فناوری اطلاعات به عنوان یک ابزار قوی ، موثر و کارآمد در تمام جنبههای مدیریت دانش از قبیل تسخیر ، اشتراک و کاربرد عمل میکند . فناوریهایی مثل سیستم مدیریت بانک های اطلاعاتی مرتبط ، سیستم مدیریت اسناد ، اینترنت ، سیستم های پشتیبانی تصمیم ، پست الکترونیک ، موتورهای جستجو ، داده کاوی ، ذخیره داده ها و… می توانند نقش اساسی در تسهیل مدیریت دانش داشته باشند ، اما فناوری اطلاعات فقط نقش پشتیبان را در مدیریت دانش ایفا میکند. فناوری اطلاعات به افراد کمک میکند تا اطلاعات مورد نظر خود را پیدا نمایند اما تنها خود افراد می توانند تعیین کنند که آیا این اطلاعات مناسب نیاز آنها میباشد یا نه(سرلک و دیگران، ۱۳۸۹) .
وانگ چی لو وهمکاران[۳۱] برخی از فناوریهای مورد استفاده در مدیریت دانش را شامل ابزار داده کاوی و انبار داده، اینترانتهای سازمان، پست الکترونیکی ، برنامههای کاربردی تحت وب و… می دانند . در سازمان، قبل از ذخیره اطلاعات و دانش در پایگاه داده، میبایست آنها را دسته بندی و اصلاح نمود. پایگاه داده شامل ترکیبی از دانش خارجی و داخلی سازمان است(وانگ، ۲۰۰۸) .
فناوری اطلاعات با فراهم کردن فضای ارتباطی بر خط، کمک بسیاری در پیشبرد و تسریع اهداف پروژه مدیریت دانش می نماید . زیر ساختهای فناوری اطلاعات شامل سختافزار، نرم افزار و شبکه افزار، پرتالها و مخازن دانش از عوامل مهم و تأثیرگذار در این رابطه میباشند (جعفری و همکاران، ۱۳۸۵) .
هنگام ایجاد ابزارهای فناوری اطلاعات، علاوه بر مدیریت دانش داخلی سازمان مدیریت دانش در خارج سازمان نیز میبایست مد نظر قرار گیرد(زاک[۳۲]، ۲۰۰۷) .
بر اساس یک مطالعه که توسط بنت و گابریل (بنت و گابریل[۳۳]، ۲۰۰۷)در خصوص مدیریت دانش انجام گرفت موارد ذیل برای فناوری اطلا عات مورد نیاز مدیریت دانش سازمان ضروری دانسته شده است :
-
- متناسب با استراتژی سازمان باشد .
-
- دستیابی به دانش بازار را تسهیل نماید .
-
- پردازش دانش بیرونی (بازار) را تسهیل نماید .
-
- دستیابی به زنجیره تامین را تسهیل نماید .
۲-۶-۴) استراتژیهای دانش
استراتژیهای دانش، استراتژیهایی است که مسیر اهداف دانشی را در سازمان مشخص میکند . سازمانهایی که میخواهند مدیریت دانش را اجرا نمایند، علاوه بر اهداف معمولی سازمانی ، باید اهداف دانشی خود را نیز معین نمایند و پس از آن با تعریف راهبردهای دانشی ، دستیابی به آن اهداف را مشخص کنند. با توجه به اینکه اهداف دانشی و به تبع آن راهبردهای دانشی با ساختارهای سلسله مراتبی و سنتی سازگار نمیباشد لذا توجه به فرآیندها در سازمانهای دانش محور بسیار حائز اهمیت است. ساختارهای سلسله مراتبی با این نگرش کمتر همخوانی دارند و بیشتر وظیفه ها را پوشش می دهند تا فرآیندها را) اخوان، ۱۳۸۹: ص۱۱۶).
برخی صاحبنظران میان استراتژی دانش و استراتژی مدیریت دانش تفاوت قائل شدهاند . استراتژی دانش به شکل خاص به استراتژی کسب و کار یک سازمان اشاره دارد که منابع و قابلیتهای دانشی سازمان را نیز مورد نظر قرار داده است. این استراتژی شامل شناسایی کمبودها و مازادهای دانش میشود و سپس از طریق پیاده سازی استراتژی مدیریت دانش آن را مدیریت میکند تا عملکرد سازمان را ارتقا دهد (اخوان، ۱۳۸۹) .
