نظریه عدم تقارن اطلاعاتی
طبق این نظریه، کاهش عدم تقارن اطلاعاتی (به عنوان مثال از طریق افزایش کیفیت گزارشگری مالی) می تواند منجر به کاهش سطح نگهداشت وجه نقد توسط شرکتها شود. این نظریه به حالتی اشاره دارد که یکی از طرفهای معامله نسبت به دیگران دارای مزیتاطلاعاتی است. در چنین حالتی در اقتصاد گفته میشود که اطلاعات، نامتقارن است. در مجموع میتوان گفت عدم تقارن اطلاعات، نقش مهمی در میزان هزینه تأمین مالی خارجی ایفا مینماید (احمد پور و همکاران ، ۱۳۸۵)
نظریه نمایندگی
تضادهایی که منجر به شناسایی هزینه های نمایندگی میشوند میتوانند در توجیه رفتار نگهداری وجه نقد توسط مدیریت به کار روند. مشکلات نمایندگی یکی از مهمترین عوامل تعیین کننده نگهداری وجه نقد شرکتهاست. هزینه های نمایندگی میتوانند در توجیه رفتار نگهداری وجه نقد توسط مدیریت به کار روند.
در مورد اندازه شرکت میتوان گفت هر چه شرکت بزرگتر باشد، مدیریت اختیار بیشتری خواهد داشت؛ لذا احتمال نگهداری وجه نقد مازاد افزایش مییابد. از سویی در شرکتهایی با بدهی پایین نیز انتظار می رود وجه نقد بیشتری نگهداری شود ، زیرا بدهی پایین سبب میشود که کمتر تحت نظارت بازارهای سرمایه قرار گیرند و اختیار مدیریت بیشتر شود. انتظار میرود شرکتهایی که فرصتهای سرمایه گذاری ارزشمند دارند و هزینه تأمین منابع مالی خارجی آنها بالاست، داراییهای نقدی بیشتری نگهداری کنند زیرا در صورت کمبود وجه نقد، شرکت پروژه های با ارزشبیشتری را از دست خواهد داد (,۲۰۰۳ Dittmar, et all)
نظریه موازنه
طبق این نظریه شرکتها میزان وجه نقد بهینه خود را با بر قراری موازنه (تعادل) میان منافع و هزینه های نگهداری وجه نقد تعیین میکنند (رسائیان و همکاران، ۱۳۸۹ ) نگهداری وجه نقد از احتمال بحران مالی میکاهد و به عنوان ذخیره ای مطمئن برای مواجهه با زیانهای غیر منتظره به شمار میرود و همچنین پیگیری سیاستهای سرمایه گذاری بهینه را در زمانی که شرکتبا محدودیتهای مالی مواجه است ممکن میسازد و نهایتاً به کم کردن هزینه های جمع آوری منابع مالی یا نقد کردن داراییهای موجود کمک میکند ( Opler ,1999)
نظریه سلسله مراتب تأمین مالی
طبق این نظریه، مدیریت، منابع داخلی تأمین مالی را بر منابع خارجی ترجیح میدهد (صلواتی و همکاران، ۱۳۸۶ ) بنابراین تمایل به انباشت وجه نقد دارد تا بتواند در مرحله اول از داخل شرکت تأمین مالی را انجام دهد و به خارج از شرکترجوع ننماید.(Ferreira, et al , 2004.), بر اساس این نظریه شرکتها در وضعیت معمول، سرمایه را به دلیل عدم تقارن اطلاعاتی هزینه بر میدانند؛ لذا هنگام نیاز به منابع بر بدهی اتکا میکنند و زمانی که منابع کافی دارند، بدهیها را در سررسیدشان پرداختیا در پروژه های سودآور سرمایه گذاری یا به صورت داراییهای نقد انباشت میکنند .اپلر و همکاران (Opler,1999) در واقع این نظریه در خصوصنگهداری وجه نقد از نظریه ساختار سرمایه نشأت میگیرد که توسط میرز و همکاران ارائه شد(Myers, et al, 1984).
