|
|
-
- مسایل ارزشی, عقیدتی و مذهبی: گاه ازدواج به علت ناآگاهی زن و شوهر از قابلیت های ذهنی و یا در اثر بی اطلاعی از نظام های ارزشی و پایبندی های اخلاقی یکدیگر با اشکال مواجه می شود. پس از آنکه زن و شوهر به این نتیجه می رسند که وجه مشترک چندانی با یکدیگر ندارند, پیوندهای زندگی زناشویی آنها سست شده ممکن است در هم فرو پاشد (همان منابع).
همسانی میان زن و شوهر از نظر مذهبی سبب جذب و وابستگی هرچه بیشتر زن و شوهر و استواری پیوند زناشویی شان می باشد و بر عکس ناهمسانی سبب و سرچشمه ی کشمکش های خانوادگی است. به عقیده وود, هرقدر همگونی میان دو همسر از نظر مذهب کمتر باشد, اختلاف . کشمکش های آنها بیشتر است. ناهماهنگی مذهبی علاوه بر ایجاد اختلاف بین زن و شوهر مشکلات بسیاری همچون تأثیر در روابط ایشان با والدین همسرشان ایجاد می کند (ساروخانی, 1385).
روان شناسان ازدواج در نفر از مذاهب مختلف را کار غیر عاقلانه ای می دانند. اگر یکی از زوجین به عقاید مذهبی خود با ایمان کامل پایبند باشد, امکان اختلاف نظر در این مورد زیاد است, به علاوه تربیت کودکان بسیار متأثر از نگرش مذهبی زوجین است. مثلاً اگر پدر مسلمان و مادر مسیحی باشد و هریک پایبند به عقاید خود باشند, تلاش در تربیت کودکان مبتنی بر اندیشه دین خود خواهند داشت و این امر سبب بروز اختلاف خانوادگی خواهد شد (شاملو, 1386, ص101).
- علایق و طرز تفکر:الیس(1986) به نقل از سلیمانیان (1383) به نقش تفکر در رضایت و نارضایتی زناشویی پرداخته است. توافق زن و مرد در مورد مسایل مختلف زندگی نقش عمده ای دارد. که این توافق متأثر از طرز تفکر و علایق آن دو می باشد زوجین می بایستی در زمینه ی موضوعاتی از قبیل آزادی افراد در خانواده, تعهد فرزندان, تحصیل و تربیت فرزندان, مداخله ی اطرافیان و… با هم به یک توافق منطقی برسند. این توافق خصوصاً در مورد نحوه ی تربیت فرزندان حایز اهمیت است. در زمینه های علایقی مانند نحوه گذراندن اوقات فراغت از قبیل سینما رفتن, شرکت در مجالس مذهبی, خوتندن کتابع گوش دادن به موسیقی و رادیو و غیره باید به توافقی نسبی برسند. اگر یکی از زوجین بدون در نظر گرفتن علایق طرف مقابل خود تعصب نشان دهد موجبات دلسردی و ناکامی طرف مقابل را فراهم خواهد ساخت. داشتن توافق نسبت به موضوعات مهم زندگی یکی از مسایلی است که در موفقیت و رضایت زناشویی نقش دارد(ساروخانی, 1385).
-
- مزاج و شخصیت: بلوم و مهرابیان (1999) مطالعه ای بر روی 166 زوج که به ترتیب 20 تا 85 سال سن داشتند انجام دادند. همه ی شرکت کنندگان در یک مقیاس رضایت زناشویی جدید و جامعی که به آن مقیاس های مزاج سلطه گر, خویشاوند و بر انگیزاننده ی مهرابیان اضافه شده بودند, تقسیم شدند. یافته ها نشان می دهد که کلاً افراد که در گروه مزاج خوشایند ترو سلطه گرتر بودند, تمایل به ازدواج های شادتر داشتند. به علاوه انهایی که با مزاج خوشایند دست به انتخاب همسر می زند, در ازدواج هایشان شادتر بودند. خلاصه خویشاوندی مزاج (که ارزیابی بسیار کلی از سازگاری روانشناختی در مقابل سازگاری است) یک کلید پیش بین در رضایت از ازدواج مورد توجه بود. آنهایی که با سازگاری بهتر دست به انتخاب همسر می زند از ازدواج راضی تر بودند همچنین یافته های ویژه در خصوص زنان نشان داد که نا خوشایندی و سلطه پذیری (برای مثال افسرده ساز) ویژگی های زنانی بود که کاملاً در رضایت زناشویی مضر بودند اساساً مزاج واریانس بیشتری (30 تا34 درصد) در رضایت زناشویی را توضیح می دهد که این تأثیرات قبلاً در نوشته های رضایت زناشویی شخصیت گزارش شده بود.
