در حدود ۱ تا ۲ درصد جمعیت کشورها را کودکان با بهره هوشی کمتر از ۷۰ یعنی افراد کمتوان ذهنی تشکیل می دهند(میلانی فر،۱۳۸۶). با توجه به نتایج سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۰ کشور ایران ٧۵١۴٩۶۶٩ جمعیت دارد. بر اساس فرمول فوق می توان تخمین زد در حدود ۷۵۰ هزار تا یک میلیون و نیم نفر کمتوان ذهنی خواهیم داشت.
گروه دوم: دانشآموزان نابینا و نیمهبینا؛
دانشآموز کم بینا[۳۴] (دچار آسیبدیدگی خفیف تا متوسط)
دانشآموزی است که میزان باقی مانده بینایی او با بهره گرفتن از وسایل کمک بینایی به حدی کم و محدود است که قادر به استفاده از خطوط کتابهای عادی نبوده و برخورداری وی از آموزش، مستلزم استفاده از کتاب های درشت خط است. حداکثر حدت بینایی اصلاح شده چنین کودکان و دانشآموزانی از ۲۰/۲۰۰(بیست/ دویستم) بیشتر و از۲۰/۷۰ (بیست/ هفتادم) کمتر است (سازمان آموزش و پرورش استثنایی، ۱۳۹۱).
دانشآموز نابینا[۳۵] (دچار آسیبدیدگی شدید تا عمیق)
دانشآموزی است که فاقد بینایی بوده و یا میزان باقی مانده بینایی او علیرغم استفاده از وسایل کمک بینایی به حدی کم و محدود باشد که ایجاب می کند آموزش او از طریق روشهای آموزشی ویژه نابینایان و خط بریل صورت پذیرد، حداکثر بینایی اصلاح شده چنین دانشآموزانی از ۲۰۰ / ۲۰ ( بیست/دویستم) کمتر بوده و یا زاویه دیدشان در بزرگترین قطر از ۲۰ درجه، بیشتر نیست (سازمان آموزش و پرورش استثنایی، ۱۳۹۱).
شیوع کمبینایی و نابینایی:
به گزارش سازمان جهانی بهداشت در سال ۱۹۹۵ شیوع نابینایی در جهان۷/۰ % است(دیکینسون[۳۶]، ۱۹۹۸). شیوع نابینایی در سنین نوزادی تا چهارده سالگی، ۸ نفر در ۱۰۰۰۰ نفر بوده و با افزایش سن این نسبت افزایش یافته است تا در سن ۶۰ سالگی به ۴۴ در هزار نفر می رسد (تایل فورس و نگرل[۳۷]، ۱۹۹۹). به طور تقریبی ۵/۰تا ۸/۰ درصد از جمعیـت ایـران به طور قانونی نابینا هستند. تقریبا ۱۰ درصد افرادی که بـه عنوان نابینای قانونی طبقه بندی می شوند بینایی مفید ندارند و به کلی نابینا هستند (جعفری و همکاران، ۱۳۹۱؛ به نقل از محمدی قلعه تکی، قمرانی و برمک، ۱۳۹۳).
طبق برآورد سازمان بهداشت جهانی، در هر ۵ ثانیه یک نفر در دنیا نابینا می شود. بر این اساس، در سال ۲۰۰۴ حدود ۴۰ تا ۴۵ میلیون نفر نابینا و بیش از ۳ برابر این رقم، فرد دچار ضعف بینایی در جهان وجود داشته است که بخش عظیمی از آنان مربوط به کشورهای کم درآمد بوده اند (سوری، جوادی، ربانیخواه، دلاوری و ژارسیکیا، ۱۳۸۴). شیوع کم بینایی و نابینایی را حداکثر۱/۳ درصد گزارش کردند. طبق تخمین سازمان بهداشت جهان، حدود ۱۸۱ میلیون نفر در سراسر جهان از اختلاف دید رنج می برند که ۴۵ میلیون نفر از آنان کاهش شدید دید در حد کوری دارند. انتظار می رود در صورت عدم پیشگیری و درمان مناسب تا سال ۲۰۲۰، این تعداد به ۵۴ میلیون برسد. در حدود ۹۰ درصد از افراد نابینا جهان در کشورهای در حال توسعه به خصوص آسیا و آفریقا زندگی می کنند که بیشتر آن ها در اجتماعات کمتوان روستایی و مناطق پرجمعیت شهری تمرکز یافته اند. این درحالی است که ۸۰ درصد موارد، قابل پیشگیری و یا قابل درمان می باشد. عوارض اجتماعی و اقتصادی دید کم و نابینایی شامل کاهش توجه به کیفیت زندگی، کاهش تولید و صرف هزینه های گزاف بهداشتی برای مراقبت این افراد، بسیار قابل ملاحظه است (سوری و همکاران، ۱۳۸۴).
علل نابینایی و کم بینایی:
میزان شیوع کمبینایی و نابینایی به عوامل مختلفی مانند سن، جنس، نژاد، منطقه جغرافیایی و شرایط اقتصادی و اجتماعی و محیطی بستگی دارد و لذا گزارشهای متفاوتی از خصوصیات مبتلایان و علل به وجودآورنده کمبینایی و نابینایی ارائه شده است.
در کشورهای در حال توسعه بیشترین علل دید کم و نابینایی، کاتاراکت، گلوکوم، بیماری های شبکیه و بیماریهای عفونی هستند، حال آن که در کشورهای پیشرفته صنعتی مهمترین علل کاهش دید در سنین بالا دژنراسیون ماکوال وابسته به سن و در سنین فعال کاری، رتینوپاتی دیابتی می باشد (بشارتی، میرآتشی، شجاع، عزالدینی ادرکانی، ۱۳۸۴).
سازمان بهداشت جهانی برآورد نموده است که ۸۰% موارد کوری در کشورهای در حال توسعه قابل اجتناب می باشد. در این کشورها کاتاراکت (آب مروارید) عامل اصلی کوری است. ولی گلوکوم (آب سیاه)، تراخم، جذام، انکوسرکیازیس، گزروفتالمی(خشکی چشم) و ترما (ضربه) نیز جزو عوامل مهم هستند که در بسیاری از آن ها نقش علل ژنتیکی ثابت شده است. به طور کلی بر اهمیت علل ژنتیک به طور روز افزونی اضافه می شود (بشارتی و همکاران، ۱۳۸۵).
نحوه انتقال ژنتیکی بیماریهای مختلف متفاوت می باشد به عنوان مثال بیماری رتینیت پیگمانتر[۳۸] یکی از مهمترین علل نابینایی می باشد که تا کنون ۳۲ ژن مختلف در ارتباط با این بیماری شناخته شده است ولی علی رغم تنوع ژنتیکی نتیجه تمامی آن ها یکسان و به صورت مرگ فتورسپتورها (گیرنده های نوری) و نابینایی بروز می نماید. این بیماری به اشکال مختلف ژنتیکی مانند اتوزوم غالب، اتوزوم مغلوب و یا وابسته به جنس مغلوب منتقل می گردد. مطالعات ژنتیکی می تواند نوع .RP و اعضای مبتلای فامیل را مشخص نماید (بشارتی و همکاران، ۱۳۸۵).
همینطور در مورد آب مروارید که از علل اصلی کوری در طفولیت است، تاکنون چندین ژن مسئوول شناسایی شده است. آب مروارید می تواند به صور مختلف ژنتیکی مانند اتووزوم غالب یا اتوزوم مغلوب انتقال یابد. نحوه انتقال ژنتیکی بعضی دیگر از بیماری های منجر به نابینایی مشخصتر می باشد که به عنوان نمونه می توان به آب سیاه اشاره نمود که دومین علت شایع کوری دو طرفه در کشورهای غربی بوده و به صورت اتوزوم منتقل می شود. این بیماری نیز از نظر ژنتیکی هتروژن بوده و تاکنون حداقل ۸ لوکوس مختلف به آب سیاه مرتبط دانسته شده است (بشارتی و همکاران،۱۳۸۵).
