اسلام با شمشیر پیروز نشد. البته در مسیر گسترش اسلام جنگ رخ داد ولی دل ها را با شمشیر نمی توان تسخیر کرد. ضمناً اسلام غیر مسلمانان را آزاد گذاشته بود که اسلام بیاورند یا اینکه جزیه بپردازند. جزیه مالیات فوق العاده کمی بود که تقریباً یک پنجاهم درآمد یک کشاورز را در بر می گرفت.
ایرانیان به اسلام گرایش قلبی پیدا کردند و ایران و اسلام خدماتی متقابل به یکدیگر داشتند. من اصلاً با کسانی که از حمله اعراب و فتح اعراب دم می زنند، سر موافقت ندارم و در تبیین تاریخ ایران زمین از آمدن اسلام به یاری ایرانیان و آمدن ایرانیان به یاری اسلام یاد می کنم».[۴۲۳]
آنچه درتحلیل نظرات فوق در مورد “ماهیت دین” می توان گفت آن است که :
در تحلیل اول به ماهیت دین اسلام وقابلیت آن برای رفع حوائج بشری استناد شده که در طول تاریخ باعث جذب مردم به آئین حیات بخش اسلام ورها کردن باورها واعتقادات دیگر شده است .
در تحلیل دوم مستقیماً به سراغ استعداد اسلام برای پاسخگوئی به نیازهای انسان نرفته وفقط از ماهیت جهان شمول آن واینکه اسلام یک دین جهانی است سخن به میان آورده، گرچه لازمۀ جهان شمولی، به ناچارباید به توانائی آن برای پاسخگوئی به نیازهای انسان برگردد. وبهتر است بگوئیم: جهان شمولی اسلام، نقش انگیزشی برای گسترش اسلام داشته است .
سومین تحلیل، گر چه در مورد گسترش اسلام در خصوص ایران می باشد ولی چون از تأ ثیر عامل درونی یعنی ماهیت دین ونقش آن در گسترش اسلام بحث می کند، لذا ما آن را مورد توجه قرار داده ایم، وآن عامل عبارت است از: دین انسانی که جان تازه ای به فرهنگ و تمدن ما بخشید؛ که ظا هراً مقصد از دین انسانی یعنی: دینی که پاسخگوی نیاز انسان باشد.
در نتیجه این موارد واظهار نظرهائی که در مورد عوامل گسترش اسلام مطرح گردید به نظر می رسد که مهمترین عامل را در این گسترش؛ ماهیت حیات بخش دین اسلام معرفی نمائیم خصوصاً از این جهت که توانائی پاسخ به نیازهای بشری در همۀ زمانها را دارد، وآنچه را که برخی از مستشرقین در مورد جذابیت دین اسلام برای غیر مسلمانان ذکر نموده اند از قبیل: سادگی اصول اسلام، عقلانی بودن این دین، عدالت وبرابری وغیر نژادی بودن آن، همه می تواند به نوعی به پاسخگو بودن اسلام به نیازهای بشری برگردد، زیرا اگر اصول ساده ای نداشت واز ابهام وپیچیدگی برخوردار بود، واگر عقلانی نبود، ویا برخلاف عدالت وبرابری می بود، در این صورت توانائی پاسخگوئی به نیازهای انسان را نداشت .
فصل پنجم
شبهات مستشرقان
در این بخش از به علت مخالفت مستشرقین با واقعیت های تاریخی در مورد پیامبر اسلام (ص) واظهار نظرهای مغرضانه گروهی از آنان در مورد جهاد اسلامی در طول تاریخ وعلل واقعی گسترش اسلام خواهیم پرداخت ودر این راستا به پاسخ شبهاتی که در این باره مطرح کرده اند می پردازیم؛ نخست به زمینۀ پیدایش این گونه مخالفتها اشاره می نمائیم :
۱/۵-خط مشی غربی ها در مواجهه با فرهنگ اسلامی
از زمانی که دنیای غرب به واسطه برتری صنعتی خود شروع به سلطه بر کشورهای اسلامی نموده است، سپاه استشراق با آگاهی از سرمایه های مادی ومعنوی مسلمانان، پیش قراول این حرکت است .
بدین جهت از دو راهکار استفاده می نمایند:
۱٫صدور صنایع خود بصورت ناقص (مونتاژ) تا همواره شرق نیازمند غرب باشد، وبه تبع آن غربی ها سیادت بر شرق داشته ودیگران محتاج آنان باشند.
۲٫فرستادن گروه های تبشیری (مبلغین مسیحی ) به کشور های دوردست مسلمان که از مراکز اسلامی فاصله دارند مثل (برخی) از کشور های آفریقایی وشرق آسیا که با رغبت اسلام را پذیرا شده اند ولی از وجود عالمان ودانشمندان نیرومند در رویارویی با گروه های تبشیری محروم هستند، ودر برخی از موارد این گروه ها به موفقیت هایی نیز دست پیدا نموده اند، بگونه ای که اسقف اعظم کلیسای کاتولیک چند سال قبل اعلام نمود که قارۀ آفریقیا در آغاز قرن بیست ویکم قاره ای مسیحی خواهد شد وجایی برای اسلام در آنجا نخواهد بود، گرچه این حرف آرزویی بیش نیست وبا واقعیت فاصله دارد.