دانشگاه پیام نور واحد ملایر در سال تحصیلی
تأثیر رضایت زناشویی بر فرزندان
در اینجا به این واقعیت باید توجه کرد که تحقیقات صورت گرفته تحت عنوان کیفیت زناشویی در بر گیرنده ی مفاهیمی هستند که به صورت متفاوتی نام گذاری شده اند نام هایی همچون رضایت, خوشنودی, هماهنگی , سازگاری, کیفیت زناشویی و… البته بین این مفاهیم , تمایزات اساسی وجود دارد و این سازه ها شاخص های الزامی تجارب ذهنی کلی طرفین ارتباط هستند . تعارض و ناهماهنگی نیز به عنوان بخشی از تجربه زناشویی مد نظر قرار گرفته اند . در حقیقت تعارض ممکن است در سه بعد تعریف شود: فرایند, محتوا وتداوم. تغییرات در هر یک یا تمامی این ابعاد می تواند تلویحاتی کاملاً متفاوت را برای پی گشتهای فرزند به همراه داشته باشد.
در حال حاضر, این روابط بالقوه به طورگسترده ای نامکشوف مانده اند. توافق همگانی برسر ان نکته که تجربه ی تعارض بین والدین با رشد اجتماعی فرزندان رابطه ای منفی دارد, جالب توجه به نظر می رسد.نکته قابل توجه آن است که محققان بین شدت ,تداوم, شیوه و اموری مشابه , افتراق فایل شده اند.توافق هایی در خصوص رابطه ی کیفیت زناشویی و یی گشتهای فرزند, ظهور یافته اند.
تجربه ی تعارض بین والدین با رشد اجتماعی و سلوک اجتماعی کلی فرزند نسبت عکس دارد. این مسأله که ناهماهنگی زناشویی به پیامدهای نامطلوب بسسیاری در فرزند می انجامد, براساس شواهد برگرفته از مطالعات تحقیقی متنوعی بنا شده است. از این مطالعات اینگونه برمی آید که تعارض مداوم بین والدین و نه طلاق بعدی این ادعای بنیادین را حمایت کرده و آنرا گسترش داده اند(استافور و به یر, ترجمه, دهگانپورو خرازچی, 1387).
در سنین اولیه فرزندان ظاهراً به ناهماهنگی زناشویی حساس هستند. کودکان 10 ماهه به عاطفه ی منفی دیگران پاسخ می گویند وپاسخ رفتار کودکان در طول زمان تغییر می کند. از نوزادی تا نوپایی افزایش فاحشی درپاسخ های مطلوب اجتماعی و کاهش قابل ملاحظه ای در نمایش های خشم به وجود می آید. کودکانی که تعارضات مداومی را بین والدینشان شاهد بوده اند, واکنش های آشفته بیشتری را طی سالهای اولیه مدرسه به نمایش گذارده اند. علاوه براین, رابطه ی بین افزایش تعارضات زناشویی و مسایل کودک, ظاهراً تا نوجوانی نیز ادامه می یابد. زمینه یابی های صورت گرفته در مورد کودکان و رفتار تکانشی بیش فعالی نوجوانان با افزایش زناشویی رابطه ی مستقیم دارد.
مطالعات چندی شواهدی را مبنی بر تأثیر ناهماهنگی زناشویی بر روابط والد و کودک فراهم آورده اند. مسأله مورد توجه این است که چگونه روابط بین والدین ممکن است به طور مستقیم یا غیر مستقیم بر تربیت, تعامل والد, کودکو یا روابط والد کودک تأثیر بگذارد. در کل طبق گزارشهای فرزندان,فروپاشی در روابط زناشویی یا روابط ضعیف والد- فرزند در ارتباط است. اگر چه بعضی از مطالعات تفاوتهای جنسی را در تأثیر پریشانی روابط زناشویی بر روابط والدین با دختران و پسران گزارش کرده اند, اما این امر ظاهراً مصداق کلی دارد.
