ح) تحریمه القلم ( تجربه العلم ) (همان، ۲۶۱)
۳-۲-۵ - خاقانی شروانی
او به حسانالعجم افضلالدّین بدیل بن علیخاقانی شروانی، شهرت یافته است. وی، یکی از ستارۀ تابناک ادب پارسی است. اودرسال ۵۲۰ (ه. ق) چشم به جهان گشود ودر دیوان خود، شروان را بعنوان شهرزادگاه خود نام برده است. پدرش درودگر و مادرش کنیزکی آشپز بوده است. و درسن ۷یا ۸ سالگی پدرش را از دست داد. نخستین استاد خاقانی، عمویشکافیالدّین عمربن عثمان بود، که خاقانی تا ۲۵ سالگی، تحت سرپرستی او بود. سپس زیرنظر نظامالدّین، ابوالعلاءگنجوی، که دردربار شروانشاهان، استاد شُعرا بشمار میرفت. به استعداد سرشار شاعر جوان پی برده بود، تربیت وی را بعهده گرفت. فنون شاعری را به او آموخت و او را به شروانشاه معرفی نمود. «عنوان شعری او در آغاز امر حقایقی بود، ولی پس از آنکه ابوعلاء وی را به خدمت خاقان منوچهر معرفی کرد، لقب« خاقانی» بر او نهاد.» ( صفا، ۱۳۴۹، ج۲: ۷۷۸) وی، در زمینۀ دانشهای گوناگون، چون: اخترشناسی، پزشکی، داروگری، گیاهشناسی، باورشناسی، دین شناسی و مردم شناسی بهره مند بود.
خاقانی، شاعر بلند پروازی بوده است. با این که از سوی شاهان شعردوست شروان مورد بهترین حمایتها بودهاست. امّا بسیار مشتاق و درآرزوی رفتن به دربار پُرشکوه سلطان سنجردرخراسان بود. یکی از ویژگیهای اخلاقی خاقانی، مناعت طبع و همت بلند اوست. وی با وجود اینکه شاعری مدیحه پرداز است و همواره عزت نفس خود را حفظ میکند. وپای بند مال و مقام نیست، بلکه به آبرو و عزت نفس و نام بلند بیشتر اهمّیت میدهد .
مذهب او، سُنی وپیرو شافعیه بودهاست. و دراشعارش، از طریقۀ تسنن و احکام سخن گفته است. دینداری وزُهد در اشعارش به خوبی آشکار است. شش قصیدۀ بلندی که در وصف کعبه و ستایش ازرسول اکرم (ص) سروده و اشاراتیکه دربیشتر سرودههایش به آیات قرآنی و احادیث نبوی دارد نشان از، اعتقادات دینی و مذهبی قرص ومحکم اوست .
او بخاطر طبع آزادگی وبلند پروازانه وخوی مغرورانهاش، و خودداری کردن از خدمت کورکورانه، دشمنی درباریان وخاقانهای شروان را بسوی خود جلب نمود. ومدت هفت ماه در قلعۀ شابران محبـــوس شد.اگر چه
او در حبس تأدیبی بود. و درآنجا در پنج قصیدۀ حبسیّۀ خود با لحن بسیار سوزناک، از رنج ها و سختیهای زندان یاد میکند،و هر خواننده را با شنیدن، متاثر میکند. وی در سال ۵۲۹(ه.ق) درگذشت. (همان)
۳- ۵-۱- سبک و شیوه ی سخن خاقانی
او استادی قوی طبع و جزو چند تن از قصیده سُرایان بزرگ ایران است. قدرت نوآوری او در ابداع ترکیبات و تشبیهات نوین از وی شاعری صاحب سبک پدید آوردهاست. یکی از ویزگیهای سخن او برخلاف عنصری و انوری، قصیده های خود را با تغزّلی بلند در توصیف جلوههای طبیعت آغاز میکند. و گاهی دو یا سه بار تجدید مطلع میکند؛ تا کمتر به مدح ممدوح بپردازد. سبک خاقانی شروانی، آذربایجانی است. یعنی سبک بینابینِ سبک خراسانی و سبک عراقی است.(دلیری، ۱۳۸۱: ۶۳-۵۷) این شاعر از باب علم و ادب ومقام و مرتبه بلند و استادی و مهارت در فن خود در شمار شاعران کم نظیر و از ارکان شعر فارسی است و شیوۀ او در شمار سبکهای مطبوع شعر است، پس از وی، مورد تقلید و پیروی بسیاری از شاعران پارسی زبان قرار گرفت. » ( صفا، ۱۳۴۹،ج۲ :۷۸۴)