اختلالات بینایی به طور کلی می تواند به صورت بیماری منفرد بروز کرده و یا همراه با سایر ناهنجاری های مادر زادی باشد که هر دو این موارد به عنوان موارد لزوم انجام مشاوره ژنتیک در نظر گرفته می شوند. اصولاً سیر مشاوره ژنتیکی شامل چهار بخش اصلی تشخیص، مشاوره اطلاعاتی، مشاوره حمایتی و پیگیری می باشد. بنابراین اولین و اساسی ترین هدف در مشاوره، تشخیص دقیق بیماری است (بشارتی و همکاران،۱۳۸۵).
نابینایی در کودکان
نابینایی در میان کودکان به ندرت مشاهده می گردد و به ازای هر ۱۰ فرد بالغ نابینا، تنها یک کودک از این اختلال رنج می برد. البته چون کودک مبتلا در طول زندگی خود با فقدان بینایی روبه رو می گردد، سال های ابتلا به نابینایی در کودکان مبتلا معادل با بیماری آب مروارید درمان نشده بالغین که طبق آمار جهانی ۴۸ درصد موارد نابینایی را به خود اختصاص می دهد، می باشد. شیوع نابینایی در کودکان با وضعیت اقتصادی خانوار و میزان مرگ و میر اطفال کوچکتر از پنج سال در جمعیت مورد بررسی متناسب است. در کشورهای پر درآمد با مرگ و میر محدود اطفال، شیوع نابینایی کودکان ۳/۰ مورد در هزار کودک و در کشورهای کم درآمد با مرگ و میر بالای اطفال، شیوع نابینایی ۵/۱ مورد در هزار کودک می باشد (بشارتی و همکاران، ۱۳۸۵).
آمارها مبـین ایـن موضـوع هستند که یک میلیون و پانصد هزار نفر کودک نابینا در جهـان وجود دارد که به طـور تقریبـی ۱ میلیون نفر از این کودکان در آسیا و رقمی حدود ۳۰۰ هزار نفر کودک در کشورهای آفریقایی زندگی می کنند. هر ساله بین ۱ تـا ۵۰۰ هـزار نفـر در جهان نابینا می شوند کـه ۶۰ درصـد آن ها بین سنین یک تا دو سـال اول زنـدگی، جــان خــود را از دســت مــی دهند. ۹۰ درصد کودکان نابینـا بـه مدرسـه نمـــی رونـــد و از تحـــصیل محـــروم هستند. در هردقیقه یک کودک در جهان نابینا می شود(یکتامرام و نظمده، ۱۳۸۸).
در اطفال محاسبه دقیق شیوع نابینایی دشوار است و به منظور برآورد دقیق شیوع، نسبت بالایی از جمعیت باید مورد بررسی قرار گیرند. بدین جهت در کشورهای در حال توسعه، اغلب علل نابینایی در مدارس نابینایان مورد بررسی قرار میگیرند. با این اقدام تعدادی زیادی کودک نابینا، هم زمان معاینه می شوند، اما باید توجه داشت که همه کودکان نابینا در این مدارس حضور نداشته و در کشورهای در حال توسعه تنها ۱۰ درصد کودکان نابینا به مدرسه می روند. علاوه بر آن، کودکانی که در مدارس نابینایان پذیرش میشوند به لحاظ جسمی سالم بوده و مشکل دیگری غیر از نابینایی ندارند، بنابراین افرادی که علاوه بر نابینایی از کم توانیت های دیگر رنج می برند، مورد معاینه قرار نمی گیرند (بشارتی و همکاران، ۱۳۸۵).
گروه سوم: دانشآموز آسیب دیده شنوایی
شـنوایی حسـی کلیـدی در رشـد ارتبـاط و ارتبـاط، اساس یادگیری است. کودکی که نتواند ارتبـاط برقـرار کند، نمی تواند یاد بگیرد و به این ترتیب رشد شخصی و اجتماعی او دچار آسیب جدی خواهـد شـد، تقریبـاً ۹۰ درصد اطلاعاتی که کودک دریافت می کنـد از طریـق اصواتی است که به طور تصادفی می شنود. از طرفی ۳۰ درصد کودکانی که دچار مشکلات یادگیری می شوند به نوعی دچار کم شنوایی هستند (یوشیکاوا، آکیدا، کد و کوبیاشی ، ۲۰۰۴)و آسیب شنوایی موجب نوعی تنبلـی غیرواقعی و عقبماندگی هنی کاذب تحصیلی مـی شـود (فرج اللهی، سرمدی و تقـدیری نـوش آبـادی، ۱۳۸۸).
دانشآموزانی که دچار آسیبدیدگی شنوایی هستند از اطلاعات، توضـیحات، توصـیفات و دستـورالعملهـا بـی بهـره میمانند. این افراد نمـیتواننـد مفـاهیم و اطلاعـات مربوط به زبان را در خود پرورش دهند. بنابراین هریک از این مهارتهای زبانی به صورت زنجیروار بر مهارت بعد از خود تاثیرگذراست. فرد مبتلا به ضایعه شنوایی نمی توانـد از راه شنیدن و گوش دادن زبان خود را توسـعه دهـد، در نتیجـه توانـایی وی در توسـعه مفـاهیم، تحـت تـاثیر چنـین نقیصهای قرار خواهد گرفت. لذا با توجه به کمبود گنجینه و خزانه لغات در این افراد نسبت به همسالان عـادی خـود نقص آشکاری در زبان شفاهی و نوشتاری محرز میگردد (شریفی، ۱۳۸۸؛ به نقل از جارچیان، ۱۳۹۲).
دانشآموز کم شنوا (دچار آسیبدیدگی خفیف تا متوسط)
دانشآموزی است که میزان باقی مانده شنوایی او با بهره گرفتن از وسایل کمکشنوایی و بهرهگیری از راهنماییهای آموزشی برای دریافت مطالب شنیداری و گفتاری کافی بوده و افت شنوایی وی بین ۳۵ تا ۷۰ دسی بل است (سازمان آموزش و پرورش استثنایی، ۱۳۹۱).
دانشآموز ناشنوا (دچار آسیبدیدگی شدید تا عمیق)
دانشآموزی است که با میزان باقی مانده شنوایی خود، علی رغم استفاده از وسایل کمک شنوایی، نتواند گفتار دیگران را از طریق حس شنوایی پردازش کند. به عبارت دیگر، میزان افت شنوایی وی ۷۰ دسی بل یا بیشتر بوده و لذا از فراگیری زبان پیرامون خود از طریق حس شنوایی، محروم است (سازمان آموزش و پرورش استثنایی، ۱۳۹۱).
آسیب شنوایی شـرایط چنـد وجهـی اسـت کـه دارای جنبههای مختلف پزشکی و اجتماعی مـی باشـد. کودکـان سخت شنوا و ناشنوا علاوه بر تجربه موانع ارتباطی، نسـبت بـه کودکـان شـنوا، اغلـب بیشـتر قربـانی سـوء اسـتفاده جسمانی، عاطفی و جنسی قرار می گیرنـد کـه ایـن مسـأله احتمال بروز مشکلات سـلامت روان را در طـول زنـدگی آن ها افزایش می دهد (محمدی قلعه تکی و همکاران، ۱۳۹۳).
