تقابل [1]
یک منبع بسیار اهمیت رضایتمندی در ازدواج عبارت است از پاداش هایی که طرفین به یکدیگر می دهند. زن و شوهرهای شادکام در عوض پاداش هایی که از یک دیگر می گیرند به همدیگر پاداش می دهند، اما رفتارهای تنبیه کننده طرف مقابل را نادیده می گیرند. آن ها در مورد رفتار خوب تقابل دارند اما رفتار ناخوشایند طرف مقابل را تلافی نمی کنند. بر عکس زوج های ناراضی رفتار پاداش دهنده یکدیگر را نادیده می گیرند اما دائما با تنبیه کردن رفتار نامطلوب طرف مقابل، دست به مقابله می زنند (ساپینگتون[2]، ترجمه حسن شاهی برواتی، 1382)، به عبارت دیگر تعامل ها در زوج های گرفتار، اغلب با رفتار منفی متقابل مشخص می شود. اگر یکی از طرفین، رفتار منفی از خود نشان دهد طرف دیگر نیز پاسخی شبیه آن می دهد و بدین ترتیب، زنجیره تعامل منفی پیش رونده آغاز می شود( اشمالینگ [3]و دیگران، ترجمه قاسم زاده، 1383).
2 – مهارت های حل مساله
به عقیده گلدفرید[4] (1990 بود یا نبود تعارض نیست که کیفیت ازدواج را تعیین می کند بلکه روش اداره موقعیت های تعارض آمیزاست که کیفیت رابطه زناشویی را تعیین می کند بنابراین، مهارت کلیدی در روابط متعهدانه درازمدت، مدیرت تعارض است ( شفیع نیا، 1381).
فقدان مهارت در حل تعارض باعث می شود که نزاع ها و تعارض های حل نشده که در میان ارتباط و مشکل گرفته اند روی هم انباشته شوند. سابقه چنین تعارض های حل نشده ای همچنین ممکن است به انتظارات منفی درباره تعارض های آینده منجر شود و امکان حل مساله در رابطه زوج ها را حتی کمتر گرداند( هالفورد، 2001، ترجمه تبریزی و همکاران، 1384). در بسیاری از مواقع رفتار حل مساله ضعیف می تواند به افزایش اختلالات زناشویی منجر گردد. غالبا حل مشکل نیازمند حل تعارض موثر به ویژه هر موقعیت های پر استرس می باشد. اگر زوجین بتوانند مهارت های حل مساله موثر را به هنگام برقراری ارتباط فرا گیرند، ممکن است به نحو مطلوب تری از میان چرخه های گوناگون زندگی عبور نمایند (جکمن، دابسون و مارتین، 2006).
احمدی و فاتحی زاده (1384) در پژوهشی اثر بخش شیوه حل مساله بر کاهش تعارضات زوجین را نشان داده و نتیجه گرفتند که اغلب مشکلات زناشویی از نداشتن یا به کار نبستن مهارت های ارتباطی ناشی می شوند و مهارت های حل مساله می تواند مشکلات رابطه ای همسران را کاهش دهد.
- عوامل شناختی به مشکلات زناشویی
ادراک تحریف شده و تفکر غیر منطقی را علت اصلی ایجاد اختلال و مشکلات زناشویی می داند. بر اساس مدل های شناختی طرحواره ها یا آن چه که باورهای کلیدی خانواده است، دی ایجاد مسایل و مشکلات نقش دارند. فرض بر این است که هریک از زوجین باورهای اصلی (طرحواره های ارتباطی) درباره خود و روابط صمیمی دارند که با خود به رابطه زناشویی می آورند. طرحواره ها شامل فرضیاتی است درباره همسر و رابطه زناشویی آن گونه که هستند و معیارهایی درباره این که چگونه باید باشند (اپتین و باکوم[5]، 1993، ترجمه شفیعی نیا و حسینیان، 1386) این طرحواره ها که ممکن است هشیارانه و یا فراتر از آگاهی فرد باشند، در طی تجربیات گذشته و بر اساس ارتباط با خانواده اصلی شکل می گیرند. رفتار همسر طرحواره زیربنای همسرش را که مرتبط با آن وضعیت است، فعال می کند، افکار خودکار وی را بر می انگیزد و در نهایت، پاسخ های رفتاری و هیجانی همسر را به دنبال دارد. ا فکار خودکار به طور عهده استنباط هایی را که ممکن است دلبخواهی و نادرست باشند، در بر می گیرد (داتیلیو[6]، 1993، شفیعی نیا و حسینیان، 1386).
- هیجان و مهارت مندی هیجانی
کترال (2007) معتقد است زیربنای اکثر تعارضات در روابط صمیمانه احساس رنجش یکی از زوجین است و زبان بدن در انعکاس و بروز عواطف زیربنایی در تعارضات نقش اساسی دارد. به همین دلیل توجه کمتر به محتوای تعارض و توجه بیشتر به نحوه بیان تعارض از اهمیت زیادی برخوردار است. آن چه در ارتباط است جریحه دار می شود احساس مثبت فرد نسبت به خودش یا دیگری است. زمانی که احساسات مربوط به خود جریحه دار می شود، غرور کاهش یافته، شرم فعال شده و عزت نفس فرد تهدید می شود و زمانی که احساس درباره دیگری جریحه دار می شود، اعتماد کاهش یافته، بی اعتمادی فعال و دلبستگی تهدید می شود. در چنین شرایطی با تهدید عزت نفس و دلبستگی، امنیت هیجانی در فرد کاهش می یابد فقدان احساس هیجانی خود را به دو شکل در فرد نشان می دهد : یکی افزایش عکس العمل نسبت به زوج مقابل که خود به تعارضات مکرر و حل نشدنی منجر می شود و دوم استمرار حالت جدایی که به رابطه سرد سطحی و نارضایت گونه منجر می شود. (کترال[7]، 2007، ترجمه حکیمی تهرانی، فاتحی زاده، باغبان، 1391).
- صمیمیت و خود افشا سازی [8]
نتایج پژوهش اسد بیگی و سپاه منصور (1385) در زمینه رابطه میان عناصر سبک های عشق (صمیمیت، شهوت و تعهد) و رضایت زناشویی زنان نشان دهنده رابطه معنا دار میان عنصر صمیمیت و رضایت زناشویی بود. اگرچه همسران مایلند دیدگاه های مشابهی در مورد صمیمیت و خود افشاسازی در رابطه زناشویی داشته باشند، لیکن معلوم گردیده است که میان زنان و مردان در صمیمیت و رضایت زناشویی تفاوت وجود دارد (گریف و مالهرب[9]، 2001، ترجمه عطوفی سلمانی 1391).
به عبارت دیگر تجربه صمیمیت در میان زنان و مردان متفاوت است. زنان خود افشایی در زمینه احساسات را به عنوان صمیمیت زیاد می دانند و مردان داشتن فعالیت های مشترک با همسر را نشانه صمیمیت می دانند ( مارکمن و کرافت[10]، 1989 به نقل از هالفورد، ترجمه تبریزی، 1384)
[1] Reciprocity
[2] Sapingtun
[3] Eshmaling
[4] Gold Freed
[5] Epstein & baucom
[6] Datilio
[7] catherall
[8] Self – disclosure
[9] Malherbe
[10] Krafte