۲-۷) مدیریت دانش و سازمان
مدیریت دانش از اواخر دهه ۱۹۷۰ مطرح گردید. در اواسط دهه ۱۹۸۰ و آشکار شدن جایگاه دانش و تأثیر آن بر قدرت رقابت در بازارهای اقتصادی اهمیت آن مضاعف شد. در این دهه نظامهای مبتنی بر هوش مصنوعی و نظامهای هوشمند برای مدیریت دانش به کار گرفته شد و مفاهیمی چون فراهم آوری دانش، مهندسی دانش، نظامهای دانش مدار و مانند آن رواج یافت. در اواخر دهه ۸۰ سیر صعودی انتشار مقالات مربوط به مدیریت دانش در مجلات حوزههای مدیریت، تجارت و علوم کتابداری و اطلاع رسانی میتوان مشاهده کرد. در همین دوران اولین کتابهای مربوط به این حوزه منتشر شد در آغاز دهه ۱۹۹۰ فعالیت گسترده شرکتهای آمریکایی، اروپایی و ژاپنی در حوزه مدیریت دانش به نحو چشمگیری افزایش یافت. ظهور وب جهانی در اواسط دهه ۱۹۹۰ تحرک تازه ای به حوزه مدیریت دانش بخشید. شبکه بین المللی مدیریت دانش در اروپا مجمع مدیریت دانش ایالات متحده فعالیتهای خود را در اینترنت گسترش دادند. در سال ۱۹۹۵، اتحادیه اروپا طی برنامه ای به نام اسپریت بودجه قابل ملاحظه ای را برای اجرای طرحهای مدیریت دانش اختصاص میداد. در حال حاضر مدیریت دانش برای بسیاری از کشورهای پیشرفته به عنوان نماد رقابت و عامل دستیابی به قدرت و توسعه است. شرکتهای بزرگ اروپایی از سال ۲۰۰۰ به بعد حدود ۵۵% درآمد خود را به مدیریت دانش افزوده شد که حاکی از اهمیت دانش و مدیریت آن در عصر حاضر است (حسن زاده، ۱۳۸۶:ص ۱۶-۱۴). دانش همواره مهم بوده و هست اما در حال حاضر مهم تر و جالب تر شده است و آن ناشی از اعمال قدرت برای کسب مزیت رقابتی است. تئوری پردازان بزرگ اقتصادی و تجاری دانش را به عنوان مزیت رقابتی نهایی برای سازمانهای جدید و کلید پیروزی آنها بیان کرده اند و استدلال میکنند که دانش تنها منبعی است که مشکل یا حتی غیرممکن است که تقلید و کپی شود. مالک آن دارای یک کالای منحصر به فرد و فی نفسه است (عدلی، ۱۳۸۴:ص ۵) از دیدگاه داقفوس[۳۴] (۲۰۰۳، به نقلاز عدلی۱۳۸۴: ۴۴).
مدیریت دانش ترکیب فرایندهای اداره، کنترل، خلاقیت، کدگذاری، اشاعه و اعمال قدرت دانش در سازمان است و هدف اصلی آن اطمینان از این است که شخص نیازمند به دانش مورد نیاز خود در زمان مقتضی دسترسی مییابد؛ به گونهای که توانایی تصمیم گیری به موقع و درست برای او ممکن میشود. دو رویکرد در مدیریت دانش وجود دارد؛ رویکرد تکنولوژی محور و رویکرد انسان محور. در آغاز تأکید مدیریت دانش بر رویکرد تکنولوژی محور بود در سا لهای اخیر به رویکرد انسانی توجه میشود. فرایندهای مدیریت دانش منجر به تغییر اساسی در ساختار و زمینه سازمان شده است .
