرخاشجوئی خشمگینانه[۱۱۴] :
طبق نظر دارلی و همکاران (۱۹۸۸) این نوع پرخاشگری نوع اصیل و شناخته شدهی پرخاشگری است. هنگامی که مردم کلمهی پرخاشگری را می شنوند این نوع خاص فوراً به ذهن آنها متبادر می شود. این نوع پرخاشگری عموماً با نشانه هایی از برانگیختگی هیجانی توأم بوده و علت آن غالباً درد یا ناکامی است. برای مثال اگر دو موش را در قفس رها کنیم سپس ضربه های برقی متناوب و مختصری به آنان وارد شود پس از آن به یکدیگر حمله می کنند. در این حالت اگر حتی یک موش وجود داشته باشد مثلاً به عروسک حمله ور می شود. بروز ناکامی عدم موفقیت در یک رفتار هدف گرا می باشد. برای مثال پیشگیری از دستیابی حیوان به غذا معمولاً رفتار پرخاشگرانه می شود. کبوتری که یاد گرفته است برای دریافت دانه به کلیدی نوک بزند اگر دانه ای دریافت نکند به کبوتر دیگر حمله خواهد کرد (صادقی، حقیقی، ۱۳۸۵).
۲)پرخاشجوئی تجاوزکارانه[۱۱۵] :
گاهی اوقات یک حیوان آرام و پاورچین به حیوان گوشتخواهر دیگری مانند شغال- گرگ و یا یکی از جانوران رده گربه سانان حمله می کند. البته تردید وجود دارد که این رفتار پرخاشگرانه باشد. بنابراین برچسب، جستجوی غذا احتمالاً مناسب تر است. کیو (۱۹۳۰) معتقد بود برخی از موجودات از طریق تقلید این رفتار را می آموزد. بچه گربه در چهار ماهگی حمله و کشتن موشها را فرا می گیرد که بتواند به طور طبیعی کشتن را توسط مادرش ببیند (صادقی، حقیقی، ۱۳۸۵).
۳)پرخاشجوئی کنشگر[۱۱۶] :
طبق نظر لوراس (۱۹۶۱) هر موجود زنده ممکن است به دلیل دریافت پاداش از انجام عمل پرخاشگرانه به این رفتار مبادرت ورزد. بزرگسالان و کودکانی که به اظهارنظرهای خصمانه تشویق شده اند تمایل به رفتارهای پرخاشگرانه در آنان بیشتر دیده می شود. اشخاصی که برای کشتن پول دریافت می کنند از این نوع پرخاشگری هستند. در انواع شرطی شدن کنشگر نیازی نیست که برای تقویت رفتار پرخاشگرانه هر پاسخی را پیگیری کنیم. هنگام که رفتاری آموخته شود پاداش ها و تنبیه های گاه و بی گاه برای تثبیت و نگهداری آن کفایت می کند و این مسأله مخصوصاً در پدیدهی پرخاشگری فرمانبردارانه، کاملاً روشن و مسلم است. در این نوع پرخاشگری شخص به کسی حمله می کند و یا او را به قتل می رساند زیرا به وی دستور انجام ان ابلاغ شده است و به دنبال چنین رفتاری پاداشی دریافت می کند که باعث تقویت رفتار می شود (صادقی، حقیقی، ۱۳۸۵).
۴)پرخاشگری خط قلمرو :
کردار شناسان این نوع از رفتار پرخاشگرانه را به صورت گسترده، مورد بررسی و مطالعه قرار داده اند (لورنتس- ۱۹۶۶) به عنوان مثال برخی از کردارشناسان معتقدند که هم انسان و هم حیوان بطور فطری پرخاشگرند. اما در حیوانات به مرور مکانیسم هایی ب
رای کنترل تکانه های پرخاشگرانه به وجود آمده در حالیکه آدمیان فاقد چنین مکانیسم هایی هستند.
