امام علی (ع)علت تاخیر جنگ و نوشتن نامه های متعد د به معاویه را اینچنین بیان می نماید: «اگر تصور می کنید در جنگ با شامیان تردید دارم، هرگز چنین نیست. به خدا سوگند! هر روز که جنگ را به تاخیرمی اندازم برای آن است که آرزو دارم عده ای از آنها به ما ملحق شوند و هدایت گردند. و در لابلاى تاریکىها ، نور مرا نگریسته و به سوى من بشتابند که این بـراى من از کشتـار آنـان در راه گمراهى بهتر است ، گـرچه در ایـن صـورت نیز به جرم
گناهانشان گرفتارمىشوند». [۴۴۳]۱سپس در سخنی دیگر می فرماید: «به جان خودم سوگند! که در مبارزه با مخالفان حق و کسانى که در گمراهى و فساد غوطه ورند، لحظه ای مدارا و سستى نخواهم کرد».[۴۴۴]۲
شاید بتوان گفت که مهم ترین و سنگین ترین ضربه یی که بر حضرت علی(ع) و حکومت نوپای او وارد آمد و در نهایت منجر به شهادت امام شد، همین جنگ با معاویه و پیامدهای بعدی آن؛ مثل جریان حکمیت، خوارج و شهادت یاران امام مثل مالک اشتر و محمدبن ابی بکر بود. حتی در اواخر جنگ صفین که ماه های متوالی طول کشید و اوضاع بحرانی شد، معاویه ـ واقعاً یا از روی حیله ـ نامه ای به حضرت علی(ع) نوشت و برای کوتاه شدن غائله، از مصایب جنگ و پشیمانی های بعدی آن سخن راند و مجدداً حکومت شام را از امام درخواست کرد؛ ولی حضرت باز هم از اعطای حکومت شام به معاویه و نصب او به عنوان حاکم این منطقه خودداری ورزید.[۴۴۵]۳ و به او نوشت: « اینکه از من شام را خواستى، پس من نبودهام کسی که امروز ببخشم آنچه را که دیروز از تو منع کرده باز داشتهام. جنگ، من و ترا نهایتى است که هنوز به آن نرسیدهایم، و من اگر در راه خدا و جنگ با دشمنان او هفتاد بار کشته و زنده شوم از کوشش دست برندارم».[۴۴۶]۴
«حضرت علی (ع) در هر صورت خواستار تسلیم بدون قید و شرط معاویه می شود ولی راه ها را بر روی معاویه برای گرایش به هدایت نمی بندد.بدین ترتیب مجدداً معاویه تمام راه هایی را که ممکن بود اتحاد بین امت را حفظ کند و از خونریزی بیشتر جلوگیری شود،بست و جنگ ادامه یافت» [۴۴۷]۵، پس از درگیری های شدیدی که در لیله الحریر بین نیروهای امیر المومنین و معاویه رخ داد آثار پیروزی بر سپاه علی(ع)آشکار گردید،لشگر معاویه در هم شکسته شد و جنگ به مقر فرماندهی معاویه رسید ،امام (ع) سراپرده عظیم معاویه را به یارانش معرّفى کرده و آنان را براى در هم شکستن آن، با این خصوصیّت که شیطان در آن لانه گرفته است، ترغیب کرد.آخرین مقاومت ها توسط سپاه معاویه انجام می گرفت ، و امام نیز تلاش خود را در شدت بخشیدن به جنگ ادامه می داد و حاضر به سازش با استکبار نبودچرا که تلاش های خیر خواهانه وی توسط معاویه رد شده بود و او به راه حقیقت گردن ننهاده بود.معاویه نفس های آخرخود را می کشید که دشمن جهت رهایی از بحرانی که او را به کام مرگ و نابودی می کشاند،طرحی را به مرحله اجرا گذاشت که این طرح موجب تفرقه بین سپاه علی شد.[۴۴۸]۶