سازمانهایی که مدیریت دانش را در قابلیت اصلی خود مستقر کردند تفاوت چشمگیری نسبت به سایر سازمانها دارند از جمله این تغییرات، سرعت فرایندها، شناسایی و سازگاری با تغییرات، حفظ و رشد داراییهای فکری و مزیت رقابتی پایدار از طریق خلاقیت مستمر است. دانش، اطلاعات قابل عمل و فعال است؛ که توانایی انجام دادن کار یا قضاوت درباره ی حال یا آینده را برای افراد فراهم میکند. شخص برخوردار از دانش میتواند به دستکاری، انتزاع، کشف، توزیع و کاربرد امور و واقعیات بپردازد و مهمتر آنکه میتواند درباره ی موضوعات مختلف اظهارنظر کند و توانایی نگاه تازه به امور و واقعیات را کسب و بیانیههای جدید صادر کند. بدون تردید دانش مهمترین منبع سازمان است. بدیهی است چنین منبعی باید محافظت، بهسازی و اداره شود و از هر تکنیک و روشی که رشد بهتر آن را فراهم کند؛ استفاده شود و از اداره ی آن توسط شانس جلوگیری گردد. تغییر بنیانی در اقتصاد، از عصر رقابت بر مبنای منابع ملموس به منابع ناملموس ضرورت استقرار مدیریت دانش در سازمانها را نشان میدهد. در حال حاضر بیش از ۸۸% سازمانها مدیریت دانش را به عنوان قابلیت اصلی خود قرار داده اند یا در حال انجام این کار هستند(درویش، ۱۳۸۸:ص ۵۳). اسکیم[۳۵] (۲۰۰۳، به نقل عدلی۱۳۸۴: ۱۸۲) میگوید مدیریت دانش عبارت است از مدیریت سیستماتیک و آشکار دانش که با فرایندهای خلق، جمع آوری، سازماندهی، اشاعه و کاربرد دانش پیوند دارد. در مدیریت دانش تبدیل دانش شخصی به دانش جمعی اهمیت دارد تا به طور گسترده ای در سرتاسر سازمان به کار رود. در کاربرد دانش دو نکته مهم است:: سهیم سازی دانش و نوآوری. بر اساس تعریف فوق مدیریت دانش دو جز دارد :
اداره دانش و توانایی برای خلق دانش جدید ؛ با توجه به تغییرات سریع محیط؛ جز دوم مدیریت دانش بیشتر مورد توجه سازمانها است. زیرا منجر به تسهیل و افزایش خلاقیت و نوآوری میشود ؛ که برای سازمان مزیت رقابتی پایدار به ارمغان میآورد. بنابراین هدف مهم مدیریت دانش خلاقیت است. گوپتا و مک دوینیل (۲۰۰۲، عدلی، ۱۳۸۴: ۱۷۳) فرآیندهای مدیریت دانش را شامل موارد برداشت، پالایش، سازماندهی، اشاعه و کاربرد دانسته اند. برداشت [۳۶] یا اکتساب دانش برای پاسخگویی به نیازهای فعلی و قابل پیش بینی آینده و تحقق اثربخش هدفها ضروری است. دانش را میتوان از طریق مکانیزمهای مختلفی کسب نمود. منبع درون سازمان و منبع بیرون سازمان. پالایش[۳۷]:یعنی فقط دانش مفید و قابل کاربرد اجازه ورود به سازمان را داشته باشد و آنچه در فرایند پالایش مهم است اطمینان از این مسئله است که تمام دانش مفید و ارزشمند انتخاب شده باشد (عدلی، ۱۳۸۴: ۱۷۵). پالایش دایمی اطلاعات دانش در سازمان که شامل نگرش و بررسی دانش مورد استفاده و تلاش درجهت به روز کردن آن است، از ضروریات اساسی در فرایند مدیریت دانش است. پالایش دایمی اطلاعات دانش در سازمان باعث فعال سازی هر چه بیشتر حافظه سازمانی و پویایی در کسب، ذخیره و سازمان دهی دانش کسب شده میگردد (ابزری ۱۳۸۴: ۳۳)
سازماندهی[۳۸]: در این فرایند، سازمان مجموعه عظیم دانش را بعد از ورود آن به پایگاه برای کاربرد باید ذخیره و سازماندهی کند. فرایند سازماندهی در هر کجای سازمان ممکن است صورت گیرد. محل فرایند سازماندهی دانش ممکن است فیزیکی یا غیر فیزیکی باشد. اما اغلب مکانهای فیزیکی مانند پایگاه دادهها، ساختار رسمی شکل دهی دانش را فراهم میکند. هدف نهایی این مرحله، کمک به اعضای سازمان جهت دسترسی به دانش لازم در فرایندهای اخذ تصمیم است (عدلی، ۱۳۸۴: ۱۷۶).