لورنتس معتقد است پرخاشگری غریزه ای خطری است که باید راهی برای خود پیدا کند. نسخه ای که او برای جامعه برخوردار از صلح و صفا تجویز می کند متضمن ایجاد راه هایی بی خطر برای ابراز پرخاشگری است : مثل شرکت در مسابقهی ورزشی گسترش قبیله و قلمرو، به نحوی که مثال افرادی بیش تری شود و نیز شناخت محرکهایی که رها سازندهی پرخاشگری هستند مثلاً وجود افراد درون گرای مورد تهدید یا برون گرای مورد نفرت و سرایت هیجان در گروهی از مردم خشمگین که به طور جمعی عمل می کنند (لورنتس، ۱۹۸۱) (صادقی، حقیقی، ۱۳۸۵).
۵)پرخاشگری نوع دوستانه[۱۱۷] :
پرخاشگری یک پرنده یا محافظت مادری از فرزند خود و دفاع زنبوران سرباز از لانهی خود نمونه هایی از پرخاشگری نوع دوستانه هستند. مویر (۱۹۷۶) اصطلاح پرخاشگری مادرانه را برای توصیف رفتار خشمگینانهی ماده پستانداری استفاده می کند که خانه و کاشانهی خود را در خطر می بیند. محققانی مثل ویلسون[۱۱۸] (۱۹۷۱) دوور[۱۱۹] (۱۹۷۹) بک[۱۲۰] (۱۹۷۹) و … بررسی های مفصلی در خصوص رفتار نوع دوستانه انجام داده اند و معتقدند که برخی از ابعاد اجتماعی، مبانی ژنتیکی دارند و به طور طبیعی شکل می گیرند. از این دیدگاه چنین رفتاری صرفاً برای بقای شخص نیست بلکه برای گروه هدف و منظور اصلی رفتار پرخاشگرانه است (صادقی، حقیقی، ۱۳۸۵).
۶) پرخاشگری ناشی از نر بودن[۱۲۱]
راباتز[۱۲۲] (۱۹۶۸) معتقد است در بعضی از گونه ها واکنش یک نر بالغ به نر بالغ و ناآشنایی دیگر واکنش خصمانه است. در واقع حیوان دائماً بدون تحریک حمله می کند. این رفتار از آن جهت با پرخاشگری مربوط به قلمرو تفاوت دارد که در هر ناحیه و منطقه ای روی می دهد. مطالعه بر روی موشها نشان داده است محرکی که باعث حمله می شود بوی حیوان نر دیگری است که اگر این بود به هر طریقی مثل عمل جراحی یا استفاده از نقاب از بین برود احتمالاً حمله ای صورت نخواهد گرفت. ظاهراً هورمون تستوسترون نرینه اهمیت ویژه ای در این منطقه از پرخاشگری دارد. تستوسترون هورمونی مردانه است که بسیاری از خصوصیات جسمانی نرینه را تعیین می کند. تحقیقات اخیر حاکی از آن است که در آدمیان نیز زیاد بودن تستوسترون با پرخاشگری بیشتر همراه است. در یک آزمایش برای تعیین میزان تستوسترون خود افراد پرخاشگر از آنها نمونه خون گرفته شد. کسانی که میزان تستوسترون در آنها زیاد بود تا حدی سابقه پرخاشگری نیز داشتند. از آنجا که رفتار پرخاشگرانه در مردها گاهی به رفتارهای ضداجتماعی می انجامد می تواند انتظار داشت که زیادی تستوسترون به دلیل افزایش رفتار پرخاشگرانه سد راه موفقیت اشخاص در جامعه آمریکا شده است. به عنوان مثال در این تحقیق مشخص شده کسانی که میزان تستوسترون آنها زیاد بود در مقایسه با دیگران موقعیت شغلی پایین تری داشتند (موریس، ۱۹۹۰).