گروه چهارم: دانشآموز دارای اختلال رفتاری – هیجانی
دانشآموزی است که پاسخ های رفتاری- هیجانی او در مدرسه به صورت مستمر با هنجارهای پذیرفته شده بر اساس سن، جنسیت، قومیت یا فرهنگ، تفاوت معنی داری با همسالان خود دارد، به گونه ای که بدون داشتن آسیب دیدگی هوشی، حسی یا جسمی بر عملکرد تحصیلی، رفتار کلاسی، مراقبت از خود، روابط اجتماعی، سازگاری شخصی و سازگاری شغلی او اثر بگذارد (سازمان آموزش و پرورش استثنایی، ۱۳۹۱). منظور از مشکلات رفتاری، کلیه رفتار های تکراری، غیر عادی و آزاردهنده نظیر مکیدن انگشت، ناخن جویدن، تیک، لکنت زبان، کتک کاری، قشقرق راه انداختن و… است که باعث اختلال در کارکرد فرد و خانواده شده (رواقی و همکاران، ۱۳۸۱؛ به نقل از خدام، مدانلو، ضیایی و کشتکار، ۱۳۸۸) و آثار منفی بر یادگیری، ارتباط و کارایی اجتماعی آنان دارد (شمس، امامی پور و صدرالسادات، ۱۳۸۳؛ به نقل از خدام و همکاران، ۱۳۸۸).
اختلالات هیجانی- رفتاری به شرایطی اطلاق می شود که در آن پاسخ های هیجانی و رفتاری در مدرسه با هیجان های فرهنگی، سنتی، و قومی تفاوت داشته باشد؛ به طوریکه در عملکرد تحصیلی فرد، مراقبت از خود، روابط اجتماعی، سازگاری فردی، رفتار درکلاس، و سازگاری در محیط کار نیز تأثیر منفی داشته باشد. اغلب کودکان با اختلالات رفتاری احساسات منفی دارند و با دیگران بدرفتاری می کنند. در بیشتر موارد، معلمان و همکلاسیها آن ها را طرد می کنند، در نتیجه فرصتهای آموزشی آنان کاهش می یابد (براون و پرسی[۳۹]، ۲۰۰۷) به رغم مشکلات فراوانی که این کودکان با آن مواجه اند، بیشتر آن ها تا سال ها پس از ورود به مدرسه شناسایی نمی شوند مگر اینکه اختلالات رفتاری و مشکلات تحصیلی آنان تشدید شود (هارتسوگ[۴۰]، ۱۹۹۵؛ به نقل از رجب پور فرخانی و جهانشاهی،۱۳۹۰). این کودکان در مقایسه با همسالان بهنجار خود در جنبههای مهم زندگی محدودیت دارند و در تعاملات اجتماعی با مشکلات جدی مواجهاند. ناتواناییهای این کودکان از رفتارهای آن ها ناشی می شود (والکر[۴۱]، ۱۹۹۸؛ به نقل از رجب پور فرخانی و جهانشاهی، ۱۳۹۰).
شیوع اختلال رفتاری – هیجانی:
آمار مربوط به شیوع این عارضه در جوامع مختلف بین ۸/ ۱۱ % تا ۷/۲۵ % متغیر است و تأثیر عواملی همچون سن، جنس، ساختار و وضعیت اقتصادی اجتماعی خانواده در بروز آن مطرح گردیده است (تادس، کبده، تججن و آلم[۴۲]، ۱۹۹۹؛ به نقل از خدام و همکاران، ۱۳۸۸). شواهد نشان می دهد بسیاری از موارد مشکلات رفتاری و روانی به صورت خفیف در کودکان وجود دارد، بدون آن که توسط خانواده یا معلم تشخیص داده شود و تنها زمانی که به علل مختلفی که مرتبط با کودک و شیوه برخورد اطرافیان با وی و بروز بحرانهایی چون مرگ و طلاق والدین، مشکلات مدرسه و … است تشدید شده و تظاهر می یابد و به دلیل عدم تشخیص و درمان به موقع منجر به عواقب نامطلوب در سنین کودکی نظیر افت عملکرد تحصیلی، عدم تبعیت از والدین و مشکلات تعاملی و در زندگی بزرگسالی نظیر بزهکاری، حادثه پذیری، سوء مصرف مواد می شود (کاپلان و سادوک، ۲۰۰۵؛ به نقل از خدام و همکاران، ۱۳۸۸). آنچه مسلم است شناسایی افراد در معرض خطر از اهمیت ویژه ای برخوردار است و در این راستا تنها تمرکز بر خود کودک کافی نیست. مطالعات انجام شده نشان داده است اختلال رفتاری، حاصل تعامل کودک با محیط اطراف وی است و بنابراین باید در زمینه بافت خانواده ، همسالان، مدرسه و جامعه مورد بررسی قرار گیرد (شمس، امامی پور و صدرالسادات، ۱۳۸۳؛ به نقل از خدام و همکاران، ۱۳۸۸).
گروه پنجم: دانشآموز دارای مشکلات ویژه یادگیری
دانشآموزی است که اختلالهایی در یادگیری و شناخت دارد و این اختلال روی دامنه نسبتاً محدودی از درسها و عملکردهای او تاثیر میگذارد. این اختلال اکتسابی نیست و دانشآموز برای دستیابی به سازگاری، انطباق و موفقیت در برنامه آموزشی کلاس عادی، نیازمند دریافت آموزشهای ترمیمی پاره وقت از مراکز آموزشی و توان بخشی مشکلات ویژه یادگیری می باشد (سازمان آموزش و پرورش استثنایی، ۱۳۹۱).
کمتوانیهای یادگیری[۴۳]، یکی از بزرگترین و شاید جنجال برانگیزترین مقولههای آموزش و پرورش استثنایی است. اختلال یادگیری در ایالات متحده آمریکا اصطلاحی برای توصیف کودکانی است که در رشد زبان و مهارتهای ارتباطی، دارای اختلال هستند. کودکانی که مشکلات یادگیری آن ها در درجه ی اول به علت نقص بینایی، شنوایی، حرکتی و یا مشکلات هیجانی، محدودیت فرهنگی یا کم توانی ذهنی کلی است، جزء این گروه محسوب نمی شوند (فلتچر ، ریدلیون، فاچس و بارنس[۴۴]، ۲۰۰۷ ). این دسته از کودکان و نوجوانان با اینکه هوششان پایینتر از همکلاسیهایشان نیست، ظاهری طبیعی دارند، رشد، وزن و قدشان طبیعی است و مثل سایر کودکان بازی میکنند؛ اما در فعالیتهایی چون خواندن، نوشتن، سخن گفتن و فهم ریاضی دچار مشکل بوده، در انجام تکالیف مدرسه دچار اشکال جدی می باشند (داکرل و مک شین[۴۵]، ۲۰۰۸؛ به نقل از نریمانی و رجبی، ۱۳۸۴). امروزه، بزرگترین گروه کودکان استثنایی را که در تمام مدارس استثنایی ثبت نام می شوند (حدود ۴۰ درصد از کل ) کودکان دچار ناتوانیهای ویژه یادگیری تشکیل می دهند(کیرک، گالاگ، کلیمان و آناستاسیو[۴۶]، ۱۹۹۹؛ به نقل از زاهد، رجبی و امیدی، ۱۳۹۱). اختلالات یادگیری در کودک و نوجوان مشخص است که با پیشرفت تحصیلی پایین در خواندن، بیان کتبی، یا ریاضیات بیشتر در رابطه است تا با توانایی هوشی کلی کودک. کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری در برخی از زمینه های تحصیلی توان رقابت با همتاهای خود را ندارند، در حالیکه در بعضی موضوعات بر همتاها برتری هم دارند. مشکلات یادگیری منجر به عدم پیشرفت تحصیلی می گردد که با توجه به توان کودک و نیز فرصت هایی که برای یادگیری بیشتر دارد غیر منتظره است. وقتی آزمون پیشرفت تحصیلی همراه با توانایی هوشی انجام بگیرد، این ارزیابی روانی آموزشی می تواند به شناخت مسائل یادگیری بینجامد. مسائل یادگیری در کودک و نوجوان که به این طریق شناسایی می شود، استحقاق خدمات آموزشی در سیستم مدارس عمومی را دارد (سادوک و سادوک،۲۰۰۷؛ ترجمه پور افکاری، ۱۳۸۸). اختلالات یادگیری غالباً در پیشرفت کودک در مدرسه وضع دردناکی پیش می آورد و در برخی موارد، به ضعف روحیه، احترام به نفس پایین، احساس ناکامی مزمن، و روابط ضعیف با همتاها منجر می شود (سادوک و سادوک،۲۰۰۷؛ ترجمه پور افکاری، ۱۳۸۸).
