- موفقیت برنامه های مدیریت کیفیت جامع (TQM )[80]
توماس و ولتهاوس[۸۱] توانمندی را یکی از اجزای مهم مدیریت کیفیت جامع می دانند. نیز کاردی[۸۲] نشان داد که برنامه های توانمندسازی کارکنان، با مدیریت کیفیت در ایالات متحده امریکا ارتباط تنگاتنگی دارد و ممکن است عنصر حیاتی در شکست و موفقیت سازمان باشد (بیستر[۸۳]، ۱۹۹۹).
- نیاز به کارکنان با مهارت بالا
امروزه سازمانها به افرادی نیازمندند که مشکل گشا و مبتکر باشند و با به کارگیری توانایی های خود بتوانند موجبات بقای سازمان درمحیط رقابتی را فراهم آورند. چارلز هندی[۸۴] بر این نکته تأکید می کند که دانش فنی و توانایی به دست آوردن و به کار گرفتن دانش، منبع جدیدی از ثروت است و هدف توانمندسازی این است که مغزهای افراد را نیز مانند بازوان آنان به کار اندازد ( هندی چارلز، ۱۳۷۶).
- ضرورت انعطاف پذیری سازمانها
به اعتقاد بسیاری ازمدیران عالی ، در محیطی که شدت رقابت جهانی و فناوری های نوین از ویژگی های آن است ، دست برداشتن از کنترل متمرکز شده باعث افزایش انعطاف پذیری سازمان ها خواهد شد و در این میان توانمندسازی کارکنان بهترین فلسفه عدم تمرکز است (پلونکت[۸۵]، ۱۹۹۷).
موانع توانمندسازی در سازمان
موانع موجود در توانمندسازی کارکنان را می توان از سه بعد ساختاری[۸۶]، محیطی[۸۷] و رفتاری[۸۸] (محتوا) بررسی کرد.
- موانع ساختاری توانمندسازی
موانع ساختاری در حقیقت عوامل غیرزنده سازمان هستند ، مانند قوانین دست و پاگیر سازمانی ، نظام حقوقی و دستمزد ناکارآمد ، تجهیزات و امکانات فرسوده ، ویژگی های ساختار سازمانی و …. (امیری، ۱۳۸۲).
- موانع محیطی توانمندسازی
تغییرات فناوری، رقبا، فضای درونی سازمان و محیط خانوادگی کارکنان از جمله عوامل محیطی محسوب می شوند و پویا نبودن محیط، ثبات و ایستایی و نبود رابطه ی مؤثر بین محیط و سازمان از جمله، مهمترین موانع محیطی اند (امیری، ۱۳۸۲).
- موانع رفتاری توانمندسازی
در واقع این شاخه ، عوامل زنده سازمان را در برمی گیرد، فرهنگ سازمانی نامطلوب، توجه نکردن به جایگاه و اهمیت نقش گروه، سبک مدیریت نامناسب، فقدان جو مشارکت، نبود اثربخشی دوره های آموزش و… از جمله مهمترین موانع رفتاری توانمندسازی کارکنان محسوب می شوند (امیری، ۱۳۸۲).
اهمیت توانمند سازی در سازمان ها
از نظر هال[۸۹] (۱۹۹۴) امروزه تغییرات موجود در محیط کار، سازمان ها را مجبور کرده که به منظور بقای خود در نظام های مدیریت خود بازنگری کنند و توانمندسازی کارکنان به منزله موضوع اصلی مربوط به عملکردهای رهبری و مدیریت، این امکان را برای سازمان ها فراهم ساخته که رقابتی تر شوند. سازمان ها برای رقابتی ماندن به خط مشی های انعطاف پذیر نیاز دارند تا خلاقیت و مسئولیت شخصی را در حالی که به افراد اجازه می دهند پاسخگوی شرایط گوناگون باشند، تشویق کنند.
خلاصه آنکه تغییرات وسیع محیطی در دنیای امروز، انعطاف پذیری سازمانها را برای تأمین بقایشان امری ضروری ساخته است و توانمندسازی و دادن آزادی عمل به کارکنان، یکی از راهبردهای اساسی افزایش عملکرد و تأمین بقا در سازمانهای امروزی است (گودرزی و گمینیان، ۱۳۸۱).
دیدگاه های مختلف توانمندسازی
الف – توانمندسازی از دیدگاه عقلایی
از این دیدگاه، توانمندسازی فرایندی است که یک رهبر یا مدیر قدرت خویش را با زیردستانش تسهیم می کند (اسکندری، ۱۳۸۱).
ب – توانمندسازی از دیدگاه انگیزشی
به نظر صاحب نظران این نظریه، توانمندسازی ریشه در تمایلات انگیزشی افراد دارد. هر راهبرد که به افزایش حق تعیین فعالیت های کاری و کفایت نفس کارکنان بیانجامد ، توانمندیشان را در پی خواهد داشت (کانگر و کاننگو[۹۰]، ۱۹۹۸).
ج- توانمندسازی از دیدگاه فوق انگیزشی
از دیدگاه صاحب نظران این نظریه ، توانمندسازی فرایندی برای ایجاد انگیزه کاری درونی از طریق آماده سازی محیط و ایجاد مجرای اننتقال برای احساس خود – اثربخشی بیشتر و نیرو و توان بالاتر است (Ibd، ۱۹۹۸).
د- توانمندسازی از دیدگاه روان – نمادین[۹۱]
از این دیدگاه ، توانمندسازی علاوه بر افزایش عزت نفس در کارکنان باعث تغییر درمجموعه ای از پدیده ها می شود. اجرای توانمندسازی سازی واقعی مستلزم درک مجموعه ای از تفاوت های روحی و تعهد مدیران و کارکنان خواهد بود که بر اساس صداقت و اعتماد متقابل استوار گردیده باشد (طاهری طریق، ۱۳۸۳).
هـ - توانمندسازی از دیدگاه رابطه ای[۹۲]
در منابع علمی مربوط، این رویکرد، یک فرایند بالا به پایین و ماشینی تعریف می گردد که قدرت مرد ووابستگی محض او را در ارتباط با دیگران نشان می دهد (اسپرتیزر[۹۳]، ۱۹۹۶).
و- توانمندسازی از دیدگاه روان شناختی
نظریه پردازان این رویکرد، معتقدند توانمندسازی موضوعی چند وجهی است و نمی توان صرفاً بر پایه یک مفهوم خاص به بررسی آن پرداخت . به عقیده آنان توانمندسازی ، فرایند افزایش انگیزش درونی وظایف واگذار شده به کارکنان است و در یک مجموعه از ویژگی های شناختی متجلی می گردد (توماس و ولتهاوس[۹۴