زیانهای پرخاشگری
علی رغم تمامی مسائل ذکر شده پرخاشگری همیشه اوقات نیز زیان آور و مضر نیست بلکه پرخاشگری از حد اعتدال خارج نشود و هدف آن تسلط بر مشکلات زندگی و ترقی و تعالی و آلایش انسان باشد نه تنها سودمند است بلکه ضروری نیز هست. قرار دادن حد و مرز برای پرخاشگری مضر و سودمند قدری مشکل به نظر میرسد. لذا کودکی که بر علیه بزرگترهایش سرکشی میکند پرخاشگر است ولی در عین حال نشان میدهد که انگیزهای او را به سوی استقلال که جزء ضروری و با ارزش رشد اوست رهبری میکند. درباره فایده و لازم بودن عمل پرخاشگری فروید معتقد است که اگر انسان برای ابزار پرخاشگری اجازه نیابد نیروی پرخاشگری اش انباشته میشود و سرانجام به شکل خشونت مفرط یا بیماری روانی ظاهر میشود. در واقع به تعبیر او برای پالایش روانی سه راه حل وجود دارد که به طور مستقیم و غیرمستقیم با پرخاشگری در ارتباط است این سه راه حل عبارتاند از:
الف: صرف نیرو در فعالیتهای بدنی از قبیل بازیهای ورزشی جست و خیز، مثبت زدن به کیسه بوکس و غیره.
ب: اشتغال به پرخاشگری خیالی و غیر مخرب
ج: اعمال پرخاشگری مستقیم حمله به ناکام کننده صدمه زدن به او ناراخت کردن او ناسزا گفتن به او و جزء اینها آیا پرخاشگری قابل کنترل است؟ اکثر پژوهشگران معتقدند که عوامل محیطی باعث کسب و نگهداری رفتارهای پرخاشگرانه میشود به نظر آنها تغییرات مناسب در موقعیتهای محیطی سبب از بین رفتن زمینههای ایجاد کنندهٔ پرخاشگری و خشونت در رفتار کودکان و نوجوانان میشود همچنین با دادن شخصیت مثبت و منطقی به کودکان عدم تبعیض میان آنها عدم تحقیر کودکان دادن مسئولیتها در حد توان به افراد پرخاشگر صحبت کردن با آنها آگاه کردن آنها در مورد خطرات پرخاشگری ایجاد رابطه صمیمی و عاطفی با آنها و توجه به مشکلات آنها تشویق کردن آنها به کارهای گروهی و جمعی و در پایان با شناسایی روحیات فرد برخورد صحیح با آن میتوان در شناسایی عواملی که پرخاشگری را ایجاد یا تشدید میکنند اقدام کرد(اکبری کیاء،۱۳۸۶).
پرخاشگری در نوجوانان
پرخاشگری از مسائل مبتلا به در دوران نوجوانی است . همه روزه در مدارس، نوجوانانی مشاهده میشوند که به علت زد و خورد، دعوا و رفتارهای پرخاشگرانه تنبیه میشوند و با عکس العمل اولیای مدارس مواجه میگردند. نوجوانان پرخاشگر معمولا قدرت مهار رفتار خود را ندارند
و رسوم و اخلاق جامعهای را که در آن زندگی می کنند را زیر پا می گذارند. در اغلب موارد، والدین و اولیای مدارس با آنها درگیری پیدا میکنند و حرکات آنها گاهی به حدی باعث آزار و اذیت میشود که منجر به اخراج از مدرسه میشود. آنچه که باعث توجه محققان به رفتار پرخاشگرانه شده است، اثرات نامطلوب آن بر رفتار بین فردی و همچنین اثر ناخوشایند آن بر حالات درونی و روانی افراد است. عدم مهار رفتار پرخاشگرانه علاوه بر اینکه باعث ایجاد مشکلات بین فردی و جرم و بزه و تجاوز به حقوق دیگران میشود، می تواند درون ریزی شده و باعث مشکلات جسمی روانی مثل زخم معده ،سردردهای میگرنی افسردگی گردد (الیس[۱۲۳]،۱۹۹۸).