«جز امام علی (ع) و عده ای از یاران وی ، این مهم را تشخیص ندادند که معاویه بودکه طغیان نمود و نفاق وپراکندگی در میان مسلمانان ایجاد کرد و حال ، فریاد از دلسوزی و کتاب خدا می زند،مردم عراق با این حال اسلحه را زمین گذاشتند و امام علی (ع) را یاری نکردند و معاویه و عمروعاص در طرح خود موفق شدند،به طوری که تفرقه و از هم پاشیدگی در صفوف ارتش عراق حاصل شد و افراد از فرمانده خود با گستاخی تمام سر پیچی نمودندتا جایی که از حضرت خواستند که به مالک اشتر که نزدیک مَقرِّ فرماندهی معاویه می جنگید بخواهد جنگ را تمام کند و برگردد،آنهایی که از حضرت می خواستند که تن به سازش دهد ،هر چند در ظاهر پیشانی بر خاک ساییده بودندولی مردان دنیا بودند،آنها حسرت روزهای خوش خویش در روزگار عثمان را می خوردندکه پاداش ها و بخشش های زیادی به آنها می رسید.اینها دل هایشان با حقیقتی که امام علی (ع) آن را می طلبید هماهنگی نداشت.لذا حضرت را مجبور به پذیرفتن حکمیت نمودند».[۴۴۹]۱ «پس از امضای پیمان حکمیت ، اشعث بن قیس متن عهد نامه را بر قبایل عرضه داشت،امّا ناگهان از میان لشکر امام علی (ع)دو برادر به نام های جَعد و مَعدان فریاد برآوردند: ((لا حُکمَ اِلّا لِلّه))و به سرا پرده معاویه حمله کردند و کشته شدند.پس از آن از هر سو بانگ بر آمد:هیچ حکمی جز خدا را نشاید.در این میان برخی به علی(ع)گفتند: «وقتی به انتصاب داوران رضا دادیم ،گرفتار خطا و لغزش شدیم و اینک توبه کرده ایم و از آن رای برگشته ایم .تو نیز مانند ما برگرد،وگرنه از تو بیزاری می جوییم.»امام علی(ع)فرمود:پس از اعلام رضایت برگردم؟!مگر خداوند نفرموده به میثاق خود وفادار باشید؟! امّا این مردم از علی(ع)بیزاری جستند و به شرک او شهادت دادند.این گروه به جای ملامت خود و احساس گناه و ندامت ، امام علی(ع)راگناهکار دانستند و او را سرزنش کردند و علیه علی (ع) خروج کردند».[۴۵۰]۲
۵-۲-۳- پیکار با انحراف و استکبار فکری:
گروه سوم استکبار ، در دوران حکومت حضرت ، مستکبران سیاسی و طالبان قدرت و مقام نبودند، بلکه مستکبران فکری و کج اندیشانی بودند که فکر و عقیده باطل خود را حقیقت ناب و عین دیانت توصیف می کردند و در مقابل ، اندیشه و عقیده ناب حضرت را بر خلاف حقیقت و در حدّ کفر توصیف می کردند. و طغیان آنان از سر بصیرت نبود بلکه طغیان جهل بود ،جهل نسبت به روح قران ، سنّت پیامبر و سیره آن حضرت که با این جهالت خود، آب به آسیاب دشمن می ریختند و این معاویه بود که از چنین ا
ختلافی سود می برد. و چنین شکافی در جامعه بیش از همه برای امام علی (ع) دردناک بود که می دید مشکلی بر مشکلات جامعه اسلام افزوده شده و این خط فکری جدید ، قران را دستاویز خود کرده و در آینده نه چندان دور فاجعه ای بزرگ به بار خواهد آورد. به هر حال اینان جریانی بودند که نظر خود را بر خدا و کتاب خدا مقدم داشتند و افراد آن با خود خواهی و غرور جاهلانه و جمود و تعصب و تحجر، ضواهر دین را گرفتندو از حقایق و کنه دین غافل گشتند و از پیامبر و امام پیشی گرفتند و در مقابل امام صف کشیدند و با وی وارد جنگی بزرگ شدند و حضرت علی (ع) را از جنگ با معاویه باز داشتند. [۴۵۱]۱
اولین واکنش رسمی امام در مقابل این گروه ، شناخت مشکلات فکری و سیاسی آنها بود لذا نماینده خود عبدالله بن عباس را به مرکز تجمع آنان فرستادو در حکم خود به او سفارش نمود:«با آنان به قران مناظره نکن زیرا قران احتمالات بسیار در بر دارد ،تو می گویی و آنها نیز می گویند(ونهایتاً به جایی نمی رسید)بلکه با آنها با سنّت حجت بیاور و بحث کن،چرا که آنها هرگز در سنت گریز گاهی نمی یابند».[۴۵۲]۲
