امام علی (ع)علت تاخیر جنگ و نوشتن نامه های متعد د به معاویه را اینچنین بیان می نماید: «اگر تصور می کنید در جنگ با شامیان تردید دارم، هرگز چنین نیست. به خدا سوگند! هر روز که جنگ را به تاخیرمی اندازم برای آن است که آرزو دارم عده ای از آنها به ما ملحق شوند و هدایت گردند. و در لابلاى تاریکىها ، نور مرا نگریسته و به سوى من بشتابند که این بـراى من از کشتـار آنـان در راه گمراهى بهتر است ، گـرچه در ایـن صـورت نیز به جرم
گناهانشان گرفتارمىشوند». [۴۴۳]۱سپس در سخنی دیگر می فرماید: «به جان خودم سوگند! که در مبارزه با مخالفان حق و کسانى که در گمراهى و فساد غوطه ورند، لحظه ای مدارا و سستى نخواهم کرد».[۴۴۴]۲
شاید بتوان گفت که مهم ترین و سنگین ترین ضربه یی که بر حضرت علی(ع) و حکومت نوپای او وارد آمد و در نهایت منجر به شهادت امام شد، همین جنگ با معاویه و پیامدهای بعدی آن؛ مثل جریان حکمیت، خوارج و شهادت یاران امام مثل مالک اشتر و محمدبن ابی بکر بود. حتی در اواخر جنگ صفین که ماه های متوالی طول کشید و اوضاع بحرانی شد، معاویه ـ واقعاً یا از روی حیله ـ نامه ای به حضرت علی(ع) نوشت و برای کوتاه شدن غائله، از مصایب جنگ و پشیمانی های بعدی آن سخن راند و مجدداً حکومت شام را از امام درخواست کرد؛ ولی حضرت باز هم از اعطای حکومت شام به معاویه و نصب او به عنوان حاکم این منطقه خودداری ورزید.[۴۴۵]۳ و به او نوشت: « اینکه از من شام را خواستى، پس من نبودهام کسی که امروز ببخشم آنچه را که دیروز از تو منع کرده باز داشتهام. جنگ، من و ترا نهایتى است که هنوز به آن نرسیدهایم، و من اگر در راه خدا و جنگ با دشمنان او هفتاد بار کشته و زنده شوم از کوشش دست برندارم».[۴۴۶]۴
«حضرت علی (ع) در هر صورت خواستار تسلیم بدون قید و شرط معاویه می شود ولی راه ها را بر روی معاویه برای گرایش به هدایت نمی بندد.بدین ترتیب مجدداً معاویه تمام راه هایی را که ممکن بود اتحاد بین امت را حفظ کند و از خونریزی بیشتر جلوگیری شود،بست و جنگ ادامه یافت» [۴۴۷]۵، پس از درگیری های شدیدی که در لیله الحریر بین نیروهای امیر المومنین و معاویه رخ داد آثار پیروزی بر سپاه علی(ع)آشکار گردید،لشگر معاویه در هم شکسته شد و جنگ به مقر فرماندهی معاویه رسید ،امام (ع) سراپرده عظیم معاویه را به یارانش معرّفى کرده و آنان را براى در هم شکستن آن، با این خصوصیّت که شیطان در آن لانه گرفته است، ترغیب کرد.آخرین مقاومت ها توسط سپاه معاویه انجام می گرفت ، و امام نیز تلاش خود را در شدت بخشیدن به جنگ ادامه می داد و حاضر به سازش با استکبار نبودچرا که تلاش های خیر خواهانه وی توسط معاویه رد شده بود و او به راه حقیقت گردن ننهاده بود.معاویه نفس های آخرخود را می کشید که دشمن جهت رهایی از بحرانی که او را به کام مرگ و نابودی می کشاند،طرحی را به مرحله اجرا گذاشت که این طرح موجب تفرقه بین سپاه علی شد.[۴۴۸]۶
«جز امام علی (ع) و عده ای از یاران وی ، این مهم را تشخیص ندادند که معاویه بودکه طغیان نمود و نفاق وپراکندگی در میان مسلمانان ایجاد کرد و حال ، فریاد از دلسوزی و کتاب خدا می زند،مردم عراق با این حال اسلحه را زمین گذاشتند و امام علی (ع) را یاری نکردند و معاویه و عمروعاص در طرح خود موفق شدند،به طوری که تفرقه و از هم پاشیدگی در صفوف ارتش عراق حاصل شد و افراد از فرمانده خود با گستاخی تمام سر پیچی نمودندتا جایی که از حضرت خواستند که به مالک اشتر که نزدیک مَقرِّ فرماندهی معاویه می جنگید بخواهد جنگ را تمام کند و برگردد،آنهایی که از حضرت می خواستند که تن به سازش دهد ،هر چند در ظاهر پیشانی بر خاک ساییده بودندولی مردان دنیا بودند،آنها حسرت روزهای خوش خویش در روزگار عثمان را می خوردندکه پاداش ها و بخشش های زیادی به آنها می رسید.اینها دل هایشان با حقیقتی که امام علی (ع) آن را می طلبید هماهنگی نداشت.لذا حضرت را مجبور به پذیرفتن حکمیت نمودند».[۴۴۹]۱ «پس از امضای پیمان حکمیت ، اشعث بن قیس متن عهد نامه را بر قبایل عرضه داشت،امّا ناگهان از میان لشکر امام علی (ع)دو برادر به نام های جَعد و مَعدان فریاد برآوردند: ((لا حُکمَ اِلّا لِلّه))و به سرا پرده معاویه حمله کردند و کشته شدند.پس از آن از هر سو بانگ بر آمد:هیچ حکمی جز خدا را نشاید.در این میان برخی به علی(ع)گفتند: «وقتی به انتصاب داوران رضا دادیم ،گرفتار خطا و لغزش شدیم و اینک توبه کرده ایم و از آن رای برگشته ایم .تو نیز مانند ما برگرد،وگرنه از تو بیزاری می جوییم.»امام علی(ع)فرمود:پس از اعلام رضایت برگردم؟!مگر خداوند نفرموده به میثاق خود وفادار باشید؟! امّا این مردم از علی(ع)بیزاری جستند و به شرک او شهادت دادند.این گروه به جای ملامت خود و احساس گناه و ندامت ، امام علی(ع)راگناهکار دانستند و او را سرزنش کردند و علیه علی (ع) خروج کردند».[۴۵۰]۲
۵-۲-۳- پیکار با انحراف و استکبار فکری:
گروه سوم استکبار ، در دوران حکومت حضرت ، مستکبران سیاسی و طالبان قدرت و مقام نبودند، بلکه مستکبران فکری و کج اندیشانی بودند که فکر و عقیده باطل خود را حقیقت ناب و عین دیانت توصیف می کردند و در مقابل ، اندیشه و عقیده ناب حضرت را بر خلاف حقیقت و در حدّ کفر توصیف می کردند. و طغیان آنان از سر بصیرت نبود بلکه طغیان جهل بود ،جهل نسبت به روح قران ، سنّت پیامبر و سیره آن حضرت که با این جهالت خود، آب به آسیاب دشمن می ریختند و این معاویه بود که از چنین ا
ختلافی سود می برد. و چنین شکافی در جامعه بیش از همه برای امام علی (ع) دردناک بود که می دید مشکلی بر مشکلات جامعه اسلام افزوده شده و این خط فکری جدید ، قران را دستاویز خود کرده و در آینده نه چندان دور فاجعه ای بزرگ به بار خواهد آورد. به هر حال اینان جریانی بودند که نظر خود را بر خدا و کتاب خدا مقدم داشتند و افراد آن با خود خواهی و غرور جاهلانه و جمود و تعصب و تحجر، ضواهر دین را گرفتندو از حقایق و کنه دین غافل گشتند و از پیامبر و امام پیشی گرفتند و در مقابل امام صف کشیدند و با وی وارد جنگی بزرگ شدند و حضرت علی (ع) را از جنگ با معاویه باز داشتند. [۴۵۱]۱
اولین واکنش رسمی امام در مقابل این گروه ، شناخت مشکلات فکری و سیاسی آنها بود لذا نماینده خود عبدالله بن عباس را به مرکز تجمع آنان فرستادو در حکم خود به او سفارش نمود:«با آنان به قران مناظره نکن زیرا قران احتمالات بسیار در بر دارد ،تو می گویی و آنها نیز می گویند(ونهایتاً به جایی نمی رسید)بلکه با آنها با سنّت حجت بیاور و بحث کن،چرا که آنها هرگز در سنت گریز گاهی نمی یابند».[۴۵۲]۲
«پس از مذاکرات نماینده امام و خوارج و پاسخگویی امام به آنها تعدادی از خوارج ،حروراء را ترک کردند و به کوفه آمدند . و تعدادی از آنها هم محیط کوفه را جهت انجام فعالیت های خویش مناسب دیدند و با آمدن به کوفه اقدامات وسیعی را بر علیه امام علی (ع)،چه در نهان و چه در آشکار انجام دادند.در این بحران امام علی (ع) تا حد امکان با خوارج مدارا کرد.وی در حالی که در رأس حکومت بود و قدرت را در دست داشت ومی توانست از آغاز باآنهاازدرخشونت وارد شود،چنین نکردوآنهارابه زندان نیفکندوحتی سهمیه آنان را از بیت المال قطع نکرد». [۴۵۳]۳
لذا حضرت در این خصوص فرمود«ما حقوق آنان را قطع نمی کنیم و مانع ورودشان به مسجد نمی شویم و تا مادامی که عمل حرامی را مرتکب نشده و خونی را نریخته اند ، مزاحم آنها نمی شویم».[۴۵۴]۴