بلکسی (1981) بیان کرد حمایتی که یک والد از همسرش دریافت می دارد, ممکن است تربیت مثبت را تسهیل کند. امروزه برای این ادعا شواهد محکمی در دست است. حمایت همسر عموماً با قابلیت تربیتی مادر رابطه ای مثبت دارد. پدر با حمایت از مراقبت های هیجانی مادر, ظاهراً محبت او نسبت به مراقبت مادر, وابستگی به وجود حمایت زناشویی دارد. به این ترتیب هرچه که مادر از رابطه ی زناشویی خود خشنودتر و راضی تر باشد, مشغولیت پدر با کودکان بیشترخواهد بود(استافور و به یر, ترجمه, دهگانپور وخرازچی,1387).
سازگاری ازدواج
سازگاری ازدواج, عبارت از سازگار کردن خود با خواسته های همسر است(حسین آبادی, 1382)
به اعتقاد مصلحتی (1379) سازگاری در زناشویی موضوعی است که در مقام مطالعه و بررسی در خور اهمیت می باشد. مسأله ای که هم از لحاظ علاقه شخص اهمیت دارد وهم موضوع بسیاری از تحقیقات عینی می باشد. احساس خوشبختی فرد در زندگی, بستگی کامل به سازگاری وی در امر ازدواج دارد. سازگاری در ازدواج نیازمند رشد معقول فرد از نظر عقلی, عاطفی و اجتماعی است(احمدوند1382).
هارلوک(1969) به نقل از احمدوند(1382) معتقد است که سازگاری در ازدواج خود مستلزم سازگاری در پنج زمینه است که کارکردهای پنج گانه ازدواج را محقق می سازد. این کارکردها عبارتند از:
- داشتن مسئولیت مشترک
- تمایلات و روابط جسمی
- برقراری روابط با اعضای خانواده
- کمک رسانی در امور منزل
- تقسیم مسئولیت ها
حوزه های سازگاری در ازدواج
- سازگاری با شریک زندگی:افرادی که دوره ی کودکی و نوجوانی خود را با محبوبیت سپری کرده اند, توانایی سازگاری بیشتربا دیگران و بینش اجتماعی لازم را دارا بوده و این امر به آنان کمک می کند که ازدواج خود نیز موفق تر باشد (احمدوند,1382). عوامل متعددی سازگاری همسران را با یکدیگر تحت تأثیر قرار می دهد. در میان این عوامل, مفهومی که فرد از شریک زندگی ایده آل خود دارد تجربه های اولیه, تشابه پیشینه, وجود علائق مشترک, تشابه ارزش ها,تصور از نقش طرف مقابل و سازگاری با الگوی زندگی از اهمیت ویژه ای برخوردار میباشد (کرباسی,وکیلیان,1377).
- سازگاری جنسی: متخصصان علوم رفتاری معتقدند که رفتار جنسی انسان بیش از آنکه یک رفتار بیولوژیکی باشد یک رفتار روانی –عاطفی واجتماعی است(امینی,1383).دربین تمامی جنبه هایی که منجر به سازگاری در ازدواج می شود , شاید مشکلترین آنها سازگاری جنسی باشد و در صورتی که برای یکی از همسران حاصل نشود, می تواند منبع مهمی برای ناسازگاری و احساس ناخوشبختی باشد(احمدوند, 1382).
“هستون و ونگلیستی” (1991) در یک مطالعه طولی که روی 106 زوج جهت بررسی رابطه بین عاطفه, علاقه جنسی, منفی بافی و رضایت زناشویی انجام دادند, دریافتند که علاقه جنسی زنان با رضایت شوهرانشان مرتبط بود. به طور کلی این پژوهش نشان داد که مسائل جنسی از لحاظ اهمیت در ردیف مسایل درجه یک زندگی زناشویی است.شاملو(1386) نیز معتقد است تناسب و تعادل در مقدار تمایل جنسی در زن و مرد ,از عوامل موفقیت زناشویی است.
-
- سازگاری با شرایط اقتصادی: “نوابی نژاد” (1387) به نقل از فهیمی (1389) بیان می دارد که کارشناسان خانواده توصیه می کنند که خانواده دختر و پسر از نظر طبقه و وضع اقتصادی و اجتماعی مشابه باشند تا سازگاری بیشتری در کنار هم تجربه کنند. هنگامی که درآمد خانوداه اجازه ارضاء نیازهای اساسی را ندهد, بیکاری مرد و یا اشتغال نامنظم زن جهت رفع مشکلات اقتصادی می تواند سازگاری ازدواج را تحت تأثیر قرار دهد(احمدوند,1382).