«پس از مذاکرات نماینده امام و خوارج و پاسخگویی امام به آنها تعدادی از خوارج ،حروراء را ترک کردند و به کوفه آمدند . و تعدادی از آنها هم محیط کوفه را جهت انجام فعالیت های خویش مناسب دیدند و با آمدن به کوفه اقدامات وسیعی را بر علیه امام علی (ع)،چه در نهان و چه در آشکار انجام دادند.در این بحران امام علی (ع) تا حد امکان با خوارج مدارا کرد.وی در حالی که در رأس حکومت بود و قدرت را در دست داشت ومی توانست از آغاز باآنهاازدرخشونت وارد شود،چنین نکردوآنهارابه زندان نیفکندوحتی سهمیه آنان را از بیت المال قطع نکرد». [۴۵۳]۳
لذا حضرت در این خصوص فرمود«ما حقوق آنان را قطع نمی کنیم و مانع ورودشان به مسجد نمی شویم و تا مادامی که عمل حرامی را مرتکب نشده و خونی را نریخته اند ، مزاحم آنها نمی شویم».[۴۵۴]۴
خوارج در ابتدای جریان و سازماندهی آرام بودندو فقط به بحث و مذاکره و انتقاد روی آوردند و امام علی (ع) نیز متقابلاً رفتاری ملایم با آنها داشت ولی کم کم خوارج سیاست خود را عوض کردند و راه آشوب و نا امن نمودن جامعه را پیشه خود ساختندوسپس به صورت مخفی کوفه را ترک کردندکه حضرت در خصوص فرار آنها از کوفه ضمن اینکه حرکت آنها را یک حرکت شیطانی قلمداد نمود،آنها را خارج شده از هدایت الهی معرفی کرد و تلویحاً وعده درگیری با آنها را به اصحاب خویش داد . خوارج راه نهروان را در پیش گرفتندو در آنجا اردو زدند در حالی که حضرت در صدد نابودی معاویه و انهدام حاکمیت او بود ، لذا فرمان بسیج عمومی را جهت اعزام به شام صادر نمودوضمن تشریح نتایج شوم حکمیت و اینکه مخالفت با نظر وی حاصلی جز خواری و پستی نداشته است خطاب به یارانش چنین فرمود:«خود را برای جنگ و حرکت با شامیان آماده نمایید و انشاءالله در صبح دوشنبه خود را در لشگر گاه حاضر کنید.»[۴۵۵]۱ و سپس طی نامه ای از خوارج نیز خواست که در این بسیج و حرکت که وی برای جنگ با معاویه خواهد داشت،او را همراهی و یاری کنندولی خوارج پاسخ رد دادند و مجدداً از وی خواستندکه اقرار به کفر نمایدوبعدتوبه کند. با وجود اینکه امام برای جنگ با معاویه آماده می شداخبار از نهروان حاکی از وخامت اوضاع و آشوب طلبی خوارج داشت در این هنگام دیگر صرفاً مساله عقیده و ابراز آن از سوی خوارج مطرح نبود بلکه صحبت از ناامنی،هرج و مرج،اختلال در نظم و امنیت جامعه و جنایاتی بس هولناک بودکه احساسات سپاه حضرت را کاملاًجریحه دار نمودوباعث شد،این فکر به وجود آید که ابتدا باید با خوارج جنگید،ولی حضرت در واقع هرگز نمی خواست مساله جنگ با معاویه را رها کند از اینرو حضرت جهت ارزیابی اوضاع ، نماینده ای را به سوی خوارج اعزام داشت و آنها را مجدداً دعوت به بازگشت کردولی آنها نماینده حضرت را به قتل رساندند و از امام خواستند که توبه کند،حضرت نیز از آنها قاتلین کشته شدگان توسط خوارج را خواست ولی خوارج رد کردندوگفتند:میان ما و تو جز شمشیر چیزی نیست.به هر ترتیب به جهت فضای وحشتی که خوارج ایجاد کرده بودند و همچنین به لحاظ جلوگیری از اشاعه و گسترش شورش در جامعه ، حضرت تصمیم گرفت،ابتدا مشکل خوارج را حل کندلذا لشگر عراق به قصد انهدام خوارج حرکت کردو با توجه به اینکه حضرت قبل از شروع جنگ برای دفعات متوالی ،خوارج را به بازگشت از موضع خود دعوت نمود ولی با این حال وقتی که اصحاب حضرت به او گفتندکه به ما تیر اندازی می شود؛حضرت فرمودند:شما دست نگه دارید [۴۵۶]۲،اصحاب سه دفعه این موضوع را مطرح کردندولی باز حضرت فرمودند که دست نگه داریدتا اینکه مردی از سپاه حضرت را نزد وی آوردنددر حالی که آغشته به خون بود،در اینجا بود که حضرت فرمودند:«الله اکبر،اکنون جنگ با آنان حلال شدپس بر این قوم حمله برید».[۴۵۷]۳ جنگ بیش از یک ساعت طول نکشید و تقریباً تمامی خوارج نابود شدند. و امام با آرامش و اعتماد به نفسی که داشت ،فرمود:«ای مردم! من چشم فتنه و فساد را کور کردم و غیر از من کسی جرات دفع آن فتنه و فساد را نداشت».[۴۵۸]۴