شیوع اختلالات یادگیری:
هالاهان[۴۷]( ۲۰۰۵ ؛ به نقل از حاجلو و رضایی شریف، ۱۳۹۰) میزان شیوع ناتوانی های یادگیری را در نقاط مختلف جهان بین ۳ تا ۱۲ درصد گزارش کرده اند. مرویان حسینی (۱۳۷۶؛ به نقل از زاهد و همکاران ،۱۳۹۱) میزان شیوع اختلالات یادگیری را ۸ درصد و نریمانی و رجبی (۱۳۸۴) میزان شیوع این اختلالات را ۱۳ درصد گزارش نموده اند.
ناتوانیهای یادگیری سبب ایجاد مشکلاتی در زمینه های اجتماعی، هیجانی و تحصیلی برای دانشآموزان می شود (فریلیچ و شتمن[۴۸]،۲۰۱۰) که فهم کامل آن نیازمند توجه به حوزه های اجتماعی، عاطفی و رفتاری زندگی فرد است (لرنر[۴۹]، ۱۹۹۷؛ به نقل از زاهد و همکاران، ۱۳۹۱).
اختلالات یادگیری حداقل ۵ درصد کودکان دانشآموز را تحت تاثیر قرار می دهد (کاپلان و سادوک،۲۰۰۷؛ ترجمه پور افکاری، ۱۳۸۸).
انواع اختلالات یادگیری:
پس مبارزه با این آفت باید به نحوی صورت گیرد که هم آفت در حد چشمگیری کنترل شود و هم اثرات بد و ناخواستهی آن روی محیطزیست و سلامت مصرف کنندگان به حداقل ممکن برسد. دستیابی به چنین اهدافی زمانی میسر میگردد که آفت پایش شده و بهترین زمان برای مبارزهی شیمیایی علیه آن تعیین گردد.
پایش آفات یکی از بخشهای اصلی مدیریت تلفیقی آفات است و میتواند زمان پدیدار شدن نسلها، مراحل مختلف زیستی در هر نسل و روند زندگی و فعالیت آفات را مشخص کند. اگر پایش دقیق باشد، میتوان از آن در پیشآگاهی از خسارت و مبارزه با آفت استفادهی بسیاری نمود (فادامیرو[۲]، ۲۰۰۴). بدون داشتن پیشآگاهی، قضاوت در مورد استفاده از سموم شیمیایی کاری مشکل است.
کارآمدی پیشآگاهی بیشتر به نوع پایش بستگی دارد. تلههای فرمونی ابزارهای بسیار سودمندی برای پایش روند زیستی و خسارت آفات میباشند. بهطور معمول حشرات در طبیعت به کمک مواد شیمیایی با هم ارتباط برقرار میسازند. برای نمونه در مراحل جفتیابی و جفتگیری یکی از جفتها اقدام به پراکندن مواد شیمیایی در طبیعت میکند و جنس مخالف با دریافت این مواد به سمت منبع پراکنش میرود. امروزه در بسیاری از حشرات این مواد شناخته شده و در آزمایشگاهها به طور مصنوعی ساخته شدهاند. بنابراین میتوان از این مواد در قالب تلههای فرمونی جنسی جهت بررسی روند زندگی آفت در یک محیط بهره برد و زمان پدیدار شدن نسلها، مراحل مختلف زیستی هر نسل آن و اوج خروج حشرات کامل را پایش کرد. سرانجام با پایش آفت و پیشآگاهی روند زیستی و خسارت آن میتوان زمان مبارزهی شیمیایی علیه آفت را به نحو دقیقتری تعیین و از تعداد دفعات سمپاشیهای غیر ضروری جلوگیری کرد. این امر منجر به حفاظت بهتر محصول، کاهش مصرف سموم و کاهش هزینههای اقتصادی برای کشاورزان خواهد شد (ویتزگال[۳] و همکاران، ۲۰۰۰).
این تحقیق در همین راستا در منطقهی بیضای فارس برای دستیابی به اهداف زیر پایهریزی گردید:
تعیین تعداد نسل کرم خوشهخوار انگور.
تعیین زمان پدیدار شدن نخستین حشرات کامل در نسلهای مختلف بهویژه برای نسل اول.
تعیین زمان اوج پرواز حشرات کامل در نسلهای مختلف.
یافتن ارتباط منطقی میان دمای محیط و زمان پدیدار شدن نخستین حشرات کامل و اوج پرواز آن ها.
با انجام این تحقیق و دستیابی به اهداف یاد شده میتوان زمان مبارزهی شیمیایی با کرم خوشهخوار انگور را به صورت دقیقتر پیشبینی و به باغداران توصیه نمود.
فصل دوم
مبانی نظری و پژوهشهای پیشین
۲- ۱- انگور
انگور در زمرهی گیاهانی است که بشر آن را از دوران شروع کشاورزی و حتی دوران ماقبل تاریخ شناخته و مورد استفاده قرار داده است. در مورد دیرینگی انگور دو نظریه وجود دارد؛ عدهای معتقدند که انگور به صورت خودرو در جنگلها وجود داشته و پیش از پیدایش غلات، انسانهای نخستین از برگ و میوهی آن استفاده میکردهاند. اما عدهای دیگر، دیرینگی انگور را در حدود ۶ تا ۷ هزار سال تخمین میزنند. کاشت انگور در ایران حداقل ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح آغاز گردیده است. نام علمی آنVitis vinifera (Linneaus, 1758) میباشد و جایگاه سیستماتیکی آن در جدول ۲-۱ آورده شده است.
۴-۲۰: شاخص برداشت غوزه های فرعی:
در جدول تجزیه واریانس شاخص برداشت غوزه های فرعی تحت تأثیر آبیاری، اثر متقابل آبیاری و زئولیت و اثر متقابل آبیاری، زئولیت و سالیسیلیک اسید در سطح آماری یک درصد و تحت تأثیر سطوح مختلف مصرف زئولیت و اثر متقابل زئولیت و سالیسیلیک اسید در سطح آماری پنج درصد معنی دار شد ولی مصرف سالیسیلیک اسید و اثر متقابل آبیاری و سالیسیلیک اسید از نظر آماری تأتیر معنی داری روی آن نداشت (جدول۴-۱۷). طبق نتایج جدول مقایسه میانگین اثرات اصلی مشاهده شد که شاخص برداشت غوزه های فرعی در سطوح مختلف تنش آبی با افزایش شدت تنش میزان آن نیز افزایش نشان می دهد به طوری که بیشترین و کمترین شاخص برداشت غوزه های فرعی با میانگین ۵۷/۳۲ و ۸۱/۲۹ درصد به ترتیب مربوط به تیمارهای آبیاری بر اساس ۷۰ و ۱۰۰ درصد نیاز آبی گیاه بود (جدول۴-۱۸). در سطوح مختلف مصرف زئولیت مشاهده شد که با افزایش میزان مصرف زئولیت شاخص برداشت غوزه های فرعی کاهش می یابد به طوری که بیشترین شاخص برداشت غوزه های فرعی با میانگین ۷۷/۳۱ درصد مربوط به تیمار عدم مصرف زئولیت و کمترین شاخص برداشت غوزه های فرعی با میانگین ۹۱/۲۸ درصد مربوط به تیمار مصرف ۸ تن در هکتار زئولیت مشاهده شد (جدول۴-۱۸). مصرف سالیسیلیک اسید نیز بر شاخص برداشت غوزه های فرعی اثر مثبت داشته و بیشترین شاخص برداشت غوزه های فرعی با میانگین ۶۳/۳۱ درصد مربوط به تیمار محلول پاشی سالیسیلیک اسید مشاهده شد (جدول۴-۱۸).