- سازگاری با بستگان همسر: در سال 1972 “مارگارت مید” عنوان کرد که هیچ اجتماعی در دنیا وجود ندارد که مردم آن بعد از ازدواج دارای فشارهای عظیم ارتباطی نباشند (امینی,1383).
همراه با ازدواج, هر فرد جوان با افراد جدیدی ارتباط پیدا می کند. چنین افرادی از سنین مختلف, علایق گوناگون و همین طور سوابق فرهنگی متفاوت بوده که هریک از همسران باید سازگاری با این افراد را در مورد انتخاب او نبوده اند, یاد بگیرد و این امر به ویژه درباره پدر, مادر, خواهران وبرادران زوجین بیشتر صادق است (احمدوند,1382)
وابستگی عاطفی زن وشوهر به خانواده های خود, می تواند بر روابط زناشویی تأثیر سوء بگذارد. در بسیاری از موارد, توجه زیاد زن و شوهر به پدر و مادر اسباب تکدر خاطر دیگری را فراهم می کند. اقوام هم گاهی مسائلی برای فرزندان ازدواج کرده خود فراهم می کنند (بک, 1998, ترجمه ی, قراچه داغی, 1376).
مدیریت هیجان و تأثیر آن بر زندگی زناشویی
میزان رضایتمندی و خوشحالی زوجین از زندگی زناشویی شان تا حد بسیار زیادی بستگی به توانایی آنها در سازگاری موثر با تعارض ها و مدیریت هیجانات منفی مانند عصبانیت و نفرت دارد. نتایج چندین پژوهش نشان می دهد که توانایی خویشتنداری و تنظیم هیجانات در شادمانی های زندگی زناشویی و ثبات آن حائز اهمیت زیادی است. برای مثال پژوهشگران دریافته اند که زوج های خوشبخت و شاد در مقایسه با زوج هایی که احساس رضایت و خوشبختی نمی نمایند, با هم سازگاری اخلاقی و رفتاری بیشتری دارند و در طول تعارض و کشمکش های زناشویی کمتر درصدد تلافی کردن برمی آیند (فیتنس, 2003, ترجمه, نوری و نصیری, 1383).
به اعتقاد “فیتنس” (2003) برآیندهای منفی زندگی زناشویی با مجموعه ای از خصیصه های هیجانی که مجموعاً به آنها هیجانات منفی یا آمادگی برای تجربه ای نسبتاً مداوم علائمی چون اضطراب, تنش, خشم, احساس طرد شدن و اندوه گفته می شود ارتباط دارند این نوع از خصیصه های منفی هیجانی می تواند در دراز مدت سبب نابودی شادی های زندگی زناشویی گردند.
به اعتقاد"گلمن” (1995) ترجمه پارسا (1382) زمانی که احساسات زن وشوهر به غلیان درمی آیندهیچ چیز را نمی توان به صورتی سازنده حل کرد. در امر ازدواج, این توانایی که طرفین یاد بگیرند احساسات منقلب شده خود را تسکین بدهند, قابلیتی اساسی به شمار می آید. این امر به معنای آن می باشد که طرفین قادر باشند به سرعت بر غرق شدگی حاصل از یک تسخیر هیجانی غلبه کنند.
مدیریت و تنظیم هوشمندانه هیجانات, یک عامل مهم و تعیین کننده در سلامت زندگی زناشویی و ازدواج است. علاوه بر این مشخص شده که تتنظیم روابط و مدیریت هوشمندانه هیجانات به کنترل زبان در هنگام خشم و ناراحتی و کنترل هیجانات منفی مثل ابراز خشم و عصبانیت, اضطراب و افسردگی منجر می شود. مدیریت هیجانات هم چنین در بر گیرنده ابراز مداوم هیجانات مثبت چون عشق, احساس همدلی, ایجاد جوّ اعتماد آمیز و لبریز از عشق و عاطفه می باشد (فیتنس, 2003, ترجمه, نوری و نصیری, 1383).
ادراک هیجانی و روابط زوجین
مهمترین عامل موفقیت در زندگی زناشویی, رشد هیجانی و فکری است. درجه رشد هیجانی و فکری فقط بستگی به رشد سنی فرد ندارد.
بلکه رشد روانی, اجتماعی, هیجانی و جسمانی همه از عوامل موثر است(مک فاون, ترجمه ی مهرین, 1368).