از ویژگیهای کلام خاقانی، پیچیدگی های لفظی و معنوی، ابداع ترکیبات و تشبیهات نوین، توصیف طبیعت وصحنه آرائی های شاعرانه، گلایه از زمان ومردم زمان و مرثیههای سوزناک در سوگ عزیزان است. (دلیری، ۱۳۷۶: ۳۴۷-۵۲ )
۳-۵-۲- آثار خاقانی
خاقانی، علاوه بردیوان او که متضمّن قصاید، مقطعات، ترجیعات، غزلها و رباعیات است، مثنوی تحفه العراقین اوست.که به نام جماالدّین ابو جعفر محمدبن علی اصفهانی، که از رجال معروف قرن ششم بوده، سروده است. ( صفا، ۱۳۴۹،ج۲: ۷۸۱)
۳-۲-۶ - حکیم نظامی گنجوی
حکیم ابومحمد الیاس بن یوسف که به نظامی گنجوی معروف است. از تاریخ تولّد وفات این شاعرنامدارسندی موجود نیست. گویا بین سالهای۵۳۰ تا۵۴۰ درگنجه متولّد شدهاست، اصل خاندان او از روستایی در تفرش بوده و به گنجه مهاجرت کردهاند. نظامی، سه همسر، یکی پس از دیگری اختیارکرد، هرسه آنها، پیش از
رحلت وی، دار فانی را وداع گفتند. نخستین همسر نظامی زنی به نام آفاق بود، که مادر تنها پسرش محمد است، این زن گویا، درهنگامی وفات یافته که حکیم سرودن مثنوی خسرو وشیرین را به مرحلۀ پایانی رسانیده بود. همچنین حکیم نظامی، ازآن دسته شاعرانی است که برای خدمت، نزد هیچ پادشاهی نرفت. و هیچ وابستگی به دربار پادشاهان نداشت او از راهکشاورزی امرار و معاش میکرد. و از نظر پاکیاخلاق بین شاعران پارسیگو زبانزد بود. او درگفتارخود پایبندی به اصول و مبانی دین است.« حکیمگنجه از نظر مذهبی، پیرو شافعی و از نظرکلامی، اشعری بود. ولی مانند بسیاری از سخنوران صوفی مسلک پاک نهاد ایرانی، بخاطر صفای باطن و اندیشۀ فروزان خود به مولیالموحّدین حضرت علی(ع) عشق میورزید.» (دلیری،۱۳۷۶: ۳۷۲) گویا سال وفات حکیم نظامی، در سال ۶۱۴ ه.ق بوده است.
حکیم نظامی، در دانش های عقلی چون: فلسفه، الهیات، منطق، ریاضیات، نجوم، موسیقی، پزشکی ودرعلوم نقلی مانند: قرآن، اخبار، فقه، حدیث، تاریخ، و سایر علوم و فنون متداول عصر خود سرآمد بوده است. خود نیز درسروده هایش از دانش گستردۀ و والایش سخن گفته است.
ضمن سوال و جواب خسروپرویز با بزرگ امید، اطلاع وسیع خود را از علمنجوم و شناخت خارق العادهاش را، از کهکشانها که با دانش ستارهشناسان امروزی نزدیک است، بدین گونه آشکار می سازد:
شنیدستم که هرکوکب جهانیست جــداگــانه زمـیـن وآسمــانیست
اودر لیلی ومجنون، با توصیف عالمانه اصطلاحات نجومی و صورتهای فلکی دامنۀ گستردۀآگاهیهای وسیع خود را از دانشهای گوناگون به نمایش میگذارد.