نتایج مقایسه میانگین اثرات متقابل دوگانهی آبیاری و زئولیت نشان داد که بیشترین شاخص برداشت غوزهی فرعی با میانگین ۵۹/۳۴ درصد متعلق به تیمار آبیاری بر اساس ۱۰۰ در صد نیار آبی گیاه و مصرف ۴ تن زئولیت در هکتار و کمترین میزان آن با میانگین ۱۴/۲۷ درصد متعلق به تیمار آبیاری بر اساس ۱۰۰ درصد نیاز آبی گیاه و مصرف ۸ تن زئولیت در هکتار بود (جدول۴-۱۹). در بین اثرات متقابل دوگانهی آبیاری و سالیسیلیک اسید، بیشترین شاخص برداشت غوزه های فرعی با میانگین ۲۴/۳۳ مربوط به تیمار آبیاری بر اساس ۷۰ درصد نیاز آبی گیاه به همراه محلول پاشی سالیسیلیک اسید و کمترین مقدار آن با میانگین ۹۳/۲۷ درصد متعلق به تیمار آبیاری بر اساس ۱۰۰ درصد نیاز آبی گیاه و عدم مصرف سالیسیلیک اسید بود (جدول۴-۱۹). همچنین در بین اثرات متقابل دوگانهی زئولیت و سالیسیلیک اسید بیشترین شاخص برداشت غوزه های فرعی با میانگین ۹۱/۳۳ درصد مربوط به تیمار مصرف ۴ تن زئولیت در هکتار به همراه محلول پاشی سالیسیلیک اسید و کمترین آن با میانگین ۸۳/۲۷ درصد متعلق به تیمار مصرف ۸ تن زئولیت در هکتار و عدم مصرف سالیسیلیک اسید بود (جدول۴-۱۹). نتایج جدول مقایسه میانگین اثرات متقابل سه گانهی صفات نشان داد که بیشترین شاخص برداشت غوزه های فرعی با میانگین ۴۰/۳۹ درصد مربوط به تیمار آبیاری بر اساس ۷۰ درصد نیاز آبی گیاه و مصرف ۴ تن در هکتار زئولیت به همراه مصرف سالیسیلیک اسید بود و کمترین شاخص برداشت غوزه های فرعی با میانگین ۸۷/۲۴ درصد متعلق به تیمار عدم تنش آبی، عدم مصرف زئولیت و عدم مصرف سالیسیلیک اسید بود (جدول۴-۲۰). مصرف ۹ تن زئولیت در هکتار توانست شاخص برداشت دانه را از ۵۸/۲۳ به ۸۴/۲۴ درصد (که معادل ۰۷/۵ درصد نسبت به تیمار عدم مصرف زئولیت است) افزایش دهد و نقش مثبت زئولیت در کاهش صدمات ناشی از تنش کمبود آب به اثبات برسد (میرزاخانی و سیبی، ۱۳۸۹).
تنش کمبود آب روی شاخص برداشت تأثیر گذاشته و با افزایش شدت تنش آبی شاخص برداشت غوزه های فرعی نیز افزایش نشان داده و این نشان دهندهی کاهش رشد رویشی (بیوماس) غوزه ها و ثبوت عملکرد غوزه ها می باشد و چون تعداد غوزه های فرعی در عملکرد گیاه مؤثر می باشد، هرچه تعداد بیشتری غوزهی فرعی با دانه های پر وجود داشته باشد به این معنی است که مواد فتوسنتزی به غوزه های فرعی بهتر صورت گرفته است. با افزایش مصرف زئولیت شاخص برداشت غوزه های فرعی نسبت به عدم مصرف زئولیت کاهش نشان می دهد. بدین صورت که با مصرف بیشتر زئولیت مقدار رطوبت بیشتری در اختیار گیاه بوده و گیاه نسبت به زمانی که زئولیت در اختیار ندارد رشد رویشی بیشتری نموده و درنتیجه شاخص برداشت آن کاهش یافته است.
(جدول۴-۱۷) نتایج تجزیه واریانس صفات میانگین مربعات MS |
|||||
شاخص برداشت غوزهی فرعی | شاخص برداشت غوزهی اصلی | شاخص برداشت | عملکرد بیولوژیک غوزهی فرعی | درجه آزادی | منابع تغییرات |
۵۸۹/۱۹ * | ns919/17 | ۰۹/۸۶ ** | ns319/0 | ۳ | تکرار |
۵۳۱/۵۸ ** | ns719/101 | ۷۶/۵ n.s | **۹۶۴/۸ | ۲ | آبیاری |
۲۸۴/۴ | ۰۸۸/۲۷ | ۷۵/۴ | ۱۹۴/۰ |
شاید کسی تصور نمیکرد که روزی بازاریابی علاوه بر سودآوری و فروش، نگران سلامت مصرف کننده نیز باشد. اما پویایی و رقابت شدید و افزایش نگرانی نسبت به محیط زیست و همچنین مقررات دولتی و افزایش آگاهی مصرف کنندگان، شرکتها را بر آن داشت که در سلامت جسمانی و روانی و پاکیزگی محیط مصرف کنندگان نیز تأمل کنند.