اشاعه[۳۹]: توزیع یا سهیم سازی دانش است. فرایند اشاعه عبارت است از توزیع دانش تا نقاط فعالیت و حتی فراتر از آن، به بیرون سازمان است. به عبارت دیگر انتقال دانش سازمانی، به هر شخص که نیاز دارد. عوامل متعددی میتوانند به این فرایند کمک کنند از جمله این عوامل تسهیلات ارتباطی و فرهنگ سازمانی است (عدلی، ۱۳۸۴: ۱۷۸) .لازم است که دانش قبل از بهره برداری در سطوح سازمانی در درون سازمان به اشتراک گذارده شود. تعامل بین فناوریهای سازمان، فنون و افراد، میتواند اثر مستقیم بر توزیع دانش داشته باشد. به عنوان مثال ساختار سازمانی با توجه به شکل کنترلها و نقشهای سنتی و فرصتهای توزیع دانش و تعامل بین فناوری، فنون و افراد را کاهش میدهد. به عبارت دیگر ساختار افقی سازمانی، تقویت، و سیاست درهای باز جریان دانش را در میان بخشها و افراد سرعت میبخشد. استفاده از پست الکترونیکی، شبکه داخلی، بولتن و گروه خبری به توزیع بهتر دانش در درون سازمان کمک کرده و به واسطه آن ها افراد میتوانند با یکدیگر از جنبههای مختلف تبادل نظر نمایند (یاریگر روش،۱۳۸۶: ۶۹).
کاربرد:[۴۰] مهم ترین فرایند میباشد. مزیت رقابتی متعلق به سازمانهایی که بهترین دارایی را دارند نیست؛ بلکه متعلق به سازمانهایی است که به بهترین صورت از دانش خود در عمل استفاده میکنند. کاربرد دانش باعث میشود شکاف بین دانستن با عمل کردن از بین برود و حلقه مهم بازخورد یادگیری با انجام دادن و کاربرد به وجود آید (عدلی، ۱۳۸۴: ۱۷۸).
۲-۸) معیارهای ارزیابی عملکرد مالی شرکت ها
معیارهای اندازه گیری عملکرد را با توجه به مفاهیم حسابداری و مفاهیم اقتصادی می توان به دو دسته حسابداری و اقتصادی تقسیم کرد. در معیارهای حسابداری، عملکرد شرکت با توجه به داده های حسابداری ارزیابی می شود در حالی که در معیارهای اقتصادی، عملکرد شرکت با توجه به قدرت کسب سود دارائی های موجود و سرمایه گذاری بالقوه و با عنایت به نرخ بازده و نرخ هزینه سرمایه ارزیابی می گردد . معیارهای حسابداری ارزیابی عملکرد شرکت عبارتند از :
معیارهای حسابداری ارزیابی عملکرد شرکت عبارتند از : سود ، رشد سود، سود تقسیمی، جریان های نقدی، سود هر سهم و نسبت های مالی (شامل ROA ،ROE،P/E، نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری سهام و نسبت Q توبین).معیارهای اقتصادی ارزیابی عملکرد شرکت عبارتند از :ارزش افزوده اقتصادی (EVA)، ارزش افزوده بازار (MVA) و ارزش افزوده اقتصادی تعدیل شده (REVA).(جهانخانی و سجادی، ۱۳۷۴).
۲-۸-۱) معیارهای حسابداری
معیارهای حسابداری به دو دسته تقسیم می شوند، دسته اول مبتنی بر اطلاعات حسابداری هستند و دسته دوم بر اطلاعات حسابداری و اطلاعات بازار مبتنی می باشند. (جهانخانی و سجادی، ۱۳۷۴)
۲-۸-۲) معیارهای مبتنی بر اطلاعات حسابداری
که عمدتاٌ با بهره گرفتن از اطلاعات تاریخی موجود در صورت های مالی اساسی و یادداشت های همراه، عملکرد شرکت را اندازه گیری می کنند. این معیارها شامل سود، سود هر سهم، نرخ رشد سود، تقسیم سود، جریان های نقدی آزاد، نرخ بازده حقوق صاحبان سهام (ROE) و نرخ بازده دارائی ها (ROA) می باشند . (جهانخانی و سجادی،۱۳۷۴)
سودسود حسابداری عبارت از درآمدها منهای هزینه ها می باشد. در طول یکسال مالی شرکت با توجه به فعالیت هایی که انجام می دهد، درآمد تحصیل می کند. از طرفی شرکت برای تولید محصولات و ارائه خدمات مبالغی هزینه متحمل می شود. در پایان سال مالی به منظور تعیین عملکرد شرکت، درآمدها و هزینه های مربوطه با هم مطابقت داده می شوند تا معلوم شود که شرکت در سال مالی مذکور چقدر سود تحصیل نموده است. بنابراین سود می تواند روشی برای ارزیابی عملکرد شرکت باشد. (جهانخانی و ظریف فرد، ۱۳۷۴)