این سخنسرای بلندآوازه، گویی داستانهایکهن ایرانی را در لباس فاخر شعر جاودانگی بخشید و از سوی دیگر، عالیترین افکار خداپرستانه و زیباترین معراجیهها رادر ادب فارسی آفریده که قرن های متمادی مورد تقلید شاعران ایرانی و غیر ایرانی قرار گرفت. (همان)
۳- ۶-۱- سبک نظامی
سبک نظامی، سبک آذربایجانی است، این سبک بینابینی است میان سبک خراسانی و سبک عراقی، که در آذربایجان پدیدآمد. این شاعران هم به سبک شاعران بزرگ خراسانی قصیده میسرودند و هم به سبک شاعران سبک عراقی عرفان را وارد اشعار خود کردند. (دلیری، ۱۳۸۱: ۵۷)
۳-۶-۲- آثار حکیم نظامی
پنج گنج از آثار ارزشمند حکیم نظامی است.
گنج اول: مخزن الاسرار: منظومه ایست عرفانی ، اخلاقی و دینی است دارای ۲۶۰۰بیت است .
گنج دوم: خسرو شیرین: گنجینهای از حکمت و عرفان است . وبه سال ۵۷۶ به پایان رسیده است.
گنج سوم : لیلی ومجنون: این منظومه اندکی بیش ازچهار هزار بیت دارد.
گنج چهارم: هفت پیکر (هفت گنبد یا بهرام نامه ):این مثنوی ۵۱۳۰ بیت دارد،
گنج پنجم: اسکندر نامه:، پنجمین و آخرین مثنوی از مثنویهای پنجگانۀ حکیم گنجه است، این مثنوی به دوبخش شرفنامه در ۶۸۰۰ بیت و اقبالنامه یا خرد نامه در ۳۷۸۰ بیت تقسیم شدهاست. این اثر آخرین یادگار ادبی حکیم نظامی است.که درآن از سخنان حکمت آموز، پند و اندرزهای اخلاقی ودینی و پُراز عقاید فلسفی اوست. (صفا، ۱۳۴۹، ج۲: ۸۰۱-۶)
۳-۷- مولانا جلاالدین بلخی
مولانا جلال الدّین محمد بلخی درسال ۶۰۴(ه. ق) در بلخ به دنیا آمد. پدرش سلطان العلماء شیخ بهاءالدین ولد، فرزند شیخ حسین بن احمد خطیبی، از بزرگان عارف و تصوّف در عصرخود بود، و بعلت نفوذ عظیمی که در بلخ و خوارزم درمیان مردم داشت. موجب وحشت سلطان محمد خوارزمشاه گردید، و بناچار در سال ۶۱۶ (ه. ق) بعزم زیارت خانه خدا، بهمراه اعضاء خانواده اش بلخ را ترک کرد. درنیشابور با شیخ فریدالدّین عطّار ملاقات نمود. وی«اسرارنامه » خود را به جلالالدّین ۱۲ساله هدیه کرد. وگفت: «زود باشد که این پسر تو، آتش در دل سوختگان عالم زند.» او در شهر «لارنده» با گوهر خاتون دختر خواجه لالای سمرقندی عروسی کرد. و صاحب دو پسر به نام های بهاء الدّین محمّد و علاءالدّین محمّد شد. (دلیری،۱۳۷۶: ۴-۳۳) مولانا زمانی که به قونیه بازگشت، به مدت ۷ سال تحت ارشاد سید برهانالدّین محقّق ترمذی مشغول ریاضت شد. درسال ۶۳۸ (ه .ق) سید برهانالدّین درگذشت. و جلالالدّین به جای او در مسند ارشاد تکیه زد. و به تدریس فقه و علوم و دین پرداخت. وی در سال ۶۴۲(ه. ق ) شیفتۀ معنوی پیری از پیران صوفیه، به نام شمسالدّین محمد بن ملک داد تبریزی، شد. که این پیـر موجب تحوّل عظیـم درمولانا شد. تغییر روحیه در مـولانا موجب خشم
مُریدان و مردم قونیه شد. شمس در سال ۶۴۳ قونیه را ترک گفت. وچون از یافتن او مأیوس شد، نخست ( صلاح الدّین فریدون زرکوب ) و پس از مرگ او، در سال ۶۵۷ (حسام الدّین چلپی) را به مصاحبت برگزید. مولانادر سال ۶۷۲ هجری قمری درقونیه درگذشت.و در همان شهر به خاک سپرده شد.