پیشینه تحقیق
پیشینه خارجی
شین و سوئینن[۴۹] (۱۹۹۸) در تحقیقی با عنوان مدیریت سرمایه در گردش در سودآوری شرکتهای کشور آمریکا ارتباط بین چرخه تبدیل وجه نقد و سودآوری شرکتها را مورد بررسی قرار داد و به این نتیجه رسید که رابطه معنادار و معکوس بین چرخه تبدیل وجه نقد و سودآوری شرکتها وجود دارد و کاهش اعتبارات تجاری فروش شرکتها را کاهش و در نتیجه سود شرکتها نیز کاهش مییابد.
دیلوف (۲۰۰۳) در تحقیقی با عنوان آیا مدیریت سرمایه در گردش بر سودآوری شرکتها تاثیر دارد؟ ارتباط بین دوره وصول مطالبات و موجودی کالا با سودآوری شرکتهای بلژیک را مورد بررسی قرار داد و به این نتیجه رسید که نوع مدیریت سرمایه در گردش تاثیر زیادی بر سودآوری شرکتهای بلژیک دارد و این شرکتها میتوانند با کاهش دوره وصول حسابهای دریافتی و موجودی کالا سودآوری و ارزش شرکت را افزایش دهند.
پاداچی[۵۰](۲۰۰۶)، در تحقیق خود با موضوع «اثر مدیریت سرمایه در گردش بر عملکرد و سودآوری شرکتها» یک رابطه معنی داری را بین چرخه تبدیل وجه نقد و بازده داراییها نشان داد. در این تحقیق اجزاء مختلف چرخه تبدیل وجه نقد مورد بررسی قرار گرفت و نتایج حاصله حاکی از آن بود که موضوع مدیریت سرمایه در گردش در شرکتهای بزرگ از اهمیت بالایی برخوردار است.
سولانو و همکارانش[۵۱](۲۰۰۷)، در پژوهشی که با موضوع « اثر مدیریت سرمایه در گردش بر قابلیت سوددهی شرکتهای کوچک» انجام دادند رابطه معنیداری را بین این دو متغیر برقرار کردند. آنها نشان دادند که اصولاً شرکتها از اعتبار تجاری خود در این زمینه بیشتر استفاده می کنند و این کار باعث بالا رفتن دوره پرداخت و از طرف دیگر باعث کوتاهتر شدن چرخه تبدیل وجه نقد و بالا بردن بازده داراییها می شود.
میلتا چاریتو و همکاران[۵۲] (۲۰۱۰) به بررسی ارتباط بین مدیریت سرمایهدرگردش و سودآوری شرکتهای آسیایی در بازه زمانی ۱۹۹۸ – ۲۰۱۰ پرداختند. نتایج تحقیق نشان میدهد که چرخه تبدیل وجه نقد و چرخه خالص تجارت با سودآوری شرکت رابطه مثبت دارند. نتایج همچنین نشان میدهد که ریسک شرکت، که با نسبت بدهی اندازه گیری شده، با بازده داراییها شرکت رابطه منفی دارد.
آمارجیت جیل و چارول شاه[۵۳] (۲۰۱۲) به بررسی عوامل تعیین کننده میزان وجه نقد در کانادا پرداختند. نتایج حاکی از اینست که همبستگی مثبت بین میزان نگهداشت وجه نقد با گردش وجه نقد، اهرم مالی، اندازه هیات مدیره، مدیرعامل دوگان و موهومی صنعت و رابطه منفی با سرمایه در گردش دارند.
بنیامین یبواه و ساموئل کاواکو[۵۴] (۲۰۱۲) تاثیر مدیریت سرمایهدرگردش بر سودآوری و نقدینگی در بانکهای غنا برای بازه زمانی ۱۹۹۹-۲۰۰۸ را مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان میدهد که، دوره وصول مطالبات، چرخه تبدیل نقد، ساختار سرمایه، اندازه بانکها با وضعیت نقدی بانک ارتباط منفی و معناداری دارد؛ و دوره پرداخت بستانکاران و سودآوری با وضعیت نقدی بانکها در غنا رابطه معنادار و مثبت دارند.
سندی[۵۵] اوگندیپی و همکاران (۲۰۱۲) به بررسی تعیین عوامل بر میزان نگهداشت وجه نقد پرداختند. نتایج نشان میدهد که بین میزان نگهداشت وجه نقد و اندازه شرکت، خالص سرمایه در گردش، بازده دارایی و بانک رابطهای منفی وجود دارد. همچنین نتایج بیان دارند که رابطهای مثبت با فرصتهای رشد، اهرم مالی، موجودی کالا، حسابهای دریافتنی و آشفتگی مالی وجود دارد. بین میزان نگهداشت وجه نقد و گردش وجه نقد هم هیچ رابطهای وجود نداشت.