سود هر سهم(EPS)
سود هر سهم عبارتست از سود خالص پس از کسر مالیات شرکت، تقسیم بر تعداد سهام آن شرکت.سود هر سهم ممکن است بصورت سود سهام به سهامداران پرداخت شود یا تمام آن مجدداً سرمایه گذاری شود و یا اینکه قسمتی از آن سرمایه گذاری و قسمتی دیگر بعنوان سود بین سهامداران توزیع شود.مهمترین مساله این ست که آیا اطلاعات سود هر سهم باید فقط اطلاعات تاریخی را منعکس نماید یا اطلاعات پیش بینی را نیز منعکس نماید؟ APB در بیانیه شماره ۱۵ بر مفهوم پیش بینی تاکید می نماید زیرا عقیده دارد که این اطلاعات برای تصمیمات سرمایه گذاری و بررسی پتانسیل شرکت به منظور اعطای اعتبار مفیدتر می باشد . البته اطلاعات گردش وجوه نقد و سایر اطلاعات مرتبط با توزیع سود احتمالی جهت تصمیمات سرمایه گذاری مهمتر از اطلاعات سود هر سهم می باشد و در چنین مواردی تاکید بیشتر باید بر محاسبه سود نقدی هر سهم و کل سود توزیعی لازم، براساس پیش بینی باشد تا محاسبه و ارائه سود هر سهم.از جمله ایرادات ارقام سوددهی و منجمله EPS اینست که بتنهایی منعکس کننده میزان ریسک نیستند، زیرا تغییرات بالقوه ای را که در هزینه سرمایه یک شرکت در ارتباط با تورم و تغییرات ریسک مالی و تجاری رخ میدهند، نادیده می گیرند. همچنین توجه داشتن به EPS در برنامه ریزی ها به اهمیت سیاست های تقسیم سود اشاره ای نمی کند . البته دلایل فوق نشان می دهد که EPS تنها یک روی سکه است به عبارت دیگر در تعیین ارزش یک شرکت فقط کمیت سود مهم نیست بلکه باید به کیفیت آن نیز توجه شود، یعنی اینکه سود با چه میزان سرمایه گذاری حاصل شده است و هزینه سرمایه چقدر بوده است.
با توجه به اینکه در معیارهای حسابداری سود مورد تاکید می باشد، این مطلب که وجوه خرج شده را بعنوان هزینه در صورت سود و زیان منظور کنیم یا یک دارایی سرمایه ای در ترازنامه، می تواند در سود هر سهم تاثیر بسزائی داشته باشد.به عقیده استورات این تاثیر زمانی اوجمی گیرد که شرکت مجاز به انتخاب یک روش از بین چند روش حسابداری باشد (۲۴- ۲۲ , p 1999 Stewart & Bennett, )
نرخ رشد سود
نرخ رشد از حاصلضرب نرخ سرمایه گذاری در نرخ بازده بدست می آید. بنابراین ممکن است که دو شرکت دارای نرخ رشد سود مشابهی باشند در حالی که نرخ بازده آنها با هم متفاوت باشد. مثلا ممکن است شرکتی دارای نرخ بازده ۱۰ درصد و شرکتی دارای نرخ بازده ۱۵ درصد باشد. برای اینکه دو شرکت فوق نرخ رشد سود مشابهی داشته باشد، لازم است که شرکت اول سرمایه گذاری بیشتری انجام دهد زیرا نرخ بازده کمتری دارد. در حالی که شرکت دوم به دلیل نرخ بازده بهتر با سرمایه گذاری کمتری به همان نرخ رشد سود دست پیدا خواهد کرد. (جهانخانی و ظریف فرد، ۱۳۷۴)
سود تقسیمی
بسیاری بر این باورند شرکتی که سیاست تقسیم سود باثباتی دارد و هر ساله مبلغی از سود خود را بین سهامداران تقسیم می کند، این عمل نشان دهنده موفقیت و عملکرد مثبت شرکت می باشد. معمولاً شرکت هایی اقدام به تقسیم می کنند که نمی توانند سود خود را سرمایه گذاری نمایند. سود تقسیمی به سیاست سرمایه گذاری شرکت بستگی دارد.شرکت هایی که فرصت های سرمایه گذاری سودآوری دارند،سود را به عنوان یک منبع تامین مالی تلقی می کنند. (جهانخانی و ظریف فرد، ۱۳۷۴)
جریان های نقدی آزاد (FCF)
جریان نقدی آزاد از تفاوت سود عملیاتی خالص پس ازکسر مالیات و سرمایه گذاری خالص در دارایی های عملیاتی بدست می آید . )احمدپور و یحیی زاده فر، ۱۳۸۳،ص۸۵)
یعنی: FCF = NOPAT-I