۳-۷-۱- سبک ِ مولانا
غزلیّات مولانا، اوج غزل عرفانی است، غزلیّاتی است، زنده که غالباً در مجالس سماع و در حال شور و نشاط سروده شدهاست. نگاه های او در نتیجۀ استعارات و تشبیهات او معمولًا جدید است. اوزان غزلیّات متنوع است. و ظاهراً از ۴۸ وزن استفادهکرده است. او شاعری است صاحب سبک، غزلیّات او سبک مخصوص به خود دارد و مخصوصاً از غزلهای قبل از خود کاملاً متمایز است.
مختصّات مهم شعری او عبارتند از: موسیقی قوی شعری، خاصیت حقیقت نمائی و باورداشت، تاثیر گذاربودن (بلاغت)، نشاط و غم ستیزی، وجه شبههای نوین عرفانی، وفورتلمیح، زبان سمبلیک، عرفانی که ژرف ساخت حماسی دارد و میتوان بدان عرفان حماسی گفت. مختصّات دیگر زبانی هم در آثار او هست، که باید آنها را مختصّاتجدید سبکعراقی نامید. نشان میدهد که در قرن هفتم هم مختصّات کهن و هم مختصاّت جدید هر دو وجود داشته است و بعدها اندک اندک بسامد مختصّات جدید بیشتر و بسامد مختصّات قدیم کمتر میشود. ( شمیسا،۱۳۷۵ :۲۲۶-۷)
۳-۷-۲- آثار مولانا :
الف) مثنوی معنوی : شاهکارعظیم و کاملترین اثر منظوم صوفیانه ادب پارسی، و یکی از آثار جاودانۀ ادبیات جهانی، مثنوی معنوی، است که بهترین یادگار هم صحبتی مولانا با مرید با وفایش (حسام الدّین چلپی) است. او به درخواست حسام الدّین مثنوی را درسالهای ۶۵۷ ه.ق تا ۶۶۰ ه. ق در شش دفتر ودر بیست وشش هزار بیت، سروده است. مثنوی مولانا، یکدوره حکمت، فلسفه، اخلاق، ذوق، حال، تربیت و علوم اجتماعی است. (دلیری، ۱۳۷۶: ۳۷) «مثنوی کتابی تمثیلی با زبانی سمبلیک است و شیوۀ آن «حکایت در حکایت »است. داستان ها زنده است و گاهی خود آن ها را تفسیر میکند. آنچه مایه شگفتی، این است که مولانا ابیّات را بر
بدیهه میسرود و حسام الدبین چلبی، مینوشت. با این همه، زبان کاملاً ادبی است و به طور حیرت آوری، مشتمل بر صنایع بدیعی و بیانی است. هیچ شاعری به لحاظ وسعت فکر با مولانا، قابل مقایسه نیست. مثنوی کتابی است، که در مورد آن میتوان کتاب ها نوشت.»(شمیسا، ۱۳۷۳ : ۱۵۱)
ب) دیوان شمس یا دیوان کبیر: مجموعۀ غزلیات مولاناست، که آن را به نام مرشد و رهبر روحانی خود به نظم کشیدهاست. بیشتر این غزلها به نام شمس که معشوق معنوی اوست، پایان مییابد در سرتاسر این غزلها، آتش شور و اشتیاق و روح سماع و رقص عارفانه، جلوهگر است.( همان)
ازآثار منثور مولانا: فیه مافیه، مجالس سبعه، مکاتیب است.
مقاله دانشگاهی – طراحی مدل مدیریت استراتژیک برند باشگاه های لیگ برتر فوتبال ایراناهمّیّت بازتاب …