پیشینه داخلی
طالبی (۱۳۷۷) به بررسی «وضعیت موجود سرمایه در گردش و تایید آن بر وضعیت نقدینگی شرکتها و همچنین شناخت سایر عوامل موثر بر نقدینگی شرکتها» پژوهشی را انجام داد و ارتباط بین مدیریت سرمایه در گردش با وضعیت نقدینگی شرکتها را مورد بررسی قرار داد. در این تحقیق اندازه شرکتها و نوع صنعت شرکتها را نیز مورد توجه قرار میدهد. این پژوهش با هدف شناسایی چگونگی مدیریت سرمایه در گردش و بررسی این که وضعیت نقدینگی شرکتهایی که روش متفاوتی در مدیریت سرمایه در گردش دارند متفاوت است. نتایج حاصل از این پژوهش به شرح زیر حاصل گردید:
۱- شیوه مدیریت وجه نقد شرکتها با توجه به نوع صنعت و اندازه شرکتها بر وضعیت نقدینگی آنها تاثیر میگذارد.
۲- روش های تامین مالی بر وضعیت نقدینگی شرکتها اثر گذار است.
۳- با در نظر گرفتن اثر همزمان نوع صنعت و اندازهی شرکتها، شیوه مدیریت مطلوب بر دوره وصول مطالبات شرکتها تاثیرگذار است.
کیایی (۱۳۸۳) به بررسی و تبیین استراتژیهای مدیریت سرمایه در گردش در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران (دانشگاه علوم تحقیقات) پرداخت. هدف از این پژوهش به شرح زیر بود:
۱- بررسی و شناسایی انواع استراتژیهای مدیریت سرمایه در گردش در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار
۲- بررسی این که آیا نوع استراتژی که مدیریت در رابطه با سرمایه در گردش به کار میگیرد بر بازدهی شرکت تاثیر میگذارد.
۳- بررسی این که نوع استراتژی به کار گرفته شده توسط مدیریت با توان نقدینگی شرکت در ارتباط است.
۴- بررسی این که نوع استراتژی به کار گرفته شده توسط مدیریت با توان پرداخت بدهیهای شرکت در ارتباط است.
و برای دستیابی به اهداف فوق، ۳ فرضیه زیر مورد آزمون قرار گرفت:
۱- بین نسبت حاشیه سود عملیاتی و استراتژی مدیریت سرمایه در گردش ارتباط معناداری وجود دارد.
۲- بین توان نقدینگی واحد انتفاعی و استراتژی مدیریت سرمایه در گردش ارتباط معناداری وجود دارد.
۳- بین توان پرداخت بدهی واحد انتفاعی و استراتژی مدیریت سرمایه در گردش ارتباط معناداری وجود دارد.
جامعه آماری این تحقیق شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار بوده که در دو صنعت شیمیایی و غذایی فعالیت دارند و اطلاعات مالی مربوط به دوره ۶ ساله مورد بررسی قرار گرفتهاند. طی سالهای (۸۰-۷۵) میباشد. نتایج این تحقیق نشان میدهد که:
در مورد فرضیه اول همبستگی مثبت بین حاشیه سود عملیاتی و استراتژی مدیریت سرمایه در گردش وجود دارد یعنی هر قدر استراتژی مدیریت سرمایه در گردش جسورانهتر شود حاشیه سود عملیاتی افزایش مییابد.
در سه فرضیه مطرح شده بین دو متغیر مستقل و وابسته همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد یعنی هر قدر استراتژی مدیریت سرمایه در گردش جسورانهتر شود نسبت حاشیه سود عملیاتی– توان نقدینگی واحد انتفاعی و توان پرداخت بدهی واحد انتفاعی افزایش مییابد.
علیپور (۱۳۸۷) به تعیین ارتباط بین مدیریت سرمایه در گردش و سودآوری شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار پرداخت. هدف این پژوهش به شرح زیر بود :
بررسی رابطه بین تورم و چرخه عملیاتی با انباشت وجه نقد در شرکتهای تولیدی پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران۰