به هر حال به مرور زمان مفاهیمی نظیر بازاریابی سبز، بازاریابی محیطی و اجتماعی برای عمل به مسئولیت اجتماعی بنگاه ها وارد ادبیات بازاریابی شد. در عصر حاضر محیط زیست به مساله ای حیاتی و بسیار مهم برای همه اقشار مردم چه در جایگاه مشتری و چه در جایگاه تولید کننده تبدیل شده است.اشتیاق فزاینده ای در میان مصرف کنندگان در سراسر جهان برای حفاظت از محیط زیست به وجود آمده است.رفتار مصرف کننده در حال حرکت به سمت محصول دوستدار محیط زیست یا سبز است.پژوهش هایی که قبلا انجام شده نشان داده است که اکثر مصرف کنندگان ابراز علاقه زیادی بر حفاظت از محیط زیست دارند و به شدت در مورد تخریب محیط زیست حساس شده اند.در سال ۱۹۸۹ در مطاله ای که در آمریکا انجام شده است نتایج حاکی از آن است که ۴۹% پاسخ دهندگان به خاطر مسائل محیطی خریدشان را تغییر داده اند.چنین مسائلی باعث ظهور مفاهیم جدیدی در بازاریابی شده است که عبارتند از: بازاریابی سبز و بازاریابی محیطی. بازاریابی سبز به یک جزء حیاتی از مفهوم امع بازاریابی تبدیل شده است.در همین راستا تولید کنندگان باید تمام مراحل طراحی، تولید، فروش وخدمات پس از فروش را سبز کنند.(سعادت ،۱۳۸۶)
جنبش بازاریابی سبز از دهه ۱۹۸۰ به شکلی گسترده مورد توجه سازمان ها و مصرف کنندگان قرار گرفته است. سازمان ها با تولید محصولات دوستدار محیط زیست به دنبال کسب مشروعیت اجتماعی، درحالی که مصرف کنندگان به دنبال تأثیرگذاری در بینش جامعه به مسایل زیست محیطی هستند. در حال حاضر بازاریابی بر اساس ملاحظات اجتماعی و محیطی یکی از مهمترین فعالیت های شرکتها شده و یکی از حیطه های بازاریابی که در مسائل محیطی بحث زیادی را در مطبوعات به خود اختصاص داده، بازاریابی سبز است (هلسن[۱] ،۲۰۰۴ ).[۲] بازاریابی سبز را بازاریابی محیط زیست یا بازاریابی اجتماعی نیز نامیده اند و آن نوعی نگرش و رویکرد بازاریابی اجتماعی است که ارزش های اخلاقی، اجتماعی، انسانی و محیطی را در کلیه فرایندها، ابزارها، رفتارهای بازاریابی و فروش برای ماندگاری و پایداری در کسب و کار و بازار رعایت، تقویت و حفظ میکند. امروزه افزایش و حفظ مشتریان وفادار به صورت کلید موفقیت بلند مدت بسیاری از شرکتها درآمده و شاهد تغییر نگرش مدیران از جهت جذب مشتریان جدید به سمت حفظ و نگهداری مشتریان موجود است، به همین دلیل بسیاری از شرکت ها تلاش می کنند مشتریان راضی، پای بند و وفادار به دست آورند. نتیجه تحقیقات نشان داده است که فعالیتهای محیطی بندرت با معیارهای ارزیابی سازمانی همخوانی دارند. به علاوه بسیاری از شرکتها از مقیاسهای سنتی از قبیل: سود، نرخ بازده سرمایه گذاری، سهم بازار و غیره برای ارزیابی خودشان نسبت به مسائل محیطی استفاده میکنند. تعداد کمی از شرکتها دریافتهاند که سبز بودن مزیتهای استراتژیک به آنها میدهد.( رمضانیان،۱۳۸۹)
لذا با توجه به اینکه مسائل محیطی و اجتماعی امروزه برای مشتریان اهمیت بالایی دارند، رعایت مسائل زیست محیطی در فعالیتهای بازاریابی باعث ایجاد مزیت رقابتی برای شرکت خواهد شد و از این طریق شرکت میتواند به ایجاد یک پایگاه خوب در بازار دست یابد. دلیل اصلی سبز بودن به اقتصاد بر میگردد. اقتصاد مطالعه این است که چگونه افراد با توجه به منابع محدود سعی دارند خواستههای نامحدود را ارضا کنند.سبز بودن میتواند در نتیجه فشارهای درونی و یا بیرونی رخ دهد.هدف اصلی از انجام این پژوهش بررسی تأثیر عناصر آمیخته بازاریابی سبز به عنوان یک عامل مهم بازاریابی و مزیت رقابتی شرکت ها ی شهرکت صنعتی در جذب مشتریان( به عنوان یکی از مهمترین رفتارهای بازاریابی) است.(شفیعی ،۱۳۸۹)
۱-۲-اهمیت و ضرورت تحقیق
شاید کسی تصور نمیکرد که روزی بازاریابی علاوه بر سودآوری و فروش، نگران سلامت مصرف کننده نیز باشد. اما پویایی و رقابت شدید و افزایش نگرانی نسبت به محیط زیست و همچنین مقررات دولتی و افزایش آگاهی مصرف کنندگان، شرکتها را بر آن داشت که در سلامت جسمانی و روانی و پاکیزگی محیط مصرف کنندگان نیز تأمل کنند. به هر حال به مرور زمان مفاهیمی نظیر بازاریابی سبز، بازاریابی محیطی و اجتماعی برای عمل به مسئولیت اجتماعی بنگاه ها وارد ادبیات بازاریابی شد. با وجود آنکه از مطرح شدن مباحث مربوط به بازاریابی سبز سالیان زیادی می گذرد اما به دلایل گوناگونی این مسئله آنگونه که باید مورد توجه قرار نگرفته است. هرچند به نظر می رسد با آشکار شدن مسائل و مشکلات زیست محیطی که امروزه نسل بشر را به خود گرفتار کرده است لزوم توجه به این مقوله بیش از پیش ضرورت یابد. حفاظت از منابع طبیعی، جلوگیری از گرم شدن زمین، استفاده پایدار از منابع، کاهش آلودگی های صوتی و زیستی، همه و همه از نگرانی هایی است که امروزه بشر از آن رنج می برند و بازاریابی هم به عنوان علمی که همواره در تلاش برای شناسایی و ارضای نیازها و خواسته های بشر بوده، این نگرانی و نیاز عمومی را شناسایی کرده و با بهره گرفتن از ابزارهایی سعی در ارضای این نیاز عمومی نماید(اسداللهی، ۱۳۸۴).
بررسی فعالیت سازما
نهای تولیدی و خدماتی نشاندهنده این موضوع است که از دیرباز، سازمانها آگاه بودهاند که برای عرضه بهتر محصولات خود به مشتریان و کسب درآمد بیشتر، باید به انجام اقدامات بازاریابی اقدام کنند. تنها آنچه در طول زمان متغیر بوده، رویکرد فرایند بازاریابی است که از گذشته تا به امروز یک سیر تکاملی را پشت سر گذاشته و امروزه برای بسیاری از سازمانها در مرحله بازاریابی با رویکرد مسئولیت اجتماعی (بازاریابی سبز) قرار دارد. درواقع زمانی تصور میشد که سازمانها و تولیدکنندگان صرفا باید از طریق تولید و فروش محصولاتی که به بهترین شکل نیاز فعلی مصرفکنندگان را رفع میکند، به افزایش حقوق سهامداران بپردازند، بیآنکه توجهی به عواقب چنین تولیداتی داشته باشند. افزایش آلودگیها و آسیبهای زیست محیطی، ضرورت تامین نیازهای نامحدود با بهره گرفتن از منابع محدود، افزایش هزینه انواع انرژی مصرفی و دلایل دیگری از این قبیل، نگرانیهای افراد درباره محیط طبیعی را افزایش داد و نتیجه چنین دیدگاهی، وقوع تحول گستردهای به نام بازاریابی با رویکرد مسئولیت اجتماعی بود(گنگ لی[۳] ،۲۰۱۱) براساس بازاریابی با این رویکرد، مشتریان محصولات یک سازمان، تنها آن دسته از مصرفکنندگانی که مستقیما به خرید و استفاده از محصول اقدام میکنند، نیستند، بلکه تمامی انسانها و به نوعی تمامی موجودات حداقل بهطور غیرمستقیم مشتری محصولات تولیدی سازمانها هستند و در تولید و بازاریابی محصولات باید نیاز این گروه را هم در نظر گرفت. امروزه تمامی مصرفکنندگان چه فردی و چه صنعتی به محیطزیست علاقهمندتر شدهاند. مدیران به اهمیت مسائل زیستمحیطی پیبردهاند و باید در عمل برنامههای استراتژیک سازمان را براساس مبانی سبز پایهگذاری کنند. از آنجا که همه مصرفکنندگان در نوع نیاز مشابه نیستند، در بازاریابی هدفمند اولین قدم بخشبندی بازار است و بازاریابی سبز نیز از این امر مستثنا نیست. مصرفکنندگان را میتوان براساس متغیرهای جمعیتشناختی، روانشناختی و رفتاری و همچنین میزان دانش آنها از محیطزیست تقسیمبندی کرد. سازمانها باید ابتدا گروههای مصرفکنندگان خود را از برتریهای محصول سبز آگاه کنند و سپس به عرضه محصول سبز مورد نیاز هر بخش اقدام کنند. (الهی، یعقوبی، ۱۳۹۰)