امروزه پرخاشگری به عنوان یکی از رایج ترین معضلات جوانان ونوجوانان، خصوصاً در جوامع صنعتی و پیشرفته به چشم می خورد که در ابعاد کوچکتر به پرخاشگری های رفتاری میان جوانان و نوجوانان و در ابعاد وسیعتر آن به مواردی چون ارتکاب قتل، خودکشی، سرقت مسلحانه، تجاوز و سایر موارد از این قبیل می توان اشاره کرد . افزایش دامنه نیازها و خواسته ها از یک سو و محدودیتهای گوناگون از سوی دیگر و همچنین گسترش تنوع و امکان دسترسی به رسانههای جمعی، از جمله عواملی هستند که موجب افزایش میزان شیوع اختلالات رفتاری، از جمله پرخاشگری در شهرهای بزرگ میشوند. کودکانی که در سالهای اولیه به شدت پرخاشگرند، به احتمال زیاد در دوران نوجوانی وبزرگسالی نیز پرخاشگر خواهند بود (رافضی،۱۳۸۳).
دوران نوجوانی، دوران جدایی از خانواده و پیوستن به گروه همسال است. اگر دوستان و افرادی که نوجوان در بیرون از خانه با آنها دوستی می کند، افرادی پرخاشگر و زورگو باشند، احتمال اینکه نوجوان نیز پرخاشگر شود، افزایش می یابد. چون نوجوان مجبور است برای پذیرفته شدن در گروه دوستان خود، ارزش ها و قوانین آنها را بپذیرد و مشابه آنها رفتار کند. نوجوان پرخاشگر به خاطر رفتار پرخاشگرانه و زورگویی به دیگران مخصوصاً همسالان، از سوی همسالان خود طرد می شود و درنتیجه این طرد شدن، وی از همسالان خود جدا مانده و فرصتهایی را که ممکن است مهارتهای یادگیری اجتماعی او را بهبود بخشند، از دست میدهد (اکبری،۱۳۸۱).
تحقیقات نشان داده است، نوجوانانی که از لحاظ ساختار شخصیتی حساس ترند در این برهه از زندگی، در صورتیکه به خواستههای طبیعی آنها پاسخ مثبت داده نشود، بیش از دیگر همسالان خود به مشکلات روانی و ناهنجاریهای ناشی از آن، از جمله پرخاشگری دچار میشوند. معضل پرخاشگری، یکی از موارد آسیبهای اجتماعی است که متاسفانه در جامعه، بخصوص در سنین نوجوانی شیوع ویژهای دارد (احمدی،۱۳۸۵).
پدر و مادر، اولین کسانی هستند که بنیاد شخصیت سالم نوجوان را میگذارند. معمولا والدین، نوجوانان خود را بصورت کودک می نگرند؛ مثل اینکه گذشت زمان تغییری در او ایجاد نکرده است. درک نکردن نوجوانان، باعث کشمکش بین آنها و والدین میشود. نوجوانان به خود حق میدهند که درمسائل مربوط به خانه و خانواده اظهار نظر کنند و افکار، عقاید و اعمال اعضاء خانواده را مورد سؤال قرار دهند. آنها در مقابل افکار، عقاید و دستورات والدین مقاومت میکنند. از جمله خصوصیات دیگر دوره نوجوانی، مخالفت است؛ این مخالفت بخاطر تشخص طلبی و مسبب استقلال و جداسازی خود از دیگران است. مخالفت در پسران شدیدتر از دختران است؛ در این وضعیت ناهمگون که والدین، نوجوانان را ناسازگار می دانند و نوجوانان هم رفتار والدین خود را قبول ندارند، امکان وقوع بسیاری از حوادث ناگوار برای نوجوان وجود دارد (باوی ، ۱۳۸۸ ).
بى شک، شیوع پرخاشگرى در میان نوجوانان، موجب نگرانى بسیارى از خانواده ها، اولیا، مربیان و مسئولان کشور است. گسترش روزافزون این نابهنجارى رفتارى، بر زندگى فردى و اجتماعى انسان ها، تأثیرات منفى گذاشته و آرامش و احساس ایمنى را مورد تهدید قرار مىدهد. البته توجه به این نکته ضرورى است که رفتار پرخاشگرانه همیشه نامطلوب نیست، بلکه داراى حکمتهایى از جمله دفاع و دفع خطراتى است که بقا و ادامه زندگى را تهدید مىکند، ولى اگر مهار نشود و به راههاى صحیح هدایت نگردد، همین ابزار دفاعى، موجب آسیبهاى جبران ناپذیرى مىشود (اکبری، ۱۳۸۱).