حضرت علی (ع) بعد از انهدام استکبار فکری ، مجدداً در صدد تقویت نیروی نظامی خود،جهت مبارزه با بنی امیه و
سرکرده آنها معاویه است ،لذا چنین می فرماید:«آگاه باشید!خداوند مرا به جنگ با سرکشان تجاوز کار،پیمان شکنان و فساد کنندگان در زمین فرمان داد.با ناکثان پیمان شکن جنگیدم،و با قاسطین تجاوز کار جهاد کردم،وما
رقین خارج شده ازدین را خوار و زبون ساختم و رهبر خوارج بانگ صاعقه ای قلبش را به تپش آورد و سینه اش را لرزاندوکارش را ساخت.حال تنها اندکی از سرکشان و ستمگران باقی ماندند، که اگر خداوند مرا باقی گذارد با حمله دیگری نابودشان خواهم کردو حکومت حق را در سراسر کشور اسلامی پایدار خواهم کرد. [۴۵۹]۱
بدین ترتیب امام علی(ع) در ماه رمضان سال چهلم هجری در ادامه استکبار ستیزی خود و با کوشش هر چه تمام تر ، لشکر خود را جهت جنگ با شیطان بزرگ معاویه بسیج کرد . امّا در نوزدهم رمضان به دست شقی ترین افراد ضربت خوردو در حالی که ۶۳ سال از عمر با برکت آن حضرت می گذشت ،روح مطهرش از این جهان به ملکوت اعلی رهسپار شد.
نتیجه اینکه امام علی (ع) در ایام عمر شریفش به تناسب شرایط و زمان، به انحاء مختلف بامستکبران برخورد لازم را می نمودند وتا پایان عمر لحظه ای از این فرهنگ استکبار ستیزی خود دست بر نداشتندو شراره های کینه های جاهلی را که نتیجه تکبر و خود پرستی بودخاموش نموده وبا سرکشان تجاوزگر و فساد کنندگان در زمین سخت مبارزه نمودند.
فصل ششم
نتیجه گیری
*نتایج
*پیشنهادات کاربردی
*پیشنهادات پژوهشی
۶-۱ – نتایج:
۱- استکبار در فرهنگ علوی و مبتنی بر موازین اخلاقی نهج البلاغه،محصول عدم معرفت صحیح نفس،عدم اهتمام به هدف غایی خلقت انسان و درک ناصواب از غرایز و گرایش های حاصل از آن است؛هر گاه انسان به ندای عقل در تعدیل و تصحیح تمنیّات و نفسانیات سامع نباشدلجام گسیختگی و طغیان غرایز خصوصاً حب ذات را در خود رقم می زند و این خود زمینه ساز سقوط وی در ورطه ی استکبار است.همچنین با توجه به آموزه های امام علی (ع) غفلت از فطرت و سرشت متعالی انسان به عنوان موهبتی که خداوند متعال در ذات او به ودیعه نهاده است زمینه های اسارت انسان را در حصار نفسانیات و رذایل اخلاقی من جمله کبر و استکبار فراهم می سازد.در حقیقت کبر ناشی از طغیان حب ذات است آن گاه که پا را از مدار عقلانیت فراتر نهد و فطرت را مغلوب سازد و خود ستایی و شیفتگی نفس را در فرد ظاهر سازد.
۲- در اندیشه متعالی مولی الموحدین شیطان مظهر کبر و استکبار محسوب می گردد بدین جهت که با خروج از محور توحیدو نفی ربوبیت تشریعی خداوند متعال در زمره مستکبرین و رانده درگاه شد بر این اساس مستکبرین از مصادیق مشرکان محسوب می شوند . زیرا از سویی با پیروی از حکومت نفس و حبّ نفس گرفتار شرک در ولایتندو از سویی با نفی توحید ربوبی تشریعی ذات مقدس خداوند،گرفتار شرک در ربوبیت اند.
۳- اصلی ترین علت استکبار، انحراف از خوددوستی به سوی خود پرستی است . فرد گرایی افراطی ،دین گریزی ، مادی گرایی و دنیا گرایی ،شهوت رانی و انحصار طلبی عواملی هستند که متأثر از خود پرستی انسان می باشند.