۱-۳-اهداف تحقیق:
۱-۴-۱-هدف آرمانی:
۱) ارزیابی نقش بازاریابی سبز در مزیت رقابتی جذب مشتریان در شرکت های شهرک صنعتی رجه بابل
۱-۳-۲-اهداف ویژه:
بررسی عناصر آمیخته بازاریابی سبز در مزیت رقابتی برای جذب مشتریان در شرکت شهرک صنعتی رجه
بررسی منابع فیزیکی زیاد (امکانات زیر ساختی)و استراتژی بازاریابی سبز در شرکت شهرک صنعتی رجه
بررسی منابع مالی شرکت شهرک صنعتی رجه و استراتژی بازاریابی سبز
بررسی منابع تجربی شرکت شهرک صنعتی رجه و استراتژی بازاریابی سبز
بررسی قابلیت ارتباط سازی شرکت شهرک صنعتی رجه و استراتژی بازاریابی سبز در شرکت شهرک صنعتی رجه
بررسی مزیت رقابتی مبتنی بر بازاریابی سبز و عملکرد مالی بالاتر در شرکت شهرک صنعتی رجه
بررسی پویایی بازار و اثر تعدیل مثبت و بازاریابی سبز و مزیت رقابتی در شرکت شهرک صنعتی رجه
بررسی محصول سبز در جذب مشتریان برای شرکت شهرک صنعتی رجه
بررسی قیمت سبز درجذب مشتریان برای شرکت شهرک صنعتی رجه
بررسی ترویج سبز در جذب مشتریان برای شرکت شهرک صنعتی رجه
بررسی توزیع سبز در جذب مشتریان برای شرکت شهرک صنعتی رجه
۱-۴-۳-اهداف کاربردی:
بررسی میزان حساسیت مدیران شرکت شهرک صنعتی نسبت به مسایل زیست محیطی در شرکت های شهرک صنعتی رجه بابل
بررسی چکونگی جذب مشتریان توسط این شرکت ها از طریق بازاریابی سبز در شرکت های شهرک صنعتی رجه بابل
۱-۴-سوالات تحقیق:
آیا عناصر آمیخته بازاریابی سبز در مزیت رقابتی برای جذب مشتریان در شرکت شهرک صنعتی رجه تأثیرگذار است؟
آیا منابع فیزیکی زیاد (امکانات زیر ساختی)بر استراتژی بازاریابی سبز تأثیرگذار است؟
آیا منابع مالی شرکت شهرک صنعتی رجه بر استراتژی بازاریابی سبز ارتباط تأثیرگذار است؟
آیا منابع تجربی شرکت شهرک صنعتی رجه بر استراتژی بازاریابی سبز تأثیرگذار است؟
آیا قابلیت ارتباط سازی شرکت شهرک صنعتی رجه بر استراتژی بازاریابی سبز تأثیرگذار است؟
آیا مزیت رقابتی مبتنی بر بازاریابی سبز درعملکرد مالی بالاتر شهرک صنعتی رجه تأثیرگذار است؟
آیا پویایی بازار و اثر تعدیل مثبت بر بازاریابی سبز و مزیت رقابتی تأثیرگذار است؟
آیا محصول سبز در جذب مشتریان برای شرکت شهرک صنعتی رجه تأثیرگذار است؟
آیا قیمت سبز درجذب مشتریان برای شرکت شهرک صنعتی رجه تأثیرگذار است؟
آیا ترویج سبز در جذب مشتریان برای شرکت شهرک صنعتی رجه تأثیرگذار است؟
آیا توزیع سبز در جذب مشتریان برای شرکت شهرک صنعتی رجه تأثیرگذار است؟
۱-۵-فرضیه های تحقیق:
بین عناصر آمیخته بازاریابی سبز در مزیت رقابتی برای جذب مشتریان در شرکت شهرک صنعتی رجه ارتباط معنا داری وجود دارد.
فقال: یا أبا الحسن ! لم لا تشیر بشئ کما أشار غیرک ؟
وزمانی که امام علی (ع) نظر خویش را بیان می دارد، عمر نظر امام را می پسندد ولی با این حال طبق نظر خود رفتار می کند،
فقال له عمر: نعم ما قلت یا أبا الحسن ! ولکنی أحببت أن یکون أهل البصره وأهل الکوفه هم الذین یتولون حرب هؤلاء الأعاجم
ازآنچه مؤلف محترم نقل می کند؛ فهمیده می شود، بنا بر ادّعا، عمر، دست امام علی (ع) را باز نگذاشته بود چون عمر، ضمن اینکه نظر حضرت را می پسندد وتأیید می کند ولی در این مورد بر اساس صلاحدید خود رفتار می کند. امثال این جملات( أرید غیر هذا الرأی) نشان می دهد که عمربن الخطاب خودش را محور می دانست وبا تعبیر« اطلق ید علی (ع)» که نویسنده می گوید منافات دارد پس فقط مشورت بوده زیرا برای مشورت با ایشا ن اهمیت قائل بوده وعلت آن؛ غیر از جایگاه وموقعیت ایشان، توصیه های حکیمانه ومنطقی حضرت بوده است ذکر این نکته نیز خالی از لطف نیست که امام درضمن توصیه های خویش محور اصلی را مصالح مسلمانان می دانند وبه “حاکم” در این راستا نگاه ثانوی یا بهتر است بگوییم نگاه وسیله ای داشته اند، حضرت در ضمن یکی از مشورت های خلیفه به او می فرمایند :
فإن أظفر الله المسلمین فذلک الذی تحب وترید، وإن یکن الأخرى وأعوذ بالله من ذلک، تکون ردءا للمسلمین وکهفاً یلجؤون إلیه وفئه ینحازون إلیها [۲۶۸]
ثالثاً: در مورد عنصر سوم که ایشان از آن به (استکمال الفتوحات :تکمیل فتوحات) نام برده است تعبیر مناسبی به نظر نمی رسد، زیرا ایشان با توجه به وضع فعلی وشرایطِ موجود آنچه به نفع مسلمانان بود انجام می دادند، نه این که دامنه فتوحات را گسترش داده باشند واگر حضرت، حرکت نظامی هم در بخشی از مناطق مفتوحه انجام داده باشند، این به معنای تکمیل فتوحات وگسترش آن نیست، بلکه برای حفظ موقعیت ودستاورد وجایگاه مسلمانان در برابر دشمنان می باشد لذا ایشان پس از قرار گرفتن بر مسند خلافت به اصلاحات داخلی روی آوردند نه ادامه فتوحاتی که خلفاء آغاز کرده بودند و با وجود سه جنگ که زمان کوتاهِ خلافتِ امام را شامل می شد وبا توجه به رویکرد امام به اصلاحات داخلی؛ ادامه فتوحات در خارج از مرزها منطقی ومعقول به نظر نمی رسید.
توجیه برخی از پژوهشگران [۲۶۹] از نقش امام علیه السلام در جریان فتوحات آن است که خلیفه و یارانش میکوشیدند با شرکت دادن علی (ع) در فتوحات: -اعتبار و مشروعیت چنین اقدامی را در اذهان بسیاری از هواخواهان ایشان به ویژه بنی هاشم مستحکم سازند. - و از سوی دیگر از مهارتها و تجارب جنگی آن حضرت در فتح شهرها استفاده کنند. اما امام علی(ع) با عدم حضور و شرکت مستقیم در فتوحات هرگز مُهر تایید بر سیاستهای خلفا در این زمینه نزد و در یک کلام، مؤیّد خلفا نبود.
۴/۴/۲-امام علی علیه السلام و تجویز فتوحات
برخی از فقها با توجه به روایتی، گفته اند امام علی علیه السلام فتوحات را اجازه داده اند، بر این اساس آیا می شود به چنین موضوعی قائل شد؟ [۲۷۰]
شیخ انصاری (رحمه الله) درکتاب مکاسب [۲۷۱] این روایت را از خصال نقل می کند که بر اساس آن می توان استفاده کرد که فتوحات به امر حضرت علی علیه السلام بوده است:
فی روایه «الخصال» عن أبی جعفر (علیه السّلام)، عن أمیر المؤمنین (علیه السّلام) إنّ القائم بعد صاحبه یعنی عُمَر، کان یشاورنی فی موارد الأُمور و مصادرها، فیصدرها عن أمری، و یناظرنی فی غوامضها، فیمضیها عن رأیی [۲۷۲]
مضمون این روایت این است که خلیفه دوم با امیر مؤمنان علیه السلام در مورد فتوحات مشورت می کرده وتمام حرکت های نظامی را با نظر وامر حضرت علی علیه السلام به پیش می برده است.