احساس تنهایی
پرداختن به احساس تنهایی از این جهت مهم است ، که مانع شکوفایی استعدادهای ماست. انرژی های حیاتی ما را بیهوده می گیرد و ما را در اوهام و تصورات باطل ، نگه می دارد. سرمایه واقعی ما که وقت است را معطل می گذارد. دیگر اینکه عمق خطاهای شناختی و معرفتی و حسی ما را بیشتر می کند. ترس ما را از محیط اطراف ، افزایش می دهد. اضطراب خود را نمی توانیـم ببینیـم و بدین شکل آسیب های جسمی به ما وارد می شود. در احساس تنهایی ، بی دفاعی و فرار از چالش های زندگی نهفته است. برای انسانی که در مقطع و دقیقه اکنون در این جهان زندگی می کند ، شناخت ریشه و علت احساس تنهایی بسیار مهم است. در صورتیکه امروزه به چاره ننشیند ، فردا خیلی دیر است. تاوان سنگینی می طلبد. چرا که جهان ما دیگر شتاب گرفته است. آنکه در خلوت خود زندگی می کند ، جهان را تجربه نمی کند. آنچه را که تجربه می کند ، حرمان و خسران و زیان است. در صورتیکه امروز امکان دست یابی به هدفها و استفاده از فرصتها بیش از هر زمانی فراهم است. تنها باید علت فرار خود را بشناسیم و بدون آنکه خود را به خاطر عقب نشینی و یا به عنوانهای دیگری که بر رفتار خود می گذاریم ، ملامت ک
نیم ، مهارتهای ارتباطی خود را بالا ببریم و انگیزه های خود را برای زندگی کردن موفقیت آمیز بشناسیم. امروزه دیگر درمان احساس تنهایی و یا رفع آن چندان دشوار نیست. تنها کافی است که از لاک خویش بیرون بیاییم و برای درک وضعیت خود مطالعه کنیم و چاره بیند یشیم. درمان در چند قدمی ماست ، در صورتیکه طالب بیرون رفت از وضعیت پیش آمده باشیم (آزاد ، ۱۳۶۸).
همه ما به ترتیبی از احساس تنهایی رنج می بریم. بطوریکه گاهی این احساس تنهایی به آزار تنهایی مبدل می شود و ما را کلافه می کند. گاهی از این حد هم فراتر می رود و به احساس بی کسی و ناامنی تغییر شکل می دهد. در وجود ما مبدل به ترس فراگیر می شود. اضطراب را در ما تشدید می کند بطوریکه نمی توانیم به امور عادی زندگی خود رسیدگی کنیم. چرا که مداوم بطور ناخودآگاه در حال فرار از این احساس و آزار هستیم. به علاوه خود را بخاطر تنها بودن و تنها شدن ملامت می کنیم از این رو احساس خوشـی هم نسبت به خـود نداریم. در این صـورت نه تنها دیگران ما را تنها گذاشته اند خود ما نیز خود را تنها گذاشته ایم که این واقعاً بی مهری و نوعی خشونت بخویش است.
تمایل برای صمیمیت بین فردی با هر انسانی از زمان تولد تا مرگ وجود دارد و هیچ انسانی نیست که به خاطر از دست دادن آن مورد تهدید قرار نگیرد. انسان با نیاز به ارتباط و صمیمیت متولد می شود(هنریش و گلون[۱۲۴]، ۲۰۰۶). ماهیت انسان به طور طبیعی اجتماعی است . از نظر بامیستر و لری[۱۲۵]( ۱۹۹۵) نیاز به تعلق داشتن در انسان یک انگیزه اساسی را شکل می دهد و باعث افکار ، هیجانات و رفتارهای بین فردی می شود. این نیاز شامل یک تمایل فراگیر برای ایجاد و حفظ حداقل چند ارتباط بین فردی مثبت، پایدار و مهم است.
اثربخشی آموزش تاب آوری برمیزان پرخاشگری و احساس تنهایی دانش آموزان پسرسال سوم راهنمایی شهررشت در سال تحصیلی۹۱– ۹۰۲