خوارج در ابتدای جریان و سازماندهی آرام بودندو فقط به بحث و مذاکره و انتقاد روی آوردند و امام علی (ع) نیز متقابلاً رفتاری ملایم با آنها داشت ولی کم کم خوارج سیاست خود را عوض کردند و راه آشوب و نا امن نمودن جامعه را پیشه خود ساختندوسپس به صورت مخفی کوفه را ترک کردندکه حضرت در خصوص فرار آنها از کوفه ضمن اینکه حرکت آنها را یک حرکت شیطانی قلمداد نمود،آنها را خارج شده از هدایت الهی معرفی کرد و تلویحاً وعده درگیری با آنها را به اصحاب خویش داد . خوارج راه نهروان را در پیش گرفتندو در آنجا اردو زدند در حالی که حضرت در صدد نابودی معاویه و انهدام حاکمیت او بود ، لذا فرمان بسیج عمومی را جهت اعزام به شام صادر نمودوضمن تشریح نتایج شوم حکمیت و اینکه مخالفت با نظر وی حاصلی جز خواری و پستی نداشته است خطاب به یارانش چنین فرمود:«خود را برای جنگ و حرکت با شامیان آماده نمایید و انشاءالله در صبح دوشنبه خود را در لشگر گاه حاضر کنید.»[۴۵۵]۱ و سپس طی نامه ای از خوارج نیز خواست که در این بسیج و حرکت که وی برای جنگ با معاویه خواهد داشت،او را همراهی و یاری کنندولی خوارج پاسخ رد دادند و مجدداً از وی خواستندکه اقرار به کفر نمایدوبعدتوبه کند. با وجود اینکه امام برای جنگ با معاویه آماده می شداخبار از نهروان حاکی از وخامت اوضاع و آشوب طلبی خوارج داشت در این هنگام دیگر صرفاً مساله عقیده و ابراز آن از سوی خوارج مطرح نبود بلکه صحبت از ناامنی،هرج و مرج،اختلال در نظم و امنیت جامعه و جنایاتی بس هولناک بودکه احساسات سپاه حضرت را کاملاًجریحه دار نمودوباعث شد،این فکر به وجود آید که ابتدا باید با خوارج جنگید،ولی حضرت در واقع هرگز نمی خواست مساله جنگ با معاویه را رها کند از اینرو حضرت جهت ارزیابی اوضاع ، نماینده ای را به سوی خوارج اعزام داشت و آنها را مجدداً دعوت به بازگشت کردولی آنها نماینده حضرت را به قتل رساندند و از امام خواستند که توبه کند،حضرت نیز از آنها قاتلین کشته شدگان توسط خوارج را خواست ولی خوارج رد کردندوگفتند:میان ما و تو جز شمشیر چیزی نیست.به هر ترتیب به جهت فضای وحشتی که خوارج ایجاد کرده بودند و همچنین به لحاظ جلوگیری از اشاعه و گسترش شورش در جامعه ، حضرت تصمیم گرفت،ابتدا مشکل خوارج را حل کندلذا لشگر عراق به قصد انهدام خوارج حرکت کردو با توجه به اینکه حضرت قبل از شروع جنگ برای دفعات متوالی ،خوارج را به بازگشت از موضع خود دعوت نمود ولی با این حال وقتی که اصحاب حضرت به او گفتندکه به ما تیر اندازی می شود؛حضرت فرمودند:شما دست نگه دارید [۴۵۶]۲،اصحاب سه دفعه این موضوع را مطرح کردندولی باز حضرت فرمودند که دست نگه داریدتا اینکه مردی از سپاه حضرت را نزد وی آوردنددر حالی که آغشته به خون بود،در اینجا بود که حضرت فرمودند:«الله اکبر،اکنون جنگ با آنان حلال شدپس بر این قوم حمله برید».[۴۵۷]۳ جنگ بیش از یک ساعت طول نکشید و تقریباً تمامی خوارج نابود شدند. و امام با آرامش و اعتماد به نفسی که داشت ،فرمود:«ای مردم! من چشم فتنه و فساد را کور کردم و غیر از من کسی جرات دفع آن فتنه و فساد را نداشت».[۴۵۸]۴
حضرت علی (ع) بعد از انهدام استکبار فکری ، مجدداً در صدد تقویت نیروی نظامی خود،جهت مبارزه با بنی امیه و
سرکرده آنها معاویه است ،لذا چنین می فرماید:«آگاه باشید!خداوند مرا به جنگ با سرکشان تجاوز کار،پیمان شکنان و فساد کنندگان در زمین فرمان داد.با ناکثان پیمان شکن جنگیدم،و با قاسطین تجاوز کار جهاد کردم،وما
رقین خارج شده ازدین را خوار و زبون ساختم و رهبر خوارج بانگ صاعقه ای قلبش را به تپش آورد و سینه اش را لرزاندوکارش را ساخت.حال تنها اندکی از سرکشان و ستمگران باقی ماندند، که اگر خداوند مرا باقی گذارد با حمله دیگری نابودشان خواهم کردو حکومت حق را در سراسر کشور اسلامی پایدار خواهم کرد. [۴۵۹]۱
بدین ترتیب امام علی(ع) در ماه رمضان سال چهلم هجری در ادامه استکبار ستیزی خود و با کوشش هر چه تمام تر ، لشکر خود را جهت جنگ با شیطان بزرگ معاویه بسیج کرد . امّا در نوزدهم رمضان به دست شقی ترین افراد ضربت خوردو در حالی که ۶۳ سال از عمر با برکت آن حضرت می گذشت ،روح مطهرش از این جهان به ملکوت اعلی رهسپار شد.
نتیجه اینکه امام علی (ع) در ایام عمر شریفش به تناسب شرایط و زمان، به انحاء مختلف بامستکبران برخورد لازم را می نمودند وتا پایان عمر لحظه ای از این فرهنگ استکبار ستیزی خود دست بر نداشتندو شراره های کینه های جاهلی را که نتیجه تکبر و خود پرستی بودخاموش نموده وبا سرکشان تجاوزگر و فساد کنندگان در زمین سخت مبارزه نمودند.
فصل ششم
نتیجه گیری
*نتایج
*پیشنهادات کاربردی
*پیشنهادات پژوهشی
۶-۱ – نتایج:
۱- استکبار در فرهنگ علوی و مبتنی بر موازین اخلاقی نهج البلاغه،محصول عدم معرفت صحیح نفس،عدم اهتمام به هدف غایی خلقت انسان و درک ناصواب از غرایز و گرایش های حاصل از آن است؛هر گاه انسان به ندای عقل در تعدیل و تصحیح تمنیّات و نفسانیات سامع نباشدلجام گسیختگی و طغیان غرایز خصوصاً حب ذات را در خود رقم می زند و این خود زمینه ساز سقوط وی در ورطه ی استکبار است.همچنین با توجه به آموزه های امام علی (ع) غفلت از فطرت و سرشت متعالی انسان به عنوان موهبتی که خداوند متعال در ذات او به ودیعه نهاده است زمینه های اسارت انسان را در حصار نفسانیات و رذایل اخلاقی من جمله کبر و استکبار فراهم می سازد.در حقیقت کبر ناشی از طغیان حب ذات است آن گاه که پا را از مدار عقلانیت فراتر نهد و فطرت را مغلوب سازد و خود ستایی و شیفتگی نفس را در فرد ظاهر سازد.
۲- در اندیشه متعالی مولی الموحدین شیطان مظهر کبر و استکبار محسوب می گردد بدین جهت که با خروج از محور توحیدو نفی ربوبیت تشریعی خداوند متعال در زمره مستکبرین و رانده درگاه شد بر این اساس مستکبرین از مصادیق مشرکان محسوب می شوند . زیرا از سویی با پیروی از حکومت نفس و حبّ نفس گرفتار شرک در ولایتندو از سویی با نفی توحید ربوبی تشریعی ذات مقدس خداوند،گرفتار شرک در ربوبیت اند.
۳- اصلی ترین علت استکبار، انحراف از خوددوستی به سوی خود پرستی است . فرد گرایی افراطی ،دین گریزی ، مادی گرایی و دنیا گرایی ،شهوت رانی و انحصار طلبی عواملی هستند که متأثر از خود پرستی انسان می باشند.
۴- هر چند استکبار در تعالیم نهج البلاغه بیشتر ناظر به رویکرد فردی است امّا سیره عملی و رفتار سیاسی امام، خلافت های بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) را از مصادیق بارز استکبار معرفی می نماید. این حکومت ها که محصول عصیان و طغیان در برابر حکم مُسلّم خداوند و رسول او بود ناشی از حب ذات ، زیاده خواهی و تمامیّت خواهی افرادی بود که از سر تمنیّات و نفسانیات ، علی رغم حکم خداوند، خلافت را به اجماع و شورا سپردند. بر این اساس می توان استنباط کرد که استکبار در نگاه امام علی (ع)علاوه بر مفهوم فردی یک آسیب اجتماعی ، سیاسی است و حکومت های جبار و ظالم از مصادیق اصلی استکبارند؛آن گونه که همچون سباع و درندگان از هر گونه تظلّم به زیر دستان خود ، دریغ نمی کنند.
۵- مبتنی بر مطالعات در اندیشه علوی می توان استنباط کرد که هرگاه فرد یا گروهی به طمع لذّات نفسانی از حدود اوامر و نواهی خداوند خارج گردد مستکبر است. بر این مبنا عرفان های الحادی نو ظهور همچون شیطان پرستی که حاکی از اوج طغیان غرایز حیوانی در بشریت امروزی است مصداق واقعی از استکبار در شاخه فردی و اجتماعی است. این رویکرد نشان می دهد که استکبار در کلام امام علی(ع)لایه های مختلفی دارد و عمق وبنای مفاهیم ناشی از آن،این رهیافت را به دست می دهد که امروزه صنعت،ثروت،قدرت،منصب و حتی دین به ابزارهایی بدل گشته تا انسان مغرور و طاغی گردد.عابد و زاهد نیز هرگاه عبادت خود را دستاویزی برای فخر فروشی بر مردم کند مغلوب نفس و در زمره مستکبرین است چنان چه امام علت اصلی طغیان شیطان و عصیان وی را عبادت طولانی او می دانند.
۶- با تجمیع و پیوند تعالیم قران کریم و آموزه های نهج البلاغه می توان گفت دنیای امروز همچون گذشته عرصه رویارویی مستکبرین و مستضعفین است،مستکبران تحت ولایت شیطان و مستضعفان در قالب صالحان و عابدان ، در دنیای امروز با گسترش ابزارهای شرک و طاغوت ، جولان حق و باطل فراختر گشته و در این راستا نظام های استکباری که حاصل به هم پیوستن مستکبرین در سر تا سر جهان کنونی است ظهوری از طغیان و سرکشی بشریت امروز و پذیرش ولایت طاغوت است که با تن دادن به فرهنگ استکباری و نفی اندیشه های توحیدی به مصاف حق می روندونظام سلطه را یاری می کنند. و در مقابل، اقلیتی که با پا نهادن بر طاغی شدن غریزه حب ذات سر تعظیم در مقابل خالق خود فرود آورده اند برای برپایی عدالت و نفی تَظلّم واستکبار تلاش می کنند.
۷- بر اساس آنچه عرضه شد استکبار در کلام نهج البلاغه نه تنها با مفاهیم امروزی آن سازگار است بلکه به صورت عمیق تر و دقیق تر به تبیین ریشه ها، تبعات و آثار آن در حوزه اخ
لاق فرد و اجتماع پرداخته به علاوه که سیره عملی امام حاکی از برنامه ریزی دقیق ایشان در جهت نفی هر گونه استکبار و مبارزه با آن بوده است.
۶-۲ - پیشنهادات کاربردی:
با توجه به یافته های تحقیق، پیشنهادات زیر ارائه می گردد :
۱- شناساندن مفهوم خودبرتربینی(کبر)ازطریق کتابهای درسی به دانش آموزان ورسانه های جمعی به مردم.
۲-بررسی مفهوم خودبرتربینی(کبر)درحوزه های دینی ودانشگاه ها وشناساندن آن به دانشجویان وطلّاب.
۳- شناساندن و بررسی مفهوم حبّ ذات به اقشار مردم
۴- رشد و توسعه فرهنگی و اقتصادی بر پایه فطرت وارزشهای انسانی .
۵- پرداختن به مفاهیم دینی و اخلاقی به عنوان برنامه زندگی بشری .
۶- بهتر است برای حفظ وحدت و یکپارچگی ، ارزشهای جهانی که بر پایه فطرت و عقل و منطق هستند مورد تأکید قرار گیرند.
۷- ارتقاء سطح اخلاق در جامعه با برنامه های متنوع اخلاقی و پخش سخنرانی های حضرات آیات پیرامون مسایل اخلاقی خصوصاً کبر که ریشه همه رذایل اخلاقی است.
خودم را دوست دارم و تو را میبخشم
عاقل نباش
من افراد قابل اطمینانی در اطرافم دارم و آنها را در زندگیام جای میدهم.همه به من خیانت میکننداعتماد نداشته باشزمانی از زندگیام تنها به خودم اختصاص دارد.ببین چقدر خستهام ( فقط سعی کن از من مراقبت کنی)سالم نباش
سایقها[۱۰۰]
سایقها پیامهایی از خود والدینی هستند که محدودکنندهاند و اگر از آنها پیروی شود، میتواند مانعی برای رشد و انعطافپذیری به حساب آیند. این سوقدهندهها توسط تایبی کاهلر به این ترتیب لیست شدهاست. ۱- قوی باش ۲- سخت تلاشکن ۳- کامل باش ۴- عجله کن ۵- دیگران را خشنودکن (گلدینگ و گلدینگ،۱۹۷۹، به نقل از رئیسی،۱۳۸۹)
علّت این نامگذاری کیفیت اجباری یا قهری آن در شرایط تنشزاست. سایقها، تلاشهای نیمهآگاهانه ما هستند که باعث میشوند به گونهای رفتارکنیم که نیاز ما به کسب تأیید از جانب دیگران را برآوردهکند. واقعیّت این است که هرگز نمیتوانیم به قدرکافی، هرآنچه را سوقدهنده میخواهد، انجام دهیم. هرچه بیشتر از باورهای باید پیروی کنیم، به مشکلات بیشتری دچار خواهیمشد. این امر خود باعث احساس فشار بیشتر میشود، در نتیجه، نیروی بیشتری برای رفتار سوقدهنده خود صرف میکنیم، مشکلات بیشتری میآوریم و مجدداً احساس فشار بیشتری میکنیم( هی ،۱۹۴۴، ترجمه پرنیانی، ۱۳۸۶)
از دیگر خصوصیات سایقها این است که ما معمولا همان کارهایی را میکنیم که در کودکی برای خشنودکردن بزرگترها انجام میدادیم. نکته دیگر مهمّی که میبایست اشاره شود این است که سایقها، خارج از چارچوب وارد آگاهی ما عمل میکنند. (هی،۱۹۴۴، ترجمه پرنیانی، ۱۳۸۶)
قراردادها[۱۰۱]
قراردادهای درمانی بر روی درمان تمرکز میکنند. مراجع بر اساس اعتقادات، احساسات و رفتارش و آنچه قرار است به خاطر رسیدن به اهدافی که خودش طراحیکرده، در مورد خویش تغییرکند، تصمیم میگیرد. او به منظور تعیین قرارداد و عهدبستن با خودش با درمانگر همکاری میکند. درمانگر نیز به عنوان شاهد و تسهیلگر در جلسه حضور دارد. بعضی مراجعین میدانند دقیقاً چه میخواهند و بعضی نیز نمیدانند قبل از اینکه از مراجع بپرسیم چه چیزی قراراست تغییرکند، باید بدانیم او درباره چه چیزی دارد صحبت میکند. مراجع و درمانگر نیاز به اطلاعات کلّی دارند. شیوهی ما درباره به دستآوردن اطلاعات، مثال خواستن است. از مراجع بخواهید صحنهی نمایش را به اینجا و اکنون بیاورد و نقش هر فرد در آن صحنه را اجرا کند. ما مراجع را به گفتوگوی «من-تو» تشویق میکنیم، حتی اگر تو فقط در تصور مراجع حضور داشتهباشد. چنینکاری با ارزشتر و واقعیتر از تکرار شفاهی آنچه در گذشته اتفاق افتادهاست، میباشد. (گلدینگ و گلدینگ،۱۹۷۹)
اریک برن قرارداد را به عنوان یک تعهد دوسویه و شفاف میداند که شیوهی کار را به طور واضح تعریف میکند. در قراردادبستن، با بهره گرفتن از یک اظهار نظر شفاف بین درمانگر و مراجع در مورد تغییراتی که مراجع قصد انجام آن را دارند، توافق حاصل میشود. همچنین مشارکت هر کدام از آنها جهت کسب این تغییرات به صورت واضح مشخص میشود. یکی از دلایل این امر ریشه در فلسفه تحلیل تبادلی دارد که ابراز میکند انسانها خوب هستند. مشاور و مراجع هیچکدام در موقعیّت بالاتر یا پایینتری قرار ندارند. این فرض وجود دارد که هرفردی نسبت به تصمیمات و اعمال خودش مسئولیت دارد. (استوارت، ترجمه عطارها، ۱۳۹۱)
یکی دیگر از اهداف قراردادبستن این است که از طولانیشدن رواندرمانی جلوگیری میکند و مانع از این میشود که درمانگر و مراجع ماه ها و سالها را صرفکار بر روی مشکل مراجع کنند. (به نقل از بوستان،۱۳۸۶)
قرارداد با مراجعین بیمیل و اجباری:
مشکل اساسی در مواجهه با مراجعین بیمیل و آنهایی که به صورت اجباری به مشاوره آورده میشوند این است که آنها تصور میکنند افرادی که آنها را وادار به مشاوره کردند، مسئول قرارداد هستند. البته این موضوع اغلب درست است. این والدین هستند که تصمیم میگیرند چه علایمی در کودک لازم است که درمان شود. درمانگران در کانونهای بازپروری، در زندانها و در بیمارستانها، اغلب اهداف مراجعین را خودشان انتخاب میکنند. مردی که از ملحقشدن به جلسهی گروه درمانی همسرش امتناع میکند، دقیقاً در همان مرحلهای قراردارد که درمانگر و گروه تعیین میکنند، کدامیک از کارهایش غلط هستند و چه چیزهایی را او باید تغییردهد. با یک مراجع بیمیل و ناراضی با این سوأل شروع میکنیم که:« افراد دیگر در زندگیاش از او میخواهند که چه چیزی را تغییر دهد؟ » ما توضیح میدهیم که این را میپرسیم به دلیل اینکه ما خود را با آنها هماهنگ نکنیم، حتّی اگر قراردادهایشان مورد علاقهی مراجع باشند. برای مثال : همسرتان میخواهد که خوردن مشروبات الکلی را کنار بگذارید. شما میدانید او درست میگوید. این ماده سمّی است که او میخواهد. اگر میتونستی خودت رو با هر روشی که دوستداری تغییردهی، چه آرزویی میکردی؟ (گلدینگ و گلدینگ، ۱۹۷۹)
نوازشها[۱۰۲]:
در ارتباط با مردم نیازهای انسانی خود را بر آورده میکنیم به همین جهت زندان انفرادی یکی از مجازاتهای شدید میباشد و به همین دلیل است که نوزادانی که به آنها توجه و نوازش داده نمیشود، چنانچه در رومانی اتفاق افتاد، به طور طبیعی رشد نمیکنند. اگر چه هرفردی دارای نیازهای متفاوتی در به دست آوردن تأیید میباشد امّا اگر بخواهیم مانند یک انسان سالم عمل کنیم میبایست حداقّل توجه از دیگران را به دستآوریم. (هی، ۱۹۹۴، ترجمه پرنیانی، ۱۳۸۶)
نوازش، یعنی واردشدن به آگاهی فرد، نوازش چیزی است که کودک ما احساس میکند. آبراهام مزلو[۱۰۳] نوازش را محرک ارجح مینامد و آن را در سلسله مراتب نیازهای انسان همردیف آب و غذا میداند. (هریس، ۱۹۸۵، ترجمه پرنیانی، ۱۳۸۶)
در ابتدا نوازشها به صورت نوازش بدنی است. اما بزرگترها رفتهرفته یاد میگیرند نوازشهای کلامی را جایگزین نوازشهای بدنی کنند. با این حال گاهی اوقات، والد ایرادگیر با قواعدش، مثلاً با قاعده نوازش نکن، نوازش نخواه یا خودت را قبول نداشته باش و نوازش نکن- بر داد و ستد نوازشها حکم فرما میشود و جلوی مبادلهی آزادانه نوازش را میگیرد. به همین دلیل است که اکثر افراد در حالت « گرسنگی نوازشی » به سر میبرند و وقت و انرژی زیادی صرف نوازششدن میکنند. نوازشهای مثبتی مثل لبخندزدن، گوشدادن، گرفتن دستها یا گفتن جمله « دوست دارم »، در طرف مقابل احساس خوببودن ایجاد میکنند. به این نوازشها، « کرکهای گرم » نیز میگویند. امّا نوازشها نوع منفی هم دارند. نوازشهای منفی، به جا آوردنهای دردناکی مانند زخمزبان زدن، تحقیرکردن، سیلیزدن، توهینکردن یا جملاتی چون از « تو متنفر هستم » میباشد، به این نوازشها، « خارهای سرد » میگویند. نوازشهای منفی در طرف مقابل احساس غیرخوب بودن ایجاد میکند. با این حال حتّی این نوازشهای ناخوشایند هم میتوانند «جلوی خشکشدن نخاع» را بگیرند. به همین دلیل افراد نوازشهای منفی را به نوازشنشدن ترجیح میدهند. بنابراین موجه به نظر میرسد که بعضی افراد در روابطشان عمداً به خودشان آسیب برسانند و خودشان را در معرض اذیت و آزار قرار بدهند. آنها نه به دلیل لذتبردن از آزردن خویش، بلکه برای به جا آورده شده- به حسابآمدن- این کار را میکنند. (فیروز بخت،۱۳۸۴)
نوازش مثبت، یکی از همگانیترین روش های مفید برای شکوفایی وجود و رسیدن به خویشتن جدید است. این نوع نوازش به انسانها کمک میکند که چه به صورت فردی و چه بین فردی، هرچه بیشتر احساس خوببودن داشته باشند نوازش مثبت برای آن دسته از افرادی که هماکنون احساسهای خوبی دارند، باعث تقویت تصوراتشان نسبت به خود (خودپنداره مثبت) میشود و در آنان انگیزههای قوی برای خویشتنسازی ایجاد میکند. کسانی که نوازشهای مثبت فراوانی را دریافت کردهاند، احتمالاً بعدها در دوران زندگیشان، پیشنویسهای زندگی مثبتی خواهندداشت و برعکس کسانی که مورد نوازشهای منفی بسیاری قرارگرفتهاند و یا از نوازش محروم بودهاند، معمولاً پیشنویس زندگی منفی دارند. (جیمز و ساوری، ترجمه دادگستر، ۱۳۷۱) نوازشها به شرح زیر طبقه بندی میشوند:
۳-۹تحلیل همبستگی رگرسیون ساده خطی
پژوهش های همبستگی –تعریف،هدف و مزایا:
پژوهش های همبستگی شامل کلیه پژوهش هایی است که در آن سعی می شود رابطه بین متغیرهای مختلف با بهره گرفتن از ضریب همبستگی، کشف یا تعیین می شود.
هدف روش پژوهش همبستگی، مطالعه حدود تغییرهای چند متغیر با حدود تغییرهای چند متغیر دیگر است. هدف ضریب همبستگی ، بیان رابطه بین دو یا چند متغیر به صورت ریاضی است.
در صورتی که رابطه متغیرها کامل و مثبت باشد ضریب همبستگی، یک است و چنانچه همبستگی بین متغیرها کامل و منفی باشد ضریب همبستگی ، منفی یک ، (-۱) خواهد شد. طرح بنیانی و اساسی پژوهش همبستگی بسیار ساده است. در این روشها به جمع آوری نمره های دو (یا چند) متغیر برای آزمودنی های یکسان می پردازیم و سپس ضریب همبستگی را محاسبه می کنیم. به طور خلاصه، ضریب همبستگی را می توان برای بیان روابط علت و معلولی به کار برد. هر چند که این روش به منظور کشف و پیش بینی روابط بین دو متغیر A و B به کار می رود. مزیت عمده روش همبستگی این است که به محقق اجازه می دهد که متغیرهای زیادی را اندازه گیری کند و همزمان، همبستگی درونی بین آنها را محاسبه نماید. امتیاز دیگر روش همبستگی در این است که می تواند درباره درجه همبستگی بین متغیرها مورد مطالعه ، اطلاعات لازم را فراهم سازد و روش همبستگی یا درجه همبستگی را در کل دامنهیا محدوده معین مشخص کند. روش همبستگی برای دو هدف عمده به کار می رود:
۱) کشف همبستگی بین متغیرها
۲) پیش بینی یک متغیر از یک یا چند متغیر دیگر.
به طور کلی هدف پژوهش همبستگی عبارت است از درک الگوهای پیچیده رفتاری از طریق مطالعه و همبستگی بین این الگوها و متغیرهایی که فرض می شود بین آنها رابطه وجود دارد . تحلیل همبستگی ، ابزاری آماری است که بوسیله ان می توان درجه ای که یک متغیر به متغیری دیگر از نظر خطی مرتبط است را اندازه گیری کرد. همبستگی را به طور معمول با تحلیل رگرسیون به کار می برند.
درجه همبستگی درباره دو معیار بحث می کند:
۱) ضریب تعیین ۲) ضریب همبستگی
۳) ضریب تعیین :
مهمترین معیاری است که با آن می توان رابطه بین دو متغیر x و y را توضیح داد. این مقدار همیشه بین صفر تا یک است:
(۵-۳)
گرچه ضریب همبستگی مثلاً ۵۰% به این معنا نیست که دو یا چند متغیر دارای ۵۰ درصد تغییرهای مشترک می باشد، ولی مجذور همبستگی (ضریب تعیین) ، این تغییرهای مشترک را نشان می دهد.
در صورتی که همبستگی دو آزمون ۵۰% باشدف این دو ازمون دارای تغییرهای مشترک به میزان یا ۲۵ درصد است.
۲) ضریب همبستگی:
اگر از ضریب تعیین ، ریشه دوم بگیریم ، به مقدار بدست آمده ضریب همبستگی می گویم و آن را با r نشان می دهیم که می تواند عدد مثبت یا منفی یا صفر باشد.
کرلینجر و تاک من [۷۱] (۱۹۸۶)در بحث انتخاب مسئله و ساخت فرضیه برای بیان فرضیه، ویژگی هایی را مطرح می کنند که سه ویژگی اول مشترک و ویژگی چهارم مربوط به تاک من می باشد:
۱) مسئله باید همبستگی بین دو یا چند متغیر را مورد سوال قرار دهد.
۲) مسئله باید به صورت روشن ، بدون ابهام و به طور معمول سوالی بیان شود
۳) با بهره گرفتن از روش های موجود قابل آزمون باشد. باید امکان جمع آوری اطلاعات برای پاسخ گویی به آن وجود داشته باشد .
۴) نباید موقعیت یا وضعیت اخلاقی را پدید آورد (دلاور، ۱۳۷۴، ۹۸) .
۳-۱۰مراحل آزمون
(۱) تعریف فرضیه های آماری به صورت زیر:
۱- مالکیت نهادی بر هزینه های نمایندگی تاثیر دارد.
۲-مالکیت شرکتی بر هزینه های نمایندگی تاثیر دارد.
۳-مالکیت مدیریتی بر هزینه های نمایندگی تاثیر دارد.
(۲) تعیین سطح زیر منحنی و
که حسب مورد از آزمون t یا z استفاده می گردد
(۳) به طور معمول دو نوع ریسک یا خطا وجود دارد
خطای نوع اول (ریسک ) : که در این خطا ما به اشتباه فرض رد می کنیم در حالی که بایستی فرضیه پذیرفته می شود
خطای نوع دوم (ریسک ): در این خطا نیز فرضه غلط می باشد و بایستی رد شود، درحالی که به اشتباه پذیرفته می شود
به طور معمول دو نوع با مقادیر ۵% = و ۱%= برگزیده می گردد و با توجه به دو دامنه بودن توزیع ها، به طور معول از برای آزمون استفاده می شود به طوری که می باشد که در این پژوهش سطح خطا ( ) ، ۵% در نظر گرفته شده است و درجه آزادی به صورت df= n-2 محاسبه می گردد نمودار این آزمون به صورت زیر می باشد:
نمودار
۲-۸-۱- مطالعات خارجی
بانس (۲۰۰۴)، سبک های دلبستگی و رابطه زناشویی را در زوجین مورد مطالعه قرار دادند. نتایج آنها نشان داد که دلبستگی ایمن با افزایش رضایتمندی زناشویی و دلبستگی ناایمن با کاهش رضایتمندی زناشویی ارتباط دارد.
یافته های کاچادورین و همکاران (۲۰۰۴)، روشن کرد که تمایل به گذشت در روابط، با دلبستگی ایمن و رضایتمندی بین متأهلین مرتبط است.
الیوزو کاستا،(۲۰۰۰)، بدین نتایج دست یافتند که دلبستگی ایمن با افزایش رضایتمندی زناشویی و دلبستگی ناایمن با کاهش رضایتمندی زناشویی ارتباط دارد.
نستا و گیبل (۲۰۰۵)، رابطه سبک های دلبستگی و رضایت زناشویی را مورد مطالعه قرار دادند. نتایج آنها نشان داد که آزمودنی های با سبک دلبستگی اجتنابی بعد از بروز خطا از طرف همسرشان، عکس العمل منفی بیشتری در مقایسه با گروه های دیگر نشان می دهند.
نجم (۲۰۰۵)، نیز با هدف بررسی رابطه سبک دلبستگی، هوش هیجانی و رضایت زناشویی، تحقیقی بین مردان و زنان پاکستانی انجام داد. و نتیجه گرفت که افراد باهوش هیجانی بالا، به طور معنادار، رضایت زناشویی بیشتری را گزارش دادند.
پینز (۲۰۰۵)، نقش دلبستگی های متقابل بزرگسالان را در روابط زوجین مورد بررسی قرار دادند. نتایج آنها نشان داد که مشخصه های پیوند عاطفی بین زوجین با مشخصه های پیوند عاطفی کودک، مادر قابل مقایسه است و سبک های شناخته شده دلبستگی ایمن، اجتنابی و دوسوگرا، افکار، احساسات و رفتار زوجین را در روابط زناشویی تحت تأثیر قرار می دهد.
کریستینا ام و همکاران (۲۰۰۶)، دلبستگی عاشقانه، رضایت زناشویی و رضایت والدینی را مورد بررسی قرار دادند. در این تحقیق، رابطه ی بین سبکهای دلبستگی و روابط بین زوجین بعد از تبدیل شدن به پدر مادری در ۲۵۱ نفر (۱۲۸ مادر و ۱۲۳ پدر)، بررسی شد. سبک های دلبستگی به کمک مقیاس روابط نزدیک و روابط زوجین به وسیلهی مقیاس سازگاری زوجین برای هر عضو بررسی شدند. ارزیابی نتایج نشان میدهند که پدران و مادرانی که دفعهی اول والدین شدند امتیازات بیشتری داشتند و در روابط همسری خود کمتر خوشحال بودند. سبک های دلبستگی به طور قابل ملاحظهای عدم رضایت در روابط زوجین را برای والدین دفعهی دوم نشان دادند.
۲۸
پاتریک و همکاران (۲۰۰۷)، نیز در مطالعهای دیگر به بررسی رابطه میان صمیمیت، تمایز از خود، متغیرهای شخصیتی با رضایت زناشویی پرداختند. نتایج حاکی از آن بود که روابط مثبت معنی دار میان صمیمیت و رضایت زناشویی وجود دارد. اما رابطهای میان تمایز از خود و رضایت زناشویی یافت نشد.
مولر و همکاران (۲۰۰۷)، رابطه سبک دلبستگی و روابط زوجین را مورد بررسی قرار دادند. نتایج تحقیق نشان داد که مادران و پدرانی که دلبستگی اضطرابی بیشتری گزارش داده بودند، در روابط زناشویی نیز رضایت کمتری داشتند.
لمنز و همکاران (۲۰۰۷)، در مطالعهای به بررسی رضایت زناشویی، سبک های دلبستگی و مشکلات ارتباطی در زوجهای افسرده و زوج های سالم پرداختند. نتایج نشان داد زوجهای افسرده نسبت به زوجهای سالم دارای مشکلات دلبستگی، ارتباطی و رضایت زناشویی پایین تر بودند از سوی دیگر زوج های سالم رضایت زناشویی بالاتر سبک های دلبستگی ایمن و مشکلات ارتباطی پایین تری را گزارش کردند.
بلو و همکاران (۲۰۰۸)، تأثیر سبک های دلبستگی و تعهد را بر رضایت زناشویی مورد مطالعه قرار دادند. نتایج حاکی از آن بود که سبک های دلبستگی و تعهد بر رضایت زناشویی تأثیر مثبتی داشت.
۲۹
۲-۸-۲- مطالعات داخلی
ربیعی و علیخانی (۱۳۸۶)، ارتباط بین سبک های دلبستگی و رضایتمندی زناشویی دانشجویان زن متأهل دانشگاه پیام نور بروجن را مورد مطالعه قرار دادند. نتایج نشان داد که بین دلبستگی اضطرابی/اجتنابی و رضایت مندی زناشویی دانشجویان زن متأهل دانشگاه پیام نور بروجن رابطه معناداری وجود نداشت. اما بین دلبستگی اضطرابی/دو سوگرا و رضایت مندی زناشویی در دانشجویان زن متأهل دانشگاه پیام نور بروجن رابطه معناداری وجود داشت.
مویدفر و همکاران (۱۳۸۶)، رابطه ی سبک های دلبستگی و عزت نفس اجتماعی را مورد بررسی قرار دادند. نتایج پژوهش نشان داد که سبک دلبستگی ایمن، سبک دلبستگی اجتنابی، سبک دلبستگی مضطرب/ دوسوگرا می توانند واریانس متغیر عزت نفس اجتماعی را به صورت معنادار تبیین کنند، یعنی افزایش سبک دلبستگی ایمن باعث افزایش عزت نفس اجتماعی می شود و افزایش سبک دلبستگی اجتنابی و سبک دلبستگی مضطرب /دوسوگرا باعث کاهش عزت نفس اجتماعی می شود.
پوردهقان و همکاران (۱۳۸۷)، رابطه بین عزت نفس و رضایت زناشویی را در بین معلمان مدارس راهنمایی مورد مطالعه قرار دادند. نتایج نشان داد که رابطه بین عزت نفس و رضایت زناشویی معلمان زن و مرد مثبت و مستقیم است و سطح عزت نفس معلمان زن بیشتر از معلمان مرد است، اما تفاوت بین رضایت زناشویی معلمان زن و مرد معنی دار نبود.
حاصلی و جامی (۱۳۸۸)، رابطه ی بین دینداری و سبک دلبستگی عاشقانه را با رضایت زناشویی در بین زوج های تازه ازدواج کرده بررسی نمودند. نتایج نشان میدهند که زوج های با تعهد مذهبی یکسان، رضایت زناشویی بیشتری نسبت به زوج های با اختلافات زیاد در عهند مذهبی دارند. تعهد مذهبی، رابطه ی بین دلبستگی و رضایت زناشویی را متعادل میکند.
تیمورپور و همکاران (۱۳۸۹)، رابطه سبکهای دلبستگی، رضایت مندی زناشویی و احساس گناه جنسی با میل جنسی در زنان را مورد مطالعه قرار دادند. یافتههای پژوهش حاضر نشان میدهند که زنان دارای سبک دلبستگی ایمن، دوسوگرا و رضایتمندی زناشویی بالا، میل جنسی بالاتری دارند. از طرف دیگر زنان دارای سبک دلبستگی اجتنابی احساس گناه جنسی بیشتری میکنند، سنشان بالاتر است و مدت زمان بیشتری از ازدواجشان میگذرد، میل جنسی پایینتری را گزارش مینمایند.
۳۰
رجایی و همکاران (۱۳۸۹)، رابطه بین سبکهای مختلف دلبستگی با رضایتمندی زناشویی را مورد مطالعه قرار دادند.یافته های تحقیق نشان داد که بین رضایت زناشویی با سبک دلبستگی ایمن رابطه مثبت معنی دار و با سبک های دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا رابطه منفی معنی دار وجود دارد. همچنین سبک های دلبستگی می تواند واریانس زناشویی را بطور معنی داری تبیین کند.
۳۱
۲-۹- جمع بندی مطالعات و ارائه مدل مفهومی تحقیق
با مطالعه تحقیقات مربوطه و مبانی نظری مطرح شده در این زمینه مشخص می شود که سبک های دلبستگی زوجین و عزت نفس می تواند در رضایت زناشویی تأثیرگذار باشد. مثلا در تحقیقات مشخص شد که افرادی که دارای سبک دلبستگی ایمن هستند, درک عمیق تری را از روابط به صورت بالاتر نشان می دهند و این افراد از اشتراک های بالاتری در روابط بین فردی برخوردارند، و مشخص گردید که سبک دلبستگی ایمن با احترام, تاهل و تفاهم بیشتری در ارتباط است تا سبک دلبستگی اجتنابی یا اضطرابی. همچنین یافته های پژوهشی معرف این بود که سبک های دلبستگی با تفاهم زناشویی مرتبط بوده و همواره زنان با سبک دلبستگی ایمن , تفاهم زناشویی بالاتری را نشان می دهند و از مشکلات و مشاجرات زناشویی کمتری نسبت به افراد با سبک دلبستگی نا ایمن ( اجتنابی دوسوگرا) رنج می کشند. همچنین در برخی تحقیقات مشخص شد که عزت نفس بالاتر زوجین با رضایت زناشویی بالاتر مرتبط است. حال در این تحقیق با توجه به نتایج ضد و نقیض تحقیقات در این مورد، قصد بر ان است که اثر سبک های دلبستگی و عزت نفس با رضایت زناشویی مورد بررسی قرار گیرد. به این جهت مدل تحقیق به صورت زیر ارائه می شود:
مدل مفهومی تحقیق:
عزت نفس
سبک دلبستگی ایمن
سبک دلبستگی دوسوگرا
سبک دلبستگی اجتنابی
رضایت زناشویی
سبک های دلبستگی
۳۲
فصل سوم
روش تحقیق
۳-۱- مقدمه
تحقیق عبارت است از یک عمل منظم که در نتیجه آن پاسخ هایی برای سئوال های مورد نظر ومطرح شده پیرامون موضوع تحقیق به دست می آید (نادری ودیگران ،۱۳۷۵).
در انجام هر تحقیق ،روش اجرای آن اهمیت به سزایی دارد.ممکن است پژوهشگر در جمع آوری اطلاعات و تعیین فرضیه های به درستی عمل کند لیکن روش مناسبی را برای اجرای پژوهش خود انتخاب ننماید که دراین صورت با وجود تلاش از اهمیت پژوهش کاسته خواهد شد ونتیجه ی مطلوب حاصل نمی آید. برای پاسخگویی به پرسش های تحقیق و نتیجه گیری در باره فرضیه های ، بایستی داده های گرد آوری شده را که به صورت خام وغیر قابل اتکاء می باشد به اطلاعات قابل استفاده تبدیل کرد تا بتوان با توجه به آن ها اقدام به تصمیم گیری کرد.
لذا، لازم است هر محقق در انجام تحقیق خود، ضمن انتخاب روش مناسب ،به خوبی آن را انجام نماید. دراین صورت یافته های چنین پژوهشی قابل اتکاء بوده ومی تواند به شناسایی زوایای تاریک تحقیق مورد نظر کمک نماید. از این رو در این فصل به بررسی روش تحقیق، جامعه آماری تحقیق، نمونه و روش نمونه گیری ، روش اجرا پرداخته می شود. هم چنین، پرسشنامه های بکار گرفته شده در این تحقیق توضیح داده می شوند و در پایان روش آنالیز آماری بیان می شود.
۳-۲- روش تحقیق
افراد معمولا می دانند که چه موقع به کمک نیاز دارند، زمانی که رنج می برند، ناراحتند و می دانند که کارها به درستی پیش نمی رود، مراجعان، امید لازم برای جستجوی درمان را داشته اند، گذرگاه های لازم برای چنین هدفی را شناسایی کرده و انرژی لازم برای حرکت به سمت آن را فرا خواندهاند. بنابراین آنها مقداری امید را با خود به دفتر درمانگر می آورند. درمانگران می توانند با کمک مراجع برای درک میزان امیدی که در حال حاضر دارای آن است و قبلا در زندگی خود به کار گرفته است، امید بیشتر برای تغییر و بهبود را به مراجع القا کنند. برای این منظور روش های مختلفی وجود دارد از جمله : یافتن امید و مشخص کردن امید لازم برای شروع خدمات درمانی، ارزیابی های رسمی و روایت های درمانگر با بهره گرفتن از این روشها به مراجع کمک می کند تا دیدگاه مثبت تری در مورد آینده پیدا کند و به این ترتیب امید به تدریج القا شده و مبانی خانه امید پی ریزی می شود (اسنایدر، ۲۰۰۰).
گام اول : یافتن امید : همه افراد ظرفیت امید را دارند. هر شخص با مقداری امید وارد درمان می شود (اسنایدر و همکاران، (۲۰۰۰). یافتن امیدی که فرد در حال حاضر از آن برخوردار است به منظور استفاده از منابع خود شخص در فرایند تغییر درمانی لازم و ضروری است. این امر می تواند با بهره گرفتن از « شیوه های روایتی» یا « ارزیابی های رسمی» صورت گیرد.
۲-۲-۱۰-۲ فهم امید به شیوه روایتی
در این روش، درمانگر به منظور کمک به مراجع برای درک امیدی که تاکنون دارا بوده و در گذشته تجربه کرده است، از وی می خواهد تا داستان زندگیاش را تعریف کند. چنین گفته هایی در عین این که گذشته را توصیف می کنند نسخه هایی برای آینده هستند آنچه که در این میان حائز اهمیت است شناسایی رشته های امید در زندگی گذشته است. درمانگری می تواند در شناسایی این رشتهها به مراجع کمک کند. طی فرایند بیان داستان زندگی افراد درک می کنند که چگونه امید در طول زندگی آنها ایجاد شده، کاهش یافته یا راکد مانده است. طی این فرایند آنها نسبت به افکار یا رفتارهای مخرب امید آگاه می شوند. این داستان ها فرصتی فراهم می آورد تا درمانگر نگرش امیدوارانه مراجع را درک کند (مک درموت و اسنایدر، ۱۹۹۹). البته لازم به ذکر است که امید درمانی اساساً حال محور است و در عین این که جهت یابی آن به سمت آینده است و از تاریخچه شخصی نیز غفلت نمی کند با بحث کردن در مورد تجارب گذشته مراجع می بینیم که چطور رفتارها و نگرشهای قبلی منجر به وقایع جاری شده اند. درمانگر می تواند با تمرکز بر بخش هاث خاصی از زندگی مراجع نقش امید در آن حیطهها را مشخص کند.
این یک فرایند آموزش طراحی شده برای روشن کردن این مطلب است که چطور اتفاقات جاری، اعمال و احساسات آینده را تحت تأثیر قرار می دهند. مراجعان به گذشته خود نگاه می کنند تا ببینند چطور به زمان حال رسیده اند و چگونه می توانند در نوشتن آینده خود نقش فعالتری داشته باشند. با بیان داستان هایی که قبلا هرگز در مورد آنها صحبت نشده، مراجعان بهتر می توانند رویدادها را در چهارچوبی امیدوارانه سازماندهی کنند. با شنیدن داستان مراجع، درمانگر می فهمد که افکار امیدوارانه چطور رشد پیدا کرده یا کاهش یافتهاند. به علاوه درمانگر می تواند رویکرد اکتشافی معمول مراجع برای پیشرفت های شخصی را مشاهده کند. درمانگر ضمن گوش دادن به داستانها، بر ادراک مراجع از گذرگاهها و عامل تمرکز می کند (اسنایدر، ۲۰۰۰). ممکن است در جریان بیان داستان زندگی مراجع جنبه های منفی برخی رویدادهای زندگی خود را نشخوار کند. در این موارد امید درمانگر ناراحتی هیجانی مراجع و تأثیر این رویدادهای منفی بر انتظارات او از آینده را انکار نمی کند، اما باید این تفکر را که مردها در به پایان دادن به این خاطرات دردناک و مصییبت بار نیست، به چالش بکشد. گرچه ممکن است محدودیت های واقع گرایانهای در آنچه که می توانیم تحت شرایط خاص انجام دهیم وجود داشته باشد. تقریباً هر تجربهای بامقداری از امید همراه باشد گرچه نمی تو ان با یک نگرش امیدوارانه رویدادهای منفی زندگی را ریشه کن کرد، اما می تواند با تغییر دادن ادراکها و پاسخها قدرت این رویدادها را کاشه داد (مک درموت و اسنایدر، ۱۹۹۹). در جریان بیان داستان زندگی، بهتر است که مشکل مراجع به یک حیطهی خاص (روابط، کار ، مدرسه، اوقات فراغت، تحصیل، روابط خانوادگی، عاشقانه یا اجتماعی) محدود شو تا به این ترتیب مسأله کمتر کلی و بیشتر قابل کنترل به نظر برسد. در صورت وجود مشکل در حیطه های دیگر میتوان آنها را بعدا مورد بررسی قرار داد و پیوندهای لازم بین حیطه های مختلف را برقرار نمود. از آنجا که در نظریه امید بر تعیین اهداف و تعقیب آنها تأکید می شود، داستان های مراجع باید حول اهداف گذشته در حیطه های مختلف زندگی ساختاربندی شود. در پرسش های درمانی، درمانگر به این نکته توجه می کند که اهداف چگونه ایجاد شده، به انجام رسیده بارها شده اند علاوه بر این متخصص بالینی به دنبال الگوی تفکر عامل وگذرگاه مراجع است. درمانگر اصول زیربنایی فواید بیان داستانها را برای مراجع توضیح می دهد و روشن می کند که هدف اصلی، یافتن مواردی از امید در زندگی آنهاست و به مراجع می آموزد که چگونه این موارد را در داستان زندگی خود جستجو کند. ممکن است که در ابتدا یافتن این موارد دشوار باشد و مراجع اذعان کند که اصلا چنین مواردی وجود ندارد، اما درمانگر باید نسبت به چنین دفاع هایی هوشیار باشد. برای مقابله با چنین مواردی می توان از برخی راهکارها استفادهنمود. از جمله : آرامسازی/ مراقبه رهنمودی. شروع هر جلسه روایتی با تمرین آرامسازی کوتاه با مراقبت رهنمودی می تواند به مراجع کمک کند تا با تصاویر و احساسات ذهنی همراه شود. تمرکز بر حیطه خاصی که مشکل در آن قرار دارد و شروع با ابتدایی ترین خاطرات مربوط به مشکل مطرح شده هدایت می کند. تمرکز بر خاطرات اولیه، به مراجع کمک میکند امیدهای خود را در چهارچوب تحول شخصی ببیند. مثلا اگر مراجع در زمینه روابط عاشقانه دچار نا امیدی است، درمانگر می تواند با داستانی در مورد اولین جاذبه های رومانتیک شروع کند. داستان های بعدی ممکن است بر موثرترین و مهم ترین جاذبه های عشقی مراجع، روابط موفق یا ناموفق ونهایتاً وضعیت زندگی رومانتیک او در حال حاضر تمرکز داشته باشد. درمانگر باید به بررسی این مسأله بپردازد که مراجع چطور علایق خود را در این زمینه دنبال کرده است (مثلا یک خواستگار فعال بوده یا منفعل از چه راهکارهایی استفاده کرده است) و نگرش و احساس غالب او در مورد این مسأله چیست؟
۹) چطور بر موانع فائق آمده و چه گام هایی برای رسیدن به اهداف برداشته است؟
۱۰) در مورد نتایج و پیامدهای حاصل چه احساسی دارد؟
۱۱) آیا مراجع امروز به دنبال هدف یکسانی است؟ چه عمل متفاوتی انجام می دهد؟
۱۲) آیا می تواند تجربهاش را در اصطلاحات امیدوارانهتری از نو قالب بندی کند؟ در این حین لازم است که توجه مراجع به عناصر امیدوارانه داستانش هدایت شود (اسنایدر، ۲۰۰۵).
به پایان رساندن جلسه یا جهت دهی مجدد مراجع به زمان حال.
درمانگر داستانهای گذشته را به همدیگر و به مسائل حاضر مراجع ربط می دهد. درمانگر پس از بررسی تجارب گذشته، مراجع به متوجه زمان حال می نماید و از او می خواهد پیوند بین مسائل گذشته و مسائل جاری را مشخص نماید به این منظور به طرح سوالاتی از این قبیل می پردازد :
اهداف ابتدایی تو چه شباهتها و تفاوت هایی با اهداف حال حاضر دارند؟
آیا راهکارهایی که در گذشته مورد استفاده قرارگرفتهاند، در موقعیت جاری مفید فایده هستند یا خیر؟ چرا؟ و چرا نه؟
این داستان چگونه میتواند پایانی امیدوارانه داشته باشد؟
این مهم ترین و دشوارترین سوالی است که مطرح می شود زیرا مراجع باید معنی و مفهوم تجارب گذشته خود را درک کند تا بتواند از آنها برای برنامه ریزی آینده استفاده کنند (اسنایدر، ۲۰۰۰).
رویکرد روایتی امید درمانی به مراجع کمک می کند تا حیطه هایی از زندگی خود را که اهداف در آنها به طور موفقیت آمیز و رضایت بخشی برآورده شده اند، به خاطر اورده و بیان کند.
داستان های مراجع به عنوان معیاری برای بررسی میزان امید او و شناسایی حیطه های مسأله ساز و حیطه های رضایت بخش مورد استفاده قرار می گیرند (مک درموت و اسنایدر، ۱۹۹۹). ترغیب مراجع برای نوشتن روایت خودو انجام تکالیف در طول جلسات. مراجعان باید تکالیف نوشتاری را در بین جلسات اجام دهند. برای مثال، ممکن است از مراجع خواسته شود که در مورد گذشته خود و یا اهداف خود و چگونگی دستیابی به آنها بنویسد. درمانگر باید به مراجع بیاموزد تا با بهره گرفتن ازیک دیدگاه امیدوارانه و با تأکید بر گذرگاه ها و عوامل این تکالیف را انجام دهد. درمانگر همواره تکالیفخانگی مراجع را بررسی کرده و واکنش های مراجع به این فرایند را مورد بحث قرار می دهد. تحقیق، فواید درمانی نوشتن روایت ها را تایید کرده است. مزایای روش های روایتی ناشی از یکپارچه کردن عناصر شناختی و هیجانی موجود در داستان های مراجع است. هدف نهایی، آشکار کردن امیدی است که بخشی از ساختمان روانشناختی فرد را تشکیل می دهد. به طور کلی حدود ۲ الی ۵ داستان در مورد تعقیب اهداف، با توضیحات مفصل می تواند گذرگاه و عامل را آشکار کند. مرور این داستانها در بافت درمان می تواند این فکر رادر مراجع ایجاد کند که منابع لازم و ضروری برای ایجاد تغییرات مثبت را دارد. این امر هم چنین به آنها در درک میزان امید خود کمک می کند(اسنایدر،۲۰۰۴).
۲-۲-۱۰-۳ فهم امید با بهره گرفتن از ارزیابی های رسمی
اسنایدر و همکاران (۱۹۹۱) برای اندازه گیری امید، مقیاس های مختلفی ایجاد کرده اند. اندازه گیری امید صرفا به منظور کمی کردن امید مراجع انجام نمی گیرد. در واقع این ارزیابیهای رسمی اگر به شیوه مناسبی انجام گیرد، می تواند اطلاعات بیشتری در مورد این سازه و ارتباط آن با وقایع جاری در اختیار مراجع قرار دهد. تبیین نتایج مقیاسها برای مراجعان می تواند درک آنها را از نظریه امیدو مؤلفه های تشکیل دهنده آن افزایش دهد (اسنایدر، ۲۰۰۰).
پیوند امید
بوردین (۱۹۷۶) اتحاد درمانی را یک رابطه یکپارچه با سه مؤلفه در نظر می گرفت : تکالیف، اهداف و پیوند. تکالیف : افکار و رفتاری هستند که در جلسات درمان مفاد فرایند درمان را تشکیل می دهند.
اهداف : پیامدهای مطلوب و مورد نظر مداخله هستند. پیوند دلبستگی شخصی مثبت و پیچیده بین مراجع و درمانگر است که با اعتماد و احترام متقابل شخص مشخص می شود. در روش های درمانی مختلف بر هر یک از این سه مؤلفه تاکید می شود. در امید درمانی، پیوند امید با تأکید بر هر سه جنبه اتحاد درمانی به دست می آید. امید و اتحاد درمانی، به طور قابل ملاحظهای با یکدیگر هم پوشی دارند. مولفهی اهداف در اتحاد درمانی همان تفکر هدف در امید است. تکالیف، همان گذرگاه ها هستند و پیوند، همان عامل است. بنابراین آنچه رابطه مراجعه و درمانگر را بهتر کند می تواند باعث القای امید شود. در نظر گرفتن انتشارات مراجع می تواند امید به تغییر و پیوند درمانی را غنی کند. پیوند امید، شکلی از اتحاد درمانی قوی و روابط بین فردی امیدوارانه است که مراجع را در بافت امیدوارانه قرار می دهد و پایه و اساس چارچوب خانه امید را بنا می نهد (اسنایدر، ۲۰۰۰).
۲-۲-۱۰-۴ مرحله دوم : افزایش امید
یکی از اهداف امید درمانی تغییر شیوه های عادتی وغیر مولد تعیین اهداف مساله ساز است. درمانگر نمیتواند تنها ازطریق تغییر بینش مراجع و آشنا کردن او با اصول و مفاهیم نظریه امید به این هدف دست یابد. برای تغییر الگوهای مزمن و خودکار تفکر، تمرین لازم و ضروری است. تکنیک های امید درمانی به درمانگران کمک می کند توانمندی های مراجع را شناسایی کرده و کارآیی آنها را در حیطههای لازم افزایش دهد. در این درمان، درمانگر با بهره گرفتن از ابزارهای درمانی شناختی ـ رفتاری، متمرکز بر حل مسأله و روایتی به منظور افزایش امید، مداخلات شبه آموزشی ارائه کرده و این امکان را برای مراجع فراهم می کند تا به تمرین مهارتهای مربوط به افزایش امید بپردازد. این تکنیکها عبارتند از :
۱) راهکارهایی برای ایجاد هدف
تکنیک هایی که در زیر به آنها اشاره می شود به منظور افزایش توانایی فرد برای تولید، شفاف سازی و تعریف اهداف و در نتیجه ایجاد افکار هدف موثرتر، طراحی شده است. آنچه که حائز اهمیت است، ایجاد اهدافی است که هم عملی هستند و هم روشن (مک درموت و اسنایدر، ۱۹۹۹). تکنیک ۱ : فراهم کردن ساختاری برای اهداف روشن، مراجع ممکن است در ایجاد اهداف اساسی با مشکل مواجه شده باشد.
این تکنیک به مراجع کمک می کند تا با ایجاد فهرستی از ابعاد جاری زندگی که برایش اهمیت دارند به بررسی ابعاد مختلف زندگی خود بپردازد و در مورد میزان رضایت خود از هر یک از آنها بحث کند. داستان های مراجع در مورد هر یک از این حیطه ها می تواند اطلاعاتی را برای ارزیابی فراهم کند. ضمن اینکه به خودی خود ارزش درمانی نیز دارند وقتی حیطه های مختلف زندگی فرد به صورت داستان مورد بحث قرار می گیرند، شناسایی توانمندی ها و حیطه های مسأله ساز تسهیل می شود (اسنایدر، ۲۰۰۰). تکنیک ۲ : مطرح کردن اهداف روشن و عملی : وقتی حیطه های مهم شناسایی شدند، درمانگر و مراجع باید در ایجاد اهداف روشن و عمل یبا یکدیگر تشریک مساعی کنند. بیان اهداف با دقت و صراحت هر چه تمام تر بسیار سودمند است. یک هدف مبهم مثل « می خواهم احساس بهتری داشته باشم» به احتمال کمی می تواند به سرانجام برسد، زیرا فهمیدن اینکه از کجا باید شروع کرد بسیار دشوار است. اهداف برای اینکه کاملا کارا و موثر باشند باید به صورت متمرکز شده و خاص درآیند. یافتن اهداف عملی شبیه آوردن یک شیء دور به کانون دید است. مثلا هدف غیرشفاف « داشتن احساس بهتر» میتواند با بررسی سؤالاتی همچون « اگر احساس بهتری داشته باشید چه کاری انجام خواهید داد؟ رفتارتان چه تفاوت هایی خواهد داشت؟ زندگی روزانه شما چه تغییری خواهد کرد؟ شفاف تر می شود (اسنایدر، ۲۰۰۰).
اهداف هم چنین باید به طور مثبت بیان شوند. برای مثال، « می خواهم کمتر با همسرم مشاجره کنم» دارای چهارچوب روشن و واضحی است. اما کانون منفی آن، پیدا کردن گذرگاه عملی را دشوار می کند. این هدف هیچ رفتار مثبتی را ارائه نمیکند که فرد بتواند برای تغییر موقعیت انجام دهد. علاوه بر این کم شدن مشاجرات لزوما نشان دهنده بهتر شدن رابطه نیست. به عبارت دیگر فرد می تواند با چهارچوب بندی مثبت هدف، مثل صرف کردن زمان بیشتر با یکدیگر، مرکز توجه خود را از کاهش رفتار منفی به افزایش رفتار مثبت تغییر دهد. این رویکرد به نوبه خود فرد را قادر می سازد تا یک فرایند تغییر مثبت را آغاز کند (اسنایدر، ۲۰۰۵).
۲) توسعه و تغییر افکارگذرگاه
جانشین در این زمینه می تواند مفید فایده باشد. شناسایی گذرگاه های جانشین، یک مهارت شناختی است که نیازمند تفکر انعطاف پذیر و خلاقیت است. در این مورد درمانگر می تواند با وادار کردن مراجع به تهیه یک فهرست جامع از همه مسیرهای ممکن و به بحث گذاشتن آن، همه توانایی های او را به چالش بکشد (اسنایدر، ۲۰۰۰).
تکنیک ۳ : ایجاد یک سناریوی درونی : افراد می توانند یاد بگیرند تا گام های خود به سمت هدف را به صورت ذهنی اجرا کنند به طوری که گویی مشغول تماشای خود در یک فیلم سینمایی هستند.
۳) ایجاد و حفظ عامل
فرد ممکن است اهداف و گذرگاه های عملی تولید کند اما اهداف هم چنان تحقق نایافته باقی بمانند. آنچه که برای تکمیل این فرایند لازم است عبارت است از توانایی ادراک شده برای شروع و تداوم حرکت در طول مسیر، یعنی همان عامل. افکار عامل، نیروی انگیزش لازم برای پیشرفت به سمت هدف را تأمین می کند. یک راه حل کلیدی برای افزایش عامل، کمک به مراجعان برای خودشناسی است تا بتوانند انگیزش شخصی خود را افزایش دهند. سوال هایی مثل « من در گذشته چطور برانگیخته می شدم؟ چطور انگیزه خود را حفظ می کردم؟ و چطور به موانع غلبه می کردم؟»
می تواند بسیار مفید فایده باشد (اسنایدر، ۲۰۰۵).
تکنیک ۴ : جستجوی داستان های امیدوارانه : یک شیوه روایتی خاص که می تواند برای هدایت عامل مفید باشد تصویرسازی مثبت است. این روش بسیار شبیه ایجاد فیلم سینمایی درونی است در این شیوه از فرد خواسته می شود تا یکی از داستان های شخصی و خوش بینانه گذشته خود از فرایند مشخص کردن هدف، شروع فعالیت برای رسیدن به آن، غلبه بر موانع و در نهایت دستیابی به آن را بیانکند. با بهره گرفتن از این روش دمانگر می تواند میزان تفکر عامل مراجع را ارزیابی کند. ضمن این که چنین داستان هایی تفکر عامل را ایجاد کرده و افزایش می دهد. درمانگر برای شناسایی این که مراجع چگونه حرکت به سمت هدف را آغاز کرد، ادامه داده و برای رسیدن به آن تلاش کرده به شیوه بیان داستانها دقت می کند. مواردی چون تن صدا، میزان کنترل احساس شده و چگونگی غلبه بر موانع به دقت بررسی می شوند. فرایند به بحث گذاشتن داستانهای امیدوارانه گذشته می توانند به جهت گیری مراجع به سمت چهارچوبی مثبت کمک کند (ریسکیند و همکاران، ۱۹۹۶).
تکنیک ۵ : یافتن روزنه امید : گاهی افراد نمی توانند یک داستان امیدوارانه در زندگی خود پیدا کنند و بیان می دارند که هیچ چیز مثبتی در زندگی آنها رخ نداده است. در چنین مواردی جستجوی داستان های امیدوارانه شخصی برای استفاده به عنوان نقطه شروع، بسیار دشوار است. البته باید مراجع را ترغیب کرد تا راه های مختلف را امتحان کند.
برای مثال در این مورد یک نقطه شروع دیگر می تواند این باشد که از او بخواهیم به یک عنصر مثبت در موقعیت های مختلفی که در طول روز رخ می دهد بیندیشد. در این تکنیک از فرد خواسته نمی شود که همه جنبه های مثبت یک موقعیت را مشخص نماید. بلکه از او خواسته می شود فقط یک جنبه مثبت را پیدا کند. باید همواره بر این نکته تأکید شود که تمرین، کمک بزرگی به یافتن روزنههای امید می کند و نباید در صورت پیدا نکردن یک روزنه امید، این مسیر را رها کرد (ریسکیند و همکاران، ۱۹۹۶).
تکنیک ۶ : الگوی ABD : گاهی اوقات مشکل اصلی این است که فرد نمی تواند بر موانع غلبه کند. آنچه که اغلب در چنین شرایطی لازم است، تشخیص این واقعیت است که آیا موانع، حقیقی و حاصل حقایق تلخ و غیر قابل تغییر زندگی هستند یا حاصل افکار منفی. در مواردی که موانع حاصل حقایق تلخ و غیر قابل تغییر زندگی هستند. اهداف و گذرگاه ها باید تغییر یابند. در مواردی که موانع حاصل افکار منفی هستند افکار باید تغیر یابند. برای مبارزه با این افکار غیر مولد فرد نیازمند مهارتهایی است. مراجعان می توانند با بهره گرفتن از تکنیک هایی همچون الگوی ABC سلیگمن، راه هایی برای افزایش افکار مثبت و به چالش کشیدن افکار منفی بیاموزند، در این الگو از فرد خواسته می شود و رویداد فعال کننده را به عنوان یک مشاهده گر بیرونی توصیف کند (A) ، سپس همه باورهای خود را در مورد آن موقعیت بنویسد (B) و در نهایت در مورد پیامدهای خوب و بد این باورها به بحث بپردازد © (اسنایدر ، ۲۰۰۰).
گام دوم : حفظ امید
حفظ امید می تواند به عنوان یک حلقه بازخورد برای فرایند امید درمانی در نظر گرفته شود. این راهکار، مراجع را ترغیب می کند تا خود، عامل افزایش امید خود باشد (لوپز، اسنایدر و راس ماسن، ۲۰۰۳).حفظ امید را به عنوان جستجوی هدفمندانه و جمع آوری مجدد تلاش های موفقیت آمیز قبلی در زمینه امید توصیف می کند. در این مرحله مراجع تشویق می شود تا با استفاده روزانه از شناخت های امیدوارانه، امید درمانگر خود باشد. عنصر کلیدی فرایند حفظ امید توانایی شناخت افکار هدف و افکارمانع است. مراجعان از این افکار به عنوان سرنخ هایی برای شروع فرایند حفظ امید استفاده کنند. یافتن این سرنخ های باعث شروع یک حلقه بازخورد شناختی می شود که در آن افکار هدف و مانع به عنوان پیام هایی برای شروع فرایند یافتن و افزایش دادن امید عمل می کند. در این مورد میتوان از تکنیک های خودبازنگری برای پاسخ دادن به این سرنخ های و تسهیل حفظ امید استفاده نمود (اسنایدر، ۲۰۰۰).
درمانگر و مراجع با تشریک مساعی می توانند یک چهارچوب شناختی امیدوارانه بسازند و این چهارچوب را با بهره گرفتن از ریز مداخلات، بین جلسات و بعد از پایان درمان تداوم بخشند. زمانی که مراجع در طول جلسات درمان در شناسایی افکار هدف و مانع پیدا کرد درمانگر باید او را ترغیب کند تا از این مداخلات کوچک در داخل و خارج از جلسات استفاده نماید. این ریز مداخلات باید بر اساس آنچه که در جلسات درمان انجام شده، توسط درمانگر ومراجع انتخاب شود. نمونه هایی از ریزمداخلات عبارتند از :
۱)مرور داستانهای امید مورد علاقه
۲) ایجاد و تکمیل یک یادداشت کوتاه از افکار خودکارف که باعث اصلاح اهداف و مواجهه با افکار مانع می شود.
۳) جستجوی روزنه امید
۴) برقراری ارتباط با شخصی امیدوار برای صحبت کردن در مورد اهداف و موانع جاری
۵) پاسخ دادن به سوالات مقیاس های امید
افزایش آگاهی مراجع از افکار هدف و مانع، الگو قرار دادن نسخه های کامل مداخلات در طول جلسات درمان و استفاده از ریز مداخلات، راه های برای حفظ امید هستند. البته ترک عادتهای قدیمی بسیار دشوار است. علی رغم تکمیل موفقیت آمیز درمان، الگوهای قدیمی تفکر ممکن است مجدداً باز گردند. برنامه ریزی برای لغزش های احتمالی می تواند مانع بازگشت الگوهای قدیمی تفکر شود. یافتن حیطه های دشوار، ایجاد اهداف پس از درمان، آموزش مراجع برای بررسی امید به طور روزانه و برگزاری جلسات حمایتی برخی از راه های تداوم بخشیدن به استفاده از الگوی امید است (اسنایدر، ۲۰۰۰).
در سراسردوره درمان، شناسایی نقاط دشوار در الگوی تفکر مراجع حائز اهمیت است. برای مثال یک مراجع ممکن است بتواند الگوی امید را در اکثر حیطه های زندگی خود به کار گیرد اما در حیطه روابط نتواند. این حیطه دشوار می تواند باعث افت اثربخشی درمان شود. در این مورد تهیه فهرستی از موقعیت هایی که استفاده از ابزارهای امید درمانی در آنها دشوار است می تواند سودمند باشد. درمانگر و مراجع می توانند برای درگیر شدن در چنین موقعیت هایی برنامه ریزی کنند درمانگر باید این نکته را متذکر شود که عقب نشینی های کوچک به هر حال رخ خواهند داد. اما به معنای شکست نیستند. درمانگر به مراجع آموزش می دهد تا روزانه، امید خود را بررسی کند. مثلا هر روز در زمان مشخصی به شناسایی سه نوع هدف بپردازد، اهداف کوتاه مدت همان روز (مثل درست کردن غذا)، هدفی برای آن هفته و یک هدف طولانی مدت. در نهایت مراجع می تواند با حضور در جلسات حمایتی الگوی تفکر امیدوارانه را حفظ کند (مک درموت و اسنایدر، ۱۹۹۹).
۲-۲-۱۱ امید و افسردگی
۲-۲-۱۱-۱ تشخیص افسردگی بر مبنای نظریه امید
در نظریه امید فرض بر این است که ناکامی در رسیدن به اهداف به صورت مکرر و فراگیر تفکر عامل و گذرگاه و در نتیجه امید را کاهش می دهد و این اولین مرحله ایجاد افسردگی است. از این دیدگاه امید پایین ممکن است زیربنای افسردگی را فراهم کند. در افراد افسرده هم فرایندهای شناختی (تفکر هدف و تفکر گذرگاه) و هم انگیزش (تفکرعامل) کاهش می یابند.
این افراد احتمال کمتری دارید که بتوانند مسائل را به طور موثر حل کنند. تلاش برای درمان افسردگی با تمرکز بر تفکر امیدوارانه احتمالا باعث بهبود ظرفیت حل مسأله و نشانه های عاطفی خواهد شد (اسنایدر، ۱۹۹۴). تمام نشانه های افسردگی، نشانه های مهمی در توانایی تعیین و تعقیب اهداف هستند. اسنایدر هر یک از این نشانه ها را بر مبنای مولفه های امید تبیین کرده است. اولین نشانه افسردگی کاهش علاقه به فعالیت هایی است که قبلا لذت بخش بوده اند. این نشانه هم با تفکر عامل و هم با تفکر هدف در ارتباط است. زمانی که فرد احساس می کند توانایی لازم برای حرکت در مسیر گذرگاه ها را ندارد، علاقه او نسبت به فعالیت ها کاهش می یابد. زیرا بدون وجود عامل، تصور انجام و اتمام فعالیت ها غیرممکن است. این نشانه هم چنین تا حدودی با مسدود شدن اهداف در ارتباط است. مسدود شدن هدف باعث می شود که افراد دارای امید پایین علاقه خود نسبت به فعالیت های مسدود شده را از دست بدهند. کندی یا برانگیختگی روانی ـ حرکتی نیز اساساً با عامل در ارتباط است. افرادی که میزان عامل در آنها پایین است در برانگیختن خود برای حرکت به سمت هدف مشکل دارند و دچار کندی روانی ـ حرکتی می شوند. افرادی که عامل لازم برای شروع فعالیت دارند اما نمی توانند راهی برای رسیدن به هدف تعیین کند دچار برانگیختگی روانی ـ حرکتی می شوند. همچنین مسدود شدن اهداف نیز می تواند در تجربه این نشانه نقش مهمی ایفا کند (اسنایدر، ۲۰۰۰). سومین نشانه افسردگی، یعنی فقدان انرژی و خستگی یک تجربه اصل از عامل پایین است. ناتوانی در برانگیختن خود و احساس خستگی، مترادف با فقدان عامل است. این فقدان عامل می تواند به حدی باشد که فرد حتی احساس کند انرژی لازم برای مسواک زدن دندانها، خوردن یا رفتن به رختخواب را ندارد. این فقدان انرژی همچنین می تواند با مسدود شدن هدف رابطه داشته باشد. همه افراد به هنگام مسدود شدن هدف، کاهش عامل را تجربه خواهند کرد. زیرا آن را به عنوان نشانه بی ارزش بودن تلاش خود تفسیر می کنند. بنابراین خستگی و فقدان انرژی نیز تا حدودی با مسدود شدن هدف در ارتباطند. همان طور که فقدان انرژی نشانه اصلی پایین بودن عامل است، ناتوانی در تمرکز نیز نشانه اصلی اشکال در تفکرگذرگاه است. وقتی فرد هدفی را دنبال می کند باید بتواند به اندازه کافی بر آن تمرکز کرده و به خیال بافی در مورد مسیرهایی به سمت آن بپردازد. اما فردی که تفکر گذرگاه کافی بر آن تمرکز کرده و به خیال بافی در مورد مسیرهایی به سمت آن بپردازد. اما فردی که تفکر گذرگاه کافی و مناسب ندارد، خود را قادر به تمرکز بر راه های رسیدن به هدف نمی داند. خلق افسرده هر سه مولفهی امید را دربر می گیرد. پیامدهای هیجانی محصول شکست یا موفقیت ادراک شده هستند بنابراین خلق افسرده محصول مسدود شدن یک هدف مهم است. عامل پایین نیز در این نشانه نقش دارد زمانی که تفکر عامل مختلف می شود. موانع هدف و رویدادهای منفی بیش ازحد معمول واقعی خود برطرف نشدنی به نظر می رسدند هم چنین وجود این باور که راهی برای برطرف کردن موانع وجود ندارد (تفکر گذرگاه پایین) منجر به ایجاد خلق افسرده می شود (اسنایدر، ۱۹۹۴). یکی از هیجان های منفی که به هنگام مسدود شدن هدف ایجاد می شود، احساس بی ارزشی است. به خصوص اگر فرد باور داشته باشد که بهترین گذرگاه ممکن برای رسیدن به هدف را انتخاب کرده است. عامل پایین نیز می تواند در این احساس نقش داشته باشد. وقتی فرد به این باور می رسد که حتی برای انجام ساده ترین و یا مهم ترین تکالیف زندگیاش نمی تواند خود را برانیگزد، دچار احساس بی ارزشی می شود. افکار خودکشی و اقدام به خودکشی اساسا ناشی از مسود شدن هدف است. زمانی که یک نفر متوجه می شود مهم ترین هدف زندگی اش مسدود شده است، ممکن است گرفتار افکار خودکشی شود. علاوه بر این افکار خودکشی گرا خود را قادر به یافتن گذرگاه های دیگری نمی بینند و فاقد عامل لازم برای تولید اهداف جدیدتر و قابل دستیابی تر هستند. بنابراین در حالی که مسدود شدن هدف نقش اصلی در ایده خودکشی را ایفا می کند، افکار عامل و گذرگاه نیز تأثیر بسزایی دارند (اسنایدر، ۲۰۰۰). کاهش یا افزایش وزن و آشفتگی خواب اساساً با مسدود شدن اهداف رابطه دارد. این جلوه های رفتاری شکست در رسیدن به هد، با تجربه هیجانی منفی ناشی از ادراک شکست در ارتباط است. علاوه بر این عامل نقش مهمی در دو نشانه دارد. کاهش وزن با کاهش اشتها و انرژی رابطه دارد. به عبارتی افرادی که عامل پایین دارند ممکن است انرژی و انگیزه لازم برای فراهم کردن و خوردن غذا را نداشته باشند. بنابراین کاهش وزن ناشی از فقدان تمایل برای رفع حتی حیاتی ترین نیازهای اساسی فرد است. هم چنین ناتوانی در حفظ الگوی خواب کافی ممکن است با کاهش عامل رابطه داشته باشد. پرخوابی ممکن است ناشی ازکاهش سطح بهنجار انرژی داشته و بی خوابی ممکن است با نشخوارهای ذهنی در مورد اهداف مسدود شده ارتباط داشته باشد (اسنایدر، ۱۹۹۴).
۲-۲-۱۰-۲ عوامل زمینه ساز افسردگی بر طبق نظریه امید
از نظر اسنایدر (۲۰۰۰) عواملی وجود دارد که فرد را مستعد ابتلا به افسردگی بالینی می کند. این عوامل عبارتند از :
۱- مسدود شدن یک هدف مهم یا اساسی : از نظر اسنایدر (۱۹۹۴) هدف، باید حداقل اهمیت را داشته باشد تا بتواند بر تفکر عامل و گذرگاه و هم چنین واکنش های هیجانی تأثیر بگذارد. برای مثال فراهم کردن صبحانه، هدفی است که اهمیت نسبتا کمی دارد و برآورده نشدن آن واکنش هیجانی زیادی ایجاد نمی کند. اما اگر هدف مهمی مثل ازدواج یا کسب مدرک دانشگاهی محقق نشود تأثیر هیجانی بسیار عمیق تری خواهد داشت. ملامت و افسردگی با انسداد یا عدم تحقق اهدافی رابطه دارد که برای فرد اهمیت بسیار زیادی دارند. اهمیت هدف بر اساس نوع شخصیت فرد و ارزیابی ذهنی او مشخص می وشد. محققان نشان داده اند که برای ایجاد افسردگی عوامل فشارزا باید با آسیب پذیری شناختی و شخصیت فرد تعامل داشته باشد (اسنایدر، ۲۰۰۰). مثلا فردی با سبک شخصیتی پیوندجو ممکن است پس از مشاجره ای مختصر با همسرش افسرده شود و فردی که به طور متوسط شخصیت پیوندجو دارد ممکن است در مشاجرات شدیدتری دچار افسردگی شود. بنابراین بررسی سطح اهمیت رویداد برای فرد بسیار حائز اهمیت است.
اکثر افراد پس از تجربه رویدادهایی که به طور جهانی منفی و دارای اهمیت بسیار هستند (مثل زندانی شدن)، نشانه های افسردگی را بروز خواهند داد. اما رویدادهایی که چنین نیستند با آسیب پذیری های شناختی و شخصیت فرد تعامل خواهند داشت (اسنایدر، ۲۰۰۰).
۲- انتخاب اهدافی که رضایت بخش نیستند، هدف، یک پیامد مطلوب است که احتمال وقوع آن بیشتر از صفر و کمتر از صد در صد است.
انتخاب اهدافی که فرد از وقوع آن کاملاً مطمئن است یا اهدافی که تحقق آنها غیرممکن است، احتمال وقوع تجربه افسردگی را بیشتر می کند. اگر شانس صد در صد برای رسیدن به هدف وجود داشته باشد. این پیامد، واقعا یک هدف نیست مثلا فردی را در نظر بگیرید که هدف روزانه او این است که از رختخواب بلند شود و تمام روز تلویزیون تماشا کند. این هدف نسبتا ساده است (مگر مانعی مثل محدودیت های جسمی وجود داشته باشد). بنابراین نمی تواند عاطفه مثبت و احساس موفقیت را در فرد ایجاد کند. از دید نظریه پردازان امید، چنین هدفی پیامدهای هیجانی مثبت را به دنبال نخواهد داشت زیرا فقدان چالش در دستیابی به یک هدفف مزایای دستیابی به آن را کاهش می دهد (اسنایدر، ۱۹۹۴). تعیین چنین هدفی هیچ چالشی ایجاد نمی کند، بنابراین دستیابی به آن نیز انتشارات فرد از توانایی های خود در انجام تکالیف بعدی را تقویت نمی کند هم چنین انتخاب هدفی که احتمال دستیابی به آن صفر باشد نیز می تواند منجر به افسردگی شود. علاوه بر این وقتی زمان و انرژی برای رسیدن به اهداف غیرقابل دستیابی به هدر می رود فرصت تعیین اهداف جدید و واقع گرایانه محدود می شود و یا حتی از دست می رود بنابراین تعیین اهدافی که بسیار دشوار یا غیر ممکن هستند منجر به افسردگی می شود (اسنایدر، ۲۰۰۰).
۳- انتظار تعمیم یافته برای شکست، از دید نظریه پردازان امید فرایند و نتیجه نهایی تعقیب هدف، بر ادراکات بعدی فرد در مورد ارزش هدف و قابلیت های خود تأثیر می گذارد. به بیان ساده تر اگر افراد به هدف خود دست یابند، ادراک آنها از اینکه هدف به راستی ارزشمد است و آنها قابلیت های لازم را دارند، تقویت می شود (هم به طور کلی و هم در مورد این هدف بخصوص).
و اگر در دستیابی به هدف موفق نشوند شروع به نا ارزنده سازی هدف کرده و یا توانایی خود برای موفقیت را زیر سؤال می برند (هم به طور کلی و هم در مورد این هدف بخصوص). وقتی فرد مکرراً در دستیابی به اهداف موفق نشود، انتظار تعمیم یافتهای مزمن پایین است. چنین افرادی تنبل به نظر می رسند و به سختی می توانند خودشان را برای رسیدن به اهداف برانگیزند و همواره احساس خستگی می کنند. از دید نظریه پردازان امید این خستگی به ۳ دلیل مساله ساز است. اول اینکه چنین افرادی کمتر احتمال دارد به تعقیب اهداف بپردازند زیرا انرژی جسمانی و رونی لازم به دنبال کردن هدف را ندارند. دوم اینکه حتی اگر بر اثر شانس به هدف مطلوب خود دست یابند فاقد عامل لازم برای ارزش گذاری هدف هستند. سوم اینکه چنین افرادی نمی توانند از حرکت در مسیر اهدافشان لذت ببرند. بنابراین رابطه عامل و افسردگی دو طرفه است. عامل پایین، خطر افسردگی را افزایش می دهد و افسردگی عامل موجود را کاهش می دهد (اسنایدر، ۲۰۰۵).
۵- ناتوانی در ایجاد گذرگاه های کانی مولفه گذرگاه در نظریه امید شامل توانایی واقعی برای تولید مسیر به سمت هدف و مهم تر از آن، ادراک فرد از توانایی خود برای تولید این مسیرها است. بنابراین تفکر گذرگاه به دو طریق با افسردگی در ارتباط است. اول اینکه فرد نمی تواند مسیرهای مناسبی برای هدفش تولید کند و یا در صورت برخورد با مانع مسیر دیگری بیابد، دوم و مهم تر اینکه فرد باور دارد نمی تواند مسیرهای عملی موثری برای رسیدن به هدف تولید کند.
از نظر اسنایدر (۱۹۹۴)، ادراک و باور خود اسنادی فرد یک فرایند کلیدی است در حالی که معمولا توانایی واقعی و توانایی ادراک شده برای تولید گذرگاه به طور مثبت با هم رابطه دارند، بسیاری از مراجعان توانایی خود برای ایجاد گذرگاه ها را پایین تر از توانایی واقعی خود ادراک می کنند. این باور خود اسنادی منفی مانع حرکت به سمت هدف می شود، هر چند که فرد هدف مناسبی را تعیین کرده و عامل لازم برای شروع فعالیت را داشته باشد (اسنایدر، ۱۹۹۴).
از طرف دیگر ممکن است فرد این باور غلط را داشته باشد که تنها یک راه درست برای رسیدن به هدف وجود دارد. حتی در بهترین طرحها نیز ممکن است مشکلاتی وجود داشته باشد و مسیر انتخاب شده فرد را به سمت مقصد مطلوب هدایت نکند. افرادی که حاضر به تغییر مسیر و رها کردن مسیرهای قبلی نیستند، بیشتر در خطر افسردگی قرار دارند. بنابراین توانایی رها کردن مسیرهای غیرعملی و یافتن مسیرهای عملی جدید برای افزایش رضایت از زندگی و کاهش افسردگی حائز اهمیت است (پدروتی، لوپز و کریشوک، ۲۰۰۰).