امام خمینی (رحمه الله) در پاسخ به استدلال شیخ انصاری (رحمه الله) می فرماید :
از این روایت نمی توان استفاده کرد که نیرو های نظامی به امر امام (علیه السّلام) به جنگ می رفته اند، وآنچه ظاهراً استفاده می شود آن است که عمر با امام (علیه السّلام) مشورت می کرده وهنگامی که قانع می شده نظامیان را حرکت می داده، وامر حضرت در اینجا مانند امر والی وامیر نبوده بلکه امر مشاور وناصح بوده است، در نتیجه امر در روایت به معنایِ حقیقی خود استعمال نشده است [۲۷۳]
علاوه بر این آیه الله خوئی (رحمه الله) این روایت را از نظر سند ضعیف دانسته [۲۷۴]، واضافه می کنند که عمر در رأی ونظر خویش مستقل بوده ودر بسیاری از امور مهم خصوصاً آنجا که مربوط به دین می شده با امام علیه السلام مشورت نمی کرده، علاوه استدلال به این روایت فقط در محدودۀ اراضی می باشد که در زمان خلافت عمر فتح شده ودر غیر آن جاری نمیشود. [۲۷۵]
۵/۴/۲-حضور اصحاب علی علیه السلام در فتوحات
موضوع دیگری که در این راستا قابل طرح است حضور اصحاب ویاران خاص علی علیه السلام در فتوحات است؛ آیا حضور آنان مجوزی برای برخی رفتارهای خلفاء به حساب می آمده یا نه؟
آنگونه که از مراجعه به متون تاریخی به دست می آید حضور برخی ازاصحاب امام چون: سلمان فارسی،هاشم بن عتبه (المرقال)، قیس، أشتروحذیفه در فتوحات تعیین کننده بوده است[۲۷۶]
وبدیهی است که حضور اصحاب خاصِ آن حضرت نمی تواند بدون اذن از امام(ع) باشد وقطعاً این حضور به خاطر مصلحت اسلام ومسلمین بوده وشرایط چنین اقتضایی می کرده وبعید نیست حضور این افراد از سوی امام (ع) به جهت کنترل بیشتر اوضاع وجلوگیری از خود کامگی برخی از افراد بوده باشد تا حتی المقدور تصویر بدی از اسلام در بین مردم مناطق مفتوحه ایجاد نشود.
به عنوان نمونه طبق برخی از متون، ابوذر صحابی گرانقدر پیامبر (ص) در فتح شام وفتح مصر وقبرس حضور داشته است[۲۷۷] و در جای خود ثابت شده که ابوذر شخصیتی داشته که در برابر بی عدالتی وظلم ساکت نمی نشسته است
در اینجا مناسب است به رأی برخی از صاحب نظران درراستای همین بحث اشاره کنیم؛ استاد سید جعفر مرتضی عاملی بنابر مبنا ومفروض خویش در مورد فتوحات که عبارت است از:
المفروض أن علیاً وشیعته کانت لهم الید الطولى فیها، إن لم نقل إنّ انجاز ما هو اساسیّ منها، قد تمّ على أیدیهم، وتدبیرهم، ومشارکتهم القویه والعمیقه فیه. [۲۷۸]
“فرض آن است که حضرت علی علیه السلام وشیعیان آن حضرت ید طولایی در فتوحات داشته اند، اگر نگوئیم: اساس فتوحات به دست آنان وتدبیر ومشارکت آنها انجام شده است “.
بر این اساس شبهه ای را مطرح می کند:که بسیاری از پیروزیها وموفقیت های در جریان فتوحات از نظر شرع وانسانیت مقبول ومرضی نبوده است؛ آیا حضرت علی علیه السلام مسئولیت آنها را می پذیرد؟! [۲۷۹]
و خود در پاسخ می گوید:
خطاها واشتباهات در جنگهایی درمحدودۀ کوچک اتفاق افتاده است
ویا اینکه خطاها بعد از فتوحات واستقرار در مناطق واجرای ِاحکام ناروا به وجود آمده است
که ارتباطی به علی علیه السلام وشیعیان آن حضرت نداشته است.
آنچه در باره استدلال فوق می توان گفت آن است که جایی برای طرح چنین شبهه ای وجود ندارد که
بخواهیم به امام (ع) وشیعیان آن حضرت چنین مظالمی را نسبت دهیم؛ مگر در تاریخ چیزی جزچند مشورت خلیفه اول ودوم با امام (ع) در مورد فتوحات وجود دارد؟!، وآیا حضور برخی از شیعیان حضرت در جریان فتوحات که آن هم به جهت سلامت وکنترل اوضاع وحفظ اخلاق وانسانیت صورت گرفته، مسئولیت خطاهای دیگران را متوجه آنان می کند که بنا بر فرض چنین سؤالی مطرح شود؟!؛ وچقدر مناسب بود محقق محترم این سؤال را از حاکمان وقت وکسانی که در مسند قدرت نشسته اند بپرسند که آیا مسئولیت خطاهای سپاهیان وفرماندهان متوجه آنان می شود یا نه ؟!که در پاسخ بگوئیم :بلی قطعاً می شود.
۶/۴/۲-حضور امام حسن و امام حسین علیهماالسلام در فتوحات
برخی نویسندگان شیعه از حضور امام حسن وامام حسین علیهماالسلام در برخی فتوحات یاد کرده اند، که در این باره باید گفت، این موضوع ابتدائاً در برخی کتب تاریخی اهل سنت وارد شده که به تبع آن برخی نویسندگان شیعه نیز آن را نقل کرده اند.[۲۸۰]
اما باید دانست آنچه را نسبت به حضور امام حسن وامام حسین علیهما السلام در فتوحات جرجان وافریقا می دهند در سایه ای از شک و تردید می باشد علاوه بر اینکه برخی از کتب تاریخی که اسامی شخصیت های حاضر در فتح افریقا را ثبت نموده اند نامی از امام حسن وامام حسین علیهما السلام ذکر نکرده اند با این که این دو بزرگوار از شخصیت هایی مهمی هستند که انگیزه برای ثبت نام آنها در تاریخ بوده است
علاوه بر اینکه امیرالمؤمنین (ع) در جنگ صفین دو فرزندشان را از شرکت در معرکهی جنگ صفین منع میکردند. لذا روزی که حضرت متوجه شدند فرزندشان امام حسن (ع)خود را آماده شرکت در کارزار کرده، بلافاصله فرمود:
جلوی این پسررا بگیرید که من از آمدن این دو به میدان کارزار دریغ دارم، مبادا به خاطر آمدن این دو به میدان، نسل رسول خدا قطع شود [۲۸۱]
با این وصف چگونه امام علیه السلام راضی می شوند که فرزندشان تحت فرمان یک امیر اموی یا غیر اموی در فتوحات شرکت نمایند! [۲۸۲]
برخی نیز چنین استدلال نموده:
این موضوع در مصادر عامه وارد شده و در اخبار ما ذکر نشده ونزد امامیه حجت نمی باشد وعلامت دستکاری وتحریف در آن وجود دارد قرائن قطعی بر بطلان آن می باشد علاوه بر این که مرسله است واز این نظر دچارضعف می باشد وعمل به این اخبار با ضعفی که دارد گویای نظر شیعه نمی باشد واگر این مسئله درست بود پس چرا امیر مؤمنا علی بن ابی طالب مدت بیست وپنج سال در خانه نشستند وفرزندانشان از ایشان جدا نشدند؟! [۲۸۳]
۷/۴/۲-دعا برای مرزداران