ازدواج و زندگی زناشویی یک بافت سرشار از هیجان می باشد. بیشتر تعارض ها و اختلافات بین زوجین به دلیل برانگیختگی هیجانی صورت می گیرد. هم چنین مطالعات نشان می دهد که افراد در توانایی دریافت و تشخیص دقیق هیجانات خود و دیگران با افراد دیگر تفاوت دارند. مثلاً حالت اندوه یا غمناکی همسر خود را به عنوان عصبانیت و خشم تفسیر می نمایند. علاوه بر این ها, انسان ها دارای تفاوت های قابل توجهی در توانایی ابراز هیجانات خود می باشند. مثلاً برخی از زوج ها عادت دارند پیام های عاطفی و هیجانی مبهم و گیج کننده ای به طرف مقابل خود بدهند (هم زمان هم می خندند و هم اخم می کنند). مهم تر از همه اینها, پژوهشگران دریافته اند که ارتباط با ثبات و معناداری بین تفاوت های فردی در توانایی ابراز دقیق عواطف و تشخیص آنها با شادی های زندگی و روابط زناشویی مطلوب وجود دارد (فیتنس, 2003, ترجمه ی, نوری و نصیری, 1383).
: نظارت و ضرورت آن
در نظام جمهوری اسلامی ایران، پایه و اساس صلاحیت نظارت مجلس، قانون اساسی است. در قانون اساسی به مصادیق نظارت در اصول متعدد اشاره شده است. «نظارت مجلس» به معنی اختیار و صلاحیتی است که هدف از اعمال آن، وارسی و کنترل اجرای صحیح قانون به وسیله همه ارکان، نهادها و مقامهای دولتی و حکومتی، اعمالنظر و صلاحدید سیاسی نمایندگان در مورد چگونگی شکلگیری و انتخاب وزرا و هیات وزیران و سازمان تشکیلاتی دولت به منظور جلوگیری از هرگونه خودکامگی به وسیله نهادها و مقامهای اجرایی و اداری، حفظ و حراست از حقوق مردم و حصول اطمینان از اداره صحیح و کارآمد کشور است.
گفتار اول: معنای نظارت
از نظر لغوی نظارت به معنای اعمال محدودیت است که ترجمه واژه کنترل در زبان فرانسه و انگلیسی است.
از بعد حقوقی، نظارت عبارتست از : رابطه ای که میان مراجع نظارت کننده و نظارت شونده برقرار می شود و ماهیت و محتوای این رابطه به گونه ایست که عملکرد ، وظایف و مجموعه اجزای نظارت شونده، با قوانین، مقررات و سایر منابع نظارت مقایسه شده و در جهت اهداف یا خواسته های آن سوق داده می شود (عمید زنجانی و همکاران،14، 1389).
نظارت مجلس به معنای صلاحیتی است که هدف از اعمال آن، بررسی و کنترل اجرای صحیح قانون بوسیله همه ارکان، نهادها و مقام های دولتی و حکومتی ، اعمال نظر و صلاحدید سیاسی نمایندگان درباره شکل گیری و انتخاب وزرا ، هیئت وزیران و ساختار و سازمان تشکیلاتی دولت برای جلوگیری از هرگونه خودکامگی بوسیله نهادها و مقام های اجرایی و اداری ، حفظ و حراست از حقوق مردم و حصول اطمینان از اداره صحیح و کارآمد کشور است (جعفری لنگرودی،1381،3650). مجلس در اعمال صلاحیتهای نظارتی خود از یک طرف با کنترل رفتار و تصمیمات نهادها و مقامهای اداری و اجرایی بر مبنای قانون از اجحاف مسئولان اداری و اجرایی جلوگیری و از حقوق مردم حمایت می کند و از طرف دیگر با نظارت سیاسی و ارزیابی مستمر عملکرد مقامات عالی رتبه اجرایی کشور با تأکید بر اجرای صحیح قوانین بر چگونگی تحقق اهداف کمی و کیفی تعیین شده برای نهادها و مقام های اجرایی مذکور در قوانین برنامه های توسعه اجتماعی ، اقتصادی ، قوانین شرح وظایف دستگاههای اجرایی و سایر قوانین، کارآمدی و اثربخشی فعالیت های دستگاه های اجرایی مراقبت و پیگیری مستمر می کند (قاضی،1383،352).
|
|