از طرفی استعمار گران دریافته اند که تسلط بر کشورهایی که اسلام به عمق آن نفوذ پیدا کرده، کار آسانی نخواهد بود لذا از راه دیگری وارد شده، وآن ایجاد شبهه وتردید از طریق مسائل فلسفی وکلامی در مدارس ودانشگاه ها می باشد تا ایمان را از دل آنان بر کنند وآنان را دچار شک وحیرت نمایند تا هیچ انگیزه ای برای دفاع از دین خود نداشته وراه استعمار را برای آنان هموار نموده وفرهنگ مسلمانان در فرهنگ استعمار گران ذوب گردد
و برای عملی ساختن این پروژه، رشته هایی رادر دانشگاه های خود که واقع در کشورهای اسلامی است تأسیس نموده وگاه اساتید ودانشمندانی را برای این هدف به این کشور ها گسیل می دارند
ودر سایۀ همین هدف است که می بینیم فلسفۀ غرب وکلام مسیحی به سرعت در کشور های اسلامی ونیز در کشور ما ایران گسترش پیدا نموده است .[۴۲۴]
۱/۱/۵-مفهوم استشراق:
کلمه مستشرق و استشراق از واژه شرق گرفته شده است، ومقصود از شرق جهتی است که خورشید در آن طلوع می کند، از این رو این واژه دلالت برتوجّه به علوم ومعارف وفرهنگ متنوع ِمشرق زمین دارد، ومستشرق به فردی گفته می شود که تلاش خود را صرف شناسایی این موضوعات نماید.
آنچه در این مجال مهم است آن است که کلمه شرق با توجه به دلالت تاریخی آن در گذشته وحال برمجموعه مناطقی که در آسیا و برخی از مناطق در قاره آفریقا وجود دارد دلالت دارد، وعلت آن برخی از روابط مختلف تاریخی اعم از زبانی ودینی وغیره است که در این مناطق به چشم می خورد .
به نظر می رسد اختلاف در تعیین مفهوم شرق ناشی از اختلافی است که در تعیین مفهوم مستشرق وجود دارد زیرا برخی در تعریف مستشرق گفته اند:
«مستشرق به آن دسته از نویسندگان غربی اطلاق میشود که در باره تفکر وتمدن اسلامی قلم می زنند »
وبرخی دیگر گفته اند:
«مستشرق به دانشمندی غربی اطلاق می شود که به مباحث تاریخی، فلسفی، میراث فرهنگی واقتصادیِ شرق توجّه دارد »
استاد محمد کرد علی می گوید:
« مستشرقین کسانی هستند که به بحث در باره لغات وعلوم مشرق زمین می پردازند»
ادوارد سعید دراین باره می گوید:
« مستشرق یک لفظ آکادمیک صرف است وبه کسی اطلاق می شود که در باره شرق می نویسد وبحث می کند وبه عملکرد او استشراق گفته می شود »
آنچه در مجموع می توان گفت آن است که تمام کسانی که به تعریف مستشرق می پردازند گرچه در این اتفاق نظر دارند که مستشرق کسی است که در باره شرق وعلوم مختلف آن بحث می کنند ولی در هویت مستشرق اختلاف نظر دارند، برخی این کلمه را بر متخصص در مباحث مشرق زمین اطلاق می کنند خواه خود غربی باشد یا شرقی وبرخی کسی را که خود شرقی است مستشرق نمی دانند چون او با شرق بیگانه نیست که این کلمه را بر او در اصطلاح بکار برند.[۴۲۵]
۲/۱/۵-آغاز استشراق
یک نظر قطعی در مورد شروع حقیقی ویا منظم برای استشراق نمی توان اظهار نمود، ومصادری که در باره این موضوع بحث می کنند در بیان آغاز آن اختلاف نظر دارند، برخی آغاز آن را به مجادلات فردی که در اواخر قرن دهم میلادی انجام شد اختصاص می دهند[۴۲۶]
برخی شروع آن را در بعضی از مناطق اروپایی در قرن سیزدهم میلادی می دانند و برخی آغاز آن را از زمان حمله فرانسویها به مصر در سال ۱۷۹۸میلادی می دانند[۴۲۷]
۳/۱/۵-انگیزۀ استشراق
صاحب نظران اتفاق نظر دارند که هدف دینی باعث استشراق گردیده وآن هم از زمانی آغاز شد که مسیحیت از انتشار سریع وگسترده اسلام احساس خطر نمود، واین احساس زمانی قوت گرفت که آنان در جنگ های صلیبی دچار ضعف شده وتصمیم گرفتند تاکتیک خود را در مقابل اسلام تغییر داده وبه مقابلۀ فکری با آن روی آورده تا موج اسلامی را متوقف نمایند، وبا ارائۀ چهرهای نادرست از اسلام، هم مسلمانان را دچار تردید در دین خود نمایند وهم غیر مسلمانان را از تمایل به اسلام باز دارند.
جز اینکه استشراق در طول تاریخ خود با تغییر شرائط، اهداف دیگری چون اهداف استعماری، اقتصادی، سیاسی وحتی علمی نیز پیدا کرده است .
وبرای تحقق این اهداف، نیروهای استعماری، تبشیری وصهیونیزم نیز به یاری آن روی آورده اند، وتمامی برای یک غایت تلاش می کنند که عبارت است از: ناتوان ساختن مسلمانان وتحریف عقاید آنان وخواروذلیل ساختن آنان در محافل بین المللی.
از جمله در مجلۀ العالم الاسلامی آمده:
«ترس ونگرانی در مجامع غربی نسبت به اسلام اسباب وعللی دارد از جمله غربی ها بر این باور هستند که اسلام از زمانی که در مکه به وجود آمد از نظر تعداد مسلمانان کم نشده بلکه دائماً افزایش پیدا کرده واز طرف دیگر اسلام تنها یک دین وعقیده نیست بلکه یکی از ارکان آن جهاد است وتا به حال نشده ملتی اسلام را بپذیرند وسپس آن رار ها نموده و دین دیگری را اختیار کنند»[۴۲۸]
نقش جهاد در گسترش اسلام در سدۀ اوّل ۹۲ ۱