۴- هر چند استکبار در تعالیم نهج البلاغه بیشتر ناظر به رویکرد فردی است امّا سیره عملی و رفتار سیاسی امام، خلافت های بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) را از مصادیق بارز استکبار معرفی می نماید. این حکومت ها که محصول عصیان و طغیان در برابر حکم مُسلّم خداوند و رسول او بود ناشی از حب ذات ، زیاده خواهی و تمامیّت خواهی افرادی بود که از سر تمنیّات و نفسانیات ، علی رغم حکم خداوند، خلافت را به اجماع و شورا سپردند. بر این اساس می توان استنباط کرد که استکبار در نگاه امام علی (ع)علاوه بر مفهوم فردی یک آسیب اجتماعی ، سیاسی است و حکومت های جبار و ظالم از مصادیق اصلی استکبارند؛آن گونه که همچون سباع و درندگان از هر گونه تظلّم به زیر دستان خود ، دریغ نمی کنند.
۵- مبتنی بر مطالعات در اندیشه علوی می توان استنباط کرد که هرگاه فرد یا گروهی به طمع لذّات نفسانی از حدود اوامر و نواهی خداوند خارج گردد مستکبر است. بر این مبنا عرفان های الحادی نو ظهور همچون شیطان پرستی که حاکی از اوج طغیان غرایز حیوانی در بشریت امروزی است مصداق واقعی از استکبار در شاخه فردی و اجتماعی است. این رویکرد نشان می دهد که استکبار در کلام امام علی(ع)لایه های مختلفی دارد و عمق وبنای مفاهیم ناشی از آن،این رهیافت را به دست می دهد که امروزه صنعت،ثروت،قدرت،منصب و حتی دین به ابزارهایی بدل گشته تا انسان مغرور و طاغی گردد.عابد و زاهد نیز هرگاه عبادت خود را دستاویزی برای فخر فروشی بر مردم کند مغلوب نفس و در زمره مستکبرین است چنان چه امام علت اصلی طغیان شیطان و عصیان وی را عبادت طولانی او می دانند.
۶- با تجمیع و پیوند تعالیم قران کریم و آموزه های نهج البلاغه می توان گفت دنیای امروز همچون گذشته عرصه رویارویی مستکبرین و مستضعفین است،مستکبران تحت ولایت شیطان و مستضعفان در قالب صالحان و عابدان ، در دنیای امروز با گسترش ابزارهای شرک و طاغوت ، جولان حق و باطل فراختر گشته و در این راستا نظام های استکباری که حاصل به هم پیوستن مستکبرین در سر تا سر جهان کنونی است ظهوری از طغیان و سرکشی بشریت امروز و پذیرش ولایت طاغوت است که با تن دادن به فرهنگ استکباری و نفی اندیشه های توحیدی به مصاف حق می روندونظام سلطه را یاری می کنند. و در مقابل، اقلیتی که با پا نهادن بر طاغی شدن غریزه حب ذات سر تعظیم در مقابل خالق خود فرود آورده اند برای برپایی عدالت و نفی تَظلّم واستکبار تلاش می کنند.
۷- بر اساس آنچه عرضه شد استکبار در کلام نهج البلاغه نه تنها با مفاهیم امروزی آن سازگار است بلکه به صورت عمیق تر و دقیق تر به تبیین ریشه ها، تبعات و آثار آن در حوزه اخ
لاق فرد و اجتماع پرداخته به علاوه که سیره عملی امام حاکی از برنامه ریزی دقیق ایشان در جهت نفی هر گونه استکبار و مبارزه با آن بوده است.
۶-۲ - پیشنهادات کاربردی:
با توجه به یافته های تحقیق، پیشنهادات زیر ارائه می گردد :
۱- شناساندن مفهوم خودبرتربینی(کبر)ازطریق کتابهای درسی به دانش آموزان ورسانه های جمعی به مردم.
۲-بررسی مفهوم خودبرتربینی(کبر)درحوزه های دینی ودانشگاه ها وشناساندن آن به دانشجویان وطلّاب.
۳- شناساندن و بررسی مفهوم حبّ ذات به اقشار مردم
۴- رشد و توسعه فرهنگی و اقتصادی بر پایه فطرت وارزشهای انسانی .
۵- پرداختن به مفاهیم دینی و اخلاقی به عنوان برنامه زندگی بشری .
۶- بهتر است برای حفظ وحدت و یکپارچگی ، ارزشهای جهانی که بر پایه فطرت و عقل و منطق هستند مورد تأکید قرار گیرند.
۷- ارتقاء سطح اخلاق در جامعه با برنامه های متنوع اخلاقی و پخش سخنرانی های حضرات آیات پیرامون مسایل اخلاقی خصوصاً کبر که ریشه همه رذایل اخلاقی است.
ویژگی های استکبار و آثار آن درآموزه های امام علی